در این مطلب نقد سریال Adolescence (نوجوانی) از نگاه «آیشا اشلی هوسه» را میتوانید مطالعه کنید.
نقد قسمت اول سریال Adolescence (نوجوانی)
اولین چیزی که شما را از همان ابتدا به سریال Adolescence (نوجوانی) میکشاند، صحنه افتتاحیه آن است. ما ناگهان خود را در میان ترس و هرجومرج پلیس میبینیم که در را میشکند، به خانه هجوم میآورد و کارش را شروع میکند. بله، این وظیفه آنهاست و آنها به اتهام قتل آنجا هستند. اما وای خدای من، این شروع بسیار سنگینی بود، بهخصوص چون خانواده «میلر» (Miller) فقط صبحی عادی را سپری میکردند.

پس از آن، چیزی که واقعاً شما را تحت تأثیر قرار میدهد، این است که این سریال بهصورت «تکشات» (one-shot) فیلمبرداری شده است. یعنی هیچ قطعی بین صحنهها وجود ندارد و صحنهها نیز تدوین نشدهاند. این تقریباً شبیه به یک نمایش تئاتر است که همهچیز در زمان واقعی اتفاق میافتد. و قرار گرفتن در آن فضا چه بهعنوان بیننده و چه بهعنوان بازیگر واقعاً شدید و نفسگیر است. اما به نظرم این تکنیک در اینجا بسیار تأثیرگذار بود. حتی در صحنهای کوچک مثل وقتی که «جیمی» (Jamie) به سمت ایستگاه پلیس میرود، ما آن چند دقیقه را کاملاً بدون وقفه همراه او هستیم.
به نظرم این تکنیک برای سریال Adolescence (نوجوانی) بسیار مؤثر است، چون واقعاً شما را در نقطهنظر شخصیتها قرار میدهد؛ همانطور که با آنها از اتاقی به اتاق دیگر حرکت میکنیم. در ایستگاه پلیس، مأموران کمی آرامتر به نظر میرسند و در واقع به نظر میرسد که میدانند چطور با یک کودک صحبت کنند، برخلاف شیوهای که به خانه حمله کردند. ما قدمبهقدم همراه جیمی میرویم و فرآیند ثبتنام و بازجویی از او را میبینیم شامل عکسبرداری، اثر انگشت و آن بازرسی سخت تمام بدن که مجبور میشود لباسهایش را دربیاورد.
دوربین روی «ادی میلر» (Eddie Miller)، پدر جیمی، باقی میماند. و وای… تمام جایزهها را به «استیون گراهام» (Stephen Graham) بدهید. ما صدای مأمور را میشنویم که به جیمی دستور میدهد، اما اصل صحنه در واقع مربوط به ادی است و دیالوگ چندانی وجود ندارد. تمام احساسات باید در چهره او نمایش داده میشد، و او این کار را بینظیر انجام داد.
راستش را بخواهید، در تمام مدت تماشای این قسمت فکر میکردم که شاید یک سوءتفاهم در کار است. اما پیچش داستان در پایان قسمت اول Adolescence اتفاق میافتد؛ جایی که باوجود اصرار جیمی مبنی بر اینکه مرتکب قتل نشده، کارآگاهان مدارک ویدیویی دارند. البته که ادی از هم میپاشد، از پسرش میپرسد چرا این کار را کرده، و جیمی دوباره میگوید که او نبوده. اما حتماً در انکار است، چون جیمی واقعاً «کیتی» (Katie) را به قتل رسانده.

استفاده از تکنیک تکشات بسیار تأثیرگذار است
این صحنه آنقدر واقعی و دلشکستن بود که حتی بعد از اینکه پدرش فیلم را دید و در ابتدا او را از خود دور کرد تا خودش را جمع و جور کند و آنچه دیده بود پردازش کند، بعد جیمی را در آغوش گرفت و هر دو در حالی که گریه میکردند یکدیگر را محکم نگه داشتند. و اینطور قسمت به پایان میرسد. یعنی واقعاً، چه روشی برای از هم دریدن قلب شما!
همانطور که گفتم، استفاده از تکنیک تکشات در قسمت اول سریال Adolescence (نوجوانی) بهطرز فوقالعادهای مؤثر و در تمام لحظهها نفسگیر است. انگار نمیتوانی نفس بکشی، چون تقریباً یک ساعت تمام این حس ادامه دارد. وقتی قسمت تمام شد، احساس کردم که در نهایت میتوانم نفسم را رها کنم. اما این تکنیک مرا تا آخر درگیر نگه داشت و نگذاشت چشم از صفحه بردارم. وای!
نمره این قسمت: A (عالی) 1برگرفته از سایت شواسناب نوشته آیشا اشلی هوسه⌄
نقد قسمت دوم سریال Adolescence (نوجوانی)
در حالی که قسمت اول سریال Adolescence (نوجوانی) عمدتاً در ایستگاه پلیس میگذشت، این قسمت تماماً در مدرسه «جیمی» و «کیتی» اتفاق میافتد. کارآگاهان برای یافتن سلاح قتل چاقویی که کیتی با آن مورد اصابت قرار گرفته به مدرسه آمدهاند و سعی دارند اطلاعات بیشتری از دانشآموزان و معلمان جمعآوری کنند. با این حال، آنها چندان کمکی نمیکنند و صحبتکردن با آنها دشوار است. مشخص است که معلمان و کارکنان مدرسه احتمالاً دستمزد کمی دریافت میکنند و بنابراین چندان اشتیاقی به کارشان ندارند. دانشآموزان هم پرسر و صدا و مشکلآفرین هستند. اما پس از مدتی، کمک از جایی غیرمنتظره میرسد: «آدم»، پسر کارآگاه «باسکام».

آدم که قبلاً به نظرات کیتی روی پستهای اینستاگرامی جیمی توجهی نکرده بود، برای پدرش توضیح میدهد که معنی واقعی ایموجیها چیست. به نظر میرسد که کیتی در واقع جیمی را زورگویی میکرده و او را «انسیل» (مردی که خود را قادر به جذب زنان نمیداند و معمولاً دیدگاههای خصمانهای نسبت به زنان و مردانی دارد که فعال هستند) خطاب میکرده است. این موضوع بینش بیشتری درباره رابطه جیمی و کیتی و شاید حتی انگیزه احتمالی قتل ارائه میدهد.
دوست کیتی، «جید»، بسیار پرتنش است و من کنجکاوم بدانم چطور از نقش «رایان»، دوست جیمی، در این ماجرا باخبر شده است. توضیحات آدم درباره ایموجیها کمککننده بود، اما چیزی که حتی مفیدتر واقع شد، دستگیری رایان پس از فرارش بود. باید بگویم که صحنه تعقیب کارآگاه باسکام و رایان، همراه با حرکت روان دوربین، واقعاً جذاب بود! در نهایت مشخص میشود که رایان چاقو را به جیمی داده، اما فکر نمیکرده که او واقعاً از آن استفاده کند. قسمت با صحنهی پدر جیمی، «ادی»، که برای گذاشتن گل به محل قتل کیتی میرود، به پایان میرسد.

قسمت دوم کمی بیشازحد طولانی به نظر میرسد
این خلاصه قسمت دوم سریال Adolescence (نوجوانی) است. حضور در مدرسه چند روز پس از دستگیری جیمی و مشاهدهی سختیهای کارآگاهان برای یافتن پاسخ و انجام تحقیقات قطعاً مهم است، و ما چیزهای جدیدی هم میآموزیم. با این حال، احساس میشود که آنطور که باید اطلاعات جدید به دست نیاوردیم، اما فکر میکنم این دقیقاً هدف بوده است. چنین تحقیقاتی زمان میبرد و کارآگاهان نمیتوانند بهسرعت به تصویر کامل دست یابند. یا گاهی اوقات، اصلاً موفق نمیشوند.
بنابراین هرچند این جنبه را درک میکنم، اما همچنان احساس میکنم این قسمت کمی کند و طولانی بود. شاید دلیلش تکنیک تکشات باشد. برخی عناصر و صحنهها را میشد کوتاهتر کرد تا داستان مختصرتر و مؤثرتر باشد. یک صحنه این قسمت از سریال Adolescence (نوجوانی) که واقعاً چشمگیر بود، زمانی بود که زنگ هشدار آتشسوزی به صدا درآمد. تصور کنید هماهنگی این همه بازیگر در یک صحنهی تکشات چقدر دشوار است! این کار عالی بود. همچنین، این قسمت در مقایسه با قسمت اول کمی کمتر نفسگیر بود، اما فکر میکنم این فرصت استراحتی بود که به آن نیاز داشتیم… مخصوصاً با توجه به آنچه در پیش است.
نمره این قسمت: B (خوب) 2برگرفته از سایت شواسناب نوشته آیشا اشلی هوسه⌄
نقد قسمت سوم سریال Adolescence (نوجوانی)
تا اینجا با خانواده «جیمی»، پلیس و محققان، مدرسه و دوستانش آشنا شدیم. قطعه مهم دیگر این پازل، روانشناسی است که باید در دادگاه گزارشی از شخصیت جیمی ارائه دهد. حالا هفت ماه از ماجرا گذشته و جیمی به جای مرکز نگهداری نوجوانان (به دلیل کمبود جا) در یک مرکز سلامت روان نگهداری میشود و او قطعاً از این وضعیت راضی نیست.

در قسمت اول سریال Adolescence (نوجوانی) هوشمندانه ما را تا اواخر اپیزود در تردید نگه داشت: «آیا واقعاً جیمی این کار را کرده؟» فقط وقتی شواهد ویدیویی را دیدیم درست مثل «ادی» باورمان شد. رفتارهای اولیه جیمی اصلاً نشاندهنده چنین توانایی ای نبود. سپس در قسمت دوم اصلاً جیمی را ندیدیم و این ابهام باقی ماند. اما اینجا، در گفتگوهای «برایانی»، قطعاً وجه تاریکتری از جیمی و خشم او نسبت به زنان را میبینیم. حتی از سنین پایین.
در ابتدا همه چیز عادی به نظر میرسید و جیمی با هوش کلامیاش دوستداشتنی مینمود. اما وای خدای من! آن لحظات که ناگهان منفجر میشد و به صورت برایانی میپرید؟ آن دختر خیلی بهتر از من خودش را کنترل میکرد! تکنیک تکشات اینجا هم مؤثر بود، برخلاف قسمت دوم که چندان کارآمد نبود، چون نیاز به افزایش شدت احساسات داشتیم. اکثر این یک ساعت گفتگومحور بود و واقعاً باید برای بازیگران دستمریزده گفت که چطور با استعدادشان داستان را پیش بردند!
برایانی سعی میکند بفهمد جیمی «مردانگی» را چگونه تعریف میکند، تجربیاتش با دختران (یا نبودشان، همانطور که میفهمیم) و حتی چرا وقتی «کیتی» در آسیبپذیرترین حالت بود به او پیشنهاد داد چون فکر میکرد تنها شانسش همان موقع است. اما رد سرد کیتی ظاهراً آخرین قطعه این پازل بود. این احتمالاً یکی از دلایل اصلی حادثه بود، به علاوه زورگوییهایی که در مدرسه تحمل میکرد.

گفتگوی رو در رو راهی عالی برای شناخت روان جیمی
در قسمت سوم سریال Adolescence (نوجوانی) به روش جذابی به عمق روان جیمی میرویم. پس از مکالمههای طولانی، جیمی ناگهان میپرسد: «آیا تو به عنوان یک آدم منو دوست داری؟» و برایانی پاسخ نمیدهد. حتی به او میگوید این آخرین جلسهشان است و مانند یک ملاقات رسمی خداحافظی میکند که جیمی را عصبانی میکند.
باز هم همان الگو: طرد شدن توسط یک زن جذاب. واضح است که کنترل جیمی برای برایانی سخت بوده، چون پس از رفتن او، تمام هیجاناتش را روی صورت برایانی میبینیم که نیاز به فرصتی دارد تا خودش را جمع کند. بیچاره واقعاً فشار زیادی تحمل کرده.
آیا این فورانهای هیجانی ترسناک جیمی صرفاً ترکیبی از اثرات نوجوانی، زورگوییها و هفت ماه حبس است؟ یا این ذات واقعی اوست؟ پسری آشفته که تصویر زشتی از خودش دارد و طرد شدنها روانش را تخریب کرده؟ چون حتی الان هم منتظر یک پیچش داستانی هستم که ثابت کند جیمی این کار را نکرده با اینکه میدانیم کرده.
همه اینها به استعداد خارقالعاده بازیگر نوجوان، «اوون کوپر»، برمیگردد که آسیبپذیری ترسناکی به این نقش داده است. میگویم «ترسناک» چون او واقعاً قاتل است، اما دوست ندارید باور کنید. تماشای تبدیل او از آرامش به پرتاب کردن کلمات زننده، انفجار خشم و بازگشت به کنترل خود همه در یک دقیقه شگفتانگیز است. هرچند این نوع صحنههای تکشات و گفتگوی محور در تلویزیون سابقه دارد، اما این یکی از بهترین قسمتهای تاریخ تلویزیون است.
امتیاز قسمت سوم سریال Adolescence (نوجوانی): A+ (عالی) 3برگرفته از سایت شواسناب نوشته آیشا اشلی هوسه⌄
نقد قسمت چهارم سریال Adolescence (نوجوانی)
شروع قسمت با حال و هوایی سبکتر در صبح تولد ۵۰ سالگی ادی میلر است. قسمت با حال و هوایی نسبتاً سبک در صبح روز تولد ۵۰ سالگی «ادی میلر» آغاز میشود. ۱۳ ماه از دستگیری «جیمی» گذشته و خانواده در تلاشند تا بدون او زندگی خود را پیش ببرند. آنها سعی میکنند روز خوبی داشته باشند، اما دنیای اطراف به آنها این فرصت را نمیدهد.

مردم محله بارها ون محل کار ادی را با اسپری نقاشی کردهاند، اما این بار از رنگی استفاده شده که با آب و صابون پاک نمیشود. کلمه نوشته شده “nonce” است یک اصطلاح بسیار توهینآمیز در بریتانیا که به افراد متهم یا محکوم به جرائم جنسی، به ویژه علیه کودکان اشاره دارد. ادی با تعجب میپرسد: «اصلاً این اتهام به کی مربوط میشود؟»
لحظات به ظاهر سبک و نمایش پیوند خانوادگی
در میان این آشفتگی، لحظاتی سبکتر هم وجود دارد، مثل زمانی که خانواده میلر برای خرید به فروشگاه میروند و این فرصت به بیننده داده میشود تا پویایی و ارتباطات این خانواده را ببیند. بر اساس گفتههای تودوم، سازندگان میخواستند نشان دهند این یک خانواده کاملاً معمولی است و هیچ عامل خطرناکی در خانه وجود نداشته که بر تصمیم جیمی تأثیر گذاشته باشد این واقعیت، تراژدی را عمیقتر میکند.
شیوههای تربیتی و تردیدهای والدین

ادی و ماندا در صحنهای عمیق در مورد والدین خوب بودن صحبت میکنند و یکدیگر را آرام میکنند، اما در عین حال به اشتباهات خود و جاهایی که میتوانستند بهتر عمل کنند فکر میکنند. ادی به این فکر میکند که شاید باید محبت بیشتری به پسرش نشان میداد و بیشتر با او درباره علایقش و مشکلات مدرسه صحبت میکرد. اما همانطور که ماندا میگوید: «چطور میتوانستی حدس بزنی فرزندمان به چنین حدی کشیده شود؟»
دو صحنه در این قسمت واقعاً برجسته هستند. گفتگوی طولانی و دردناک ادی و ماندا که هم غمگین است و هم مسحورکننده است. صحنه ویرانگر پایانی که ادی به اتاق جیمی میرود، پس از شنیدن تصمیم او برای قبول جرم، خرس عروسکی پسرش را مثل یک کودک میخواباند و با گفتن «متأسفم» از اتاق خارج میشود. تمام احساسات اندوه، گناه، پشیمانی و غم در چهره ادی موج میزند.
نتیجهگیری و امتیازدهی
مینیسریال بریتانیایی Adolescence (نوجوانی) با استفاده هوشمندانه از تکنیک تکشات، ریتم مناسب و تمرکز بر احساسات عمیق، تجربهای استثنایی خلق کرده. جالب اینجاست که جیمی در قسمت پایانی حضوری فیزیکی ندارد و فقط صدای او از تلفن شنیده میشود. آهنگ پایانی “Through the Eyes of a Child” که توسط بازیگر نقش «کیتی» اجرا شده، یکی از همان جزئیات ظریفی است که این اثر را متمایز میکند. این سریال تمام احساسات شما را برمیانگیزد، اما ارزش تماشا را دارد.
امتیاز قسمت چهارم سریال Adolescence (نوجوانی): A (عالی) 4برگرفته از سایت شواسناب نوشته آیشا اشلی هوسه⌄
منابع
- 1
- 2
- 3
- 4
اصلا ارزش دیدن نداره در حد یک فیلم متوسط ۹۰ دقیقهای کافیه با نمره ۵ از ۱۰