نقدهای گردآوریشده از سه منتقد برجسته راجر ایبرت، جیمز براردینلی و گای لاج هر یک به جنبههای متفاوتی از این اثر پرداختهاند و دیدگاههایی متنوع دربارهی اهمیت و تأثیر آن ارائه میدهند. در ادامه، این سه نقد به خوانندگان کمک میکنند تا درک عمیقتری از این اثر سینمایی ماندگار و جایگاه آن در میان آثار کلاسیک سینما به دست آورند.
نقد لورنس عربستان نوشته راجر ایبرت
چه اقدام جسورانه و دیوانهواری بود ساختن «لورنس عربستان»، یا حتی فکر کردن به اینکه چنین فیلمی میتواند ساخته شود. به قول عمر شریف، یکی از ستارگان فیلم، سالها بعد: «اگر شما کسی باشید که پول در دست دارد و کسی نزد شما بیاید و بگوید میخواهد فیلمی چهارساعته بسازد، بدون ستاره، بدون زن، بدون داستان عاشقانه، و حتی بدون اکشن زیاد، و بخواهد پول هنگفتی خرج کند تا در بیابان فیلمبرداری کند، شما چه میگفتید؟»
انگیزه خلاقانه برای ساخت فیلم
انگیزه ساخت این فیلم، بیش از هر چیز، بر پایه تخیل بود. داستان «لورنس» نه بر صحنههای نبرد خشن یا ملودرامهای ارزان، بلکه بر توانایی دیوید لین در تصور این صحنه استوار است: دیدن نقطهای در افق بیابان که بهآرامی به یک انسان تبدیل میشود. او باید حس این لحظه را درک میکرد تا باور کند این پروژه میتواند موفق شود.
صحنهای ماندگار در بیابان
لحظهای در فیلم وجود دارد که قهرمان داستان، تی.ای. لورنس، سرباز و نویسنده عجیب بریتانیایی، پس از سفری مرگبار در بیابان، به پناهگاه و آب نزدیک میشود، اما برمیگردد تا دوستی را که عقب مانده پیدا کند. این سکانس به شاتی ختم میشود که گرمای مواج بیابان بهآرامی نقطهای را آشکار میکند که به یک انسان تبدیل میشود شاتی که مدتها طول میکشد تا بتوانیم شکل کوچک آن را ببینیم. در تلویزیون، این شات اصلاً کار نمیکند، چون چیزی دیده نمیشود.
اما در سالن سینما، با تماشای وضوح خیرهکننده نسخه ۷۰ میلیمتری، ما به جلو خم میشویم و تلاش میکنیم جزئیاتی را از میان امواج گرما تشخیص دهیم، و برای لحظهای عظمت واقعی بیابان و سختی بیرحمانهاش را تجربه میکنیم.
دیوید لین با تصور این سکانس، توانست درک کند چرا این فیلم موفق خواهد شد. «لورنس عربستان» نه یک بیوگرافی ساده است و نه یک فیلم ماجراجویانه هرچند هر دو عنصر را دارد بلکه فیلمی است که بیابان را بهعنوان صحنهای برای نمایش شکوه یک مرد عجیب و پرشور به کار میگیرد.
لورنس: قهرمانی غیرمعمول

گرچه لورنس در جلب قبایل بیابانی به سمت بریتانیا در جنگ ۱۹۱۴-۱۹۱۷ علیه عثمانیها نقش داشت، فیلم نشان میدهد که او کمتر از روی وطنپرستی عمل کرد و بیشتر به دنبال رد جامعه متعارف بریتانیایی بود و ترجیح داد با بدوی بودن اعراب همذاتپنداری کند.
تی.ای. لورنس شاید عجیبترین قهرمانی باشد که در مرکز یک حماسه ایستاده است. دیوید لین برای ایفای نقش او، پیتر اوتول را انتخاب کرد، بازیگری عجیب با اندامی لاغر و تقریباً دستوپاچلفتی، اما با چهرهای زیبا و لحن گفتاری که بین شوخطبعی و گستاخی در نوسان است. وظیفه اوتول حساس بود. لین و نویسندهاش، رابرت بولت، لورنس را به یک قهرمان اکشن معمولی تبدیل نکردند. همهچیز برای کسانی که بخواهند ببینند، در فیلم حاضر است.
خلق شخصیتی پیچیده
لین و بولت با استفاده از لحن و رفتار خاص اوتول، شخصیتی خلق کردند که کاریزما و دیوانگی را ترکیب میکرد، شخصیتی چنان متفاوت از قهرمانان نظامی مرسوم که توانست اعراب را به عثمانیها خود در سفری دیوانهوار در بیابان بکشاند. لحظهای در فیلم هست که اوتول، در جامههای سفید و روان یک شیخ بیابانی، روی قطار غنیمتی عثمانیها رقص پیروزی میکند، گویی برای عکاسی مد ژست گرفته است. این صحنه عجیب است، اما هیچیک از شخصیتهای فیلم به آن توجه نمیکنند همانطور که به دو پسر جوان بیابانی که لورنس تحت حمایت خود میگیرد، چندان توجهی نشان نمیدهند.
لین، بولت و اوتول شخصیتی غیرمتعارف از نظر اجتماعی خلق کردند که بدون برچسب یا توضیح ارائه میشود. آیا چنین مردی میتوانست قبایل پراکنده بیابانی را متحد کند و جنگی علیه عثمانیها ببرد؟ لورنس این کار را کرد. اما فیلم نشان میدهد که او تا حدی با فریب این کار را انجام داد؛ یکی از شخصیتهای کلیدی، روزنامهنگاری آمریکایی (با بازی آرتور کندی) است که آشکارا از لوول توماس الهام گرفته شده و افسانه لورنس را برای مطبوعات انگلیسیزبان خلق کرد.
این روزنامهنگار اعتراف میکند که به دنبال قهرمانی برای نوشتن است. لورنس با خوشحالی این نقش را بازی میکند. و فقط نقشبازی کردن میتوانست این کار را انجام دهد؛ یک قهرمان نظامی معمولی برای این بوم بیش از حد کوچک بود.
سادگی و عظمت
برای فیلمی که ۲۱۶ دقیقه طول میکشد، بهعلاوه آنتراکت، «لورنس عربستان» پر از جزئیات داستانی نیست. این فیلمی ساده با خطوطی تمیز و مرتب است، و هیچگاه در مورد جزئیات لجستیکی کمپینهای مختلف تردیدی به وجود نمیآید. فیلم استدلال میکند که لورنس توانست قبایل بیابانی را متحد کند، چون او چنان بیگانهای بود که حتی نمیتوانست رقابتهای باستانی میان قبایل را درک کند، چه برسد به اینکه جانب یکی را بگیرد؛ و توانست به اعراب نشان دهد که پیوستن به جنگ علیه عثمانیها به نفع خودشان است.
در این مسیر، او با رهبران بیابانی مانند شریف علی (عمر شریف)، شاهزاده فیصل (الک گینس) و عوده ابوطایی (آنتونی کوئین) متحد شد، هم با جلب احترام آنها و هم با توسل به منطقشان. دیالوگها در این صحنهها پیچیده نیستند، و گاهی بولت آنها را چنان ساده مینویسد که مانند شعر به نظر میرسند.
تجربهای فراتر از داستان
وقتی مردم از «لورنس عربستان» یاد میکنند، معمولاً از جزئیات داستان صحبت نمیکنند. آنها نگاهی خاص در چشمانشان دارند، گویی کل تجربه را به یاد میآورند و هرگز نتوانستهاند آن را به کلمات تبدیل کنند. گرچه این فیلم بهظاهر یک فیلم روایی سنتی است مانند «پل روی رودخانه کوای» که لین قبل از آن ساخت، یا «دکتر ژیواگو» که بعد از آن ساخت در واقع شباهت بیشتری به حماسههای بصری مانند «۲۰۰۱: ادیسه فضایی» کوبریک یا «الکساندر نوسکی» آیزنشتاین دارد. این فیلم تماشایی و تجربی است، و ایدههایش درباره چیزهایی است که میتوانید ببینید یا حس کنید، نه چیزهایی که میتوانید بگویید.
بخش بزرگی از جذابیت آن به این دلیل است که داستان پیچیدهای با دیالوگهای زیاد ندارد؛ ما گذرگاههای ساکت و خالی، طلوع خورشید در بیابان، و خطوط پیچیدهای که باد در شنها ترسیم کرده را به یاد میآوریم.
بازسازی و اهمیت فیلم
گرچه این فیلم در سال ۱۹۶۲ جایزه اسکار بهترین فیلم سال را برد، «لورنس عربستان» ممکن بود گم شود اگر بازسازان فیلم، رابرت ای. هریس و جیم پینتن، نبودند. آنها نگاتیو اصلی را در انبارهای کلمبیا، داخل قوطیهای لهشده و زنگزده، پیدا کردند، و همچنین حدود 35 دقیقه از فیلم را که توزیعکنندگان از نسخه نهایی لین حذف کرده بودند. آنها فیلم را دوباره سرهم کردند، گاهی فریم به فریم (هریس یکی از قوطیهای لهشده را برایم فرستاد تا بیتوجهی هالیوود به میراثش را نشان دهد).
دیدن این فیلم در سالن سینما به ما امکان میدهد ظرافت فیلمبرداری بیابانی اف.ای. (فردی) یانگ را درک کنیم که با وجود گرمای خیرهکننده و شنهای معلق که به هر دوربینی نفوذ میکرد، به دست آمد. «لورنس عربستان» یکی از آخرین فیلمهایی بود که واقعاً در ۷۰ میلیمتر فیلمبرداری شد (برخلاف بزرگنمایی از نگاتیو ۳۵ میلیمتری به ۷۰). فیلمسازانی مانند لین (و کوبریک، کاپولا، تارکوفسکی، کوروساوا و استون) تشنه بودند تا مرزها را بشکنند، ایدهای بزرگ را جرئت کنند و گستاخی آن را به مدیران محافظهکار استودیوها تحمیل کنند.
کلمه «حماسی» در سالهای اخیر مترادف با «فیلم پرهزینه بیکیفیت» شده است. اما تماشای «لورنس عربستان» به ما میفهماند که «حماسی» نه به هزینه یا تولید پرزرقوبرق، بلکه به بزرگی ایدهها و چشمانداز اشاره دارد. «آگویره، خشم خدا»ی هرتزوگ بهاندازه خدمات پذیرایی «پرل هاربر» هزینه نداشت، اما یک حماسه است، و «پرل هاربر» نیست.
تجربهای ضروری برای عاشقان سینما
در مورد «لورنس»، پس از اکران باشکوهش در ۷۰ میلیمتر در سال ۱۹۸۹، دوباره به ویدئو بازگشته، جایی که مانند مردی بلندقد در اتاقی کوتاه، در جعبهاش چمباتمه زده است. میتوانید آن را در ویدئو ببینید و ایدهای از داستانش و اشارهای به عظمتش به دست آورید، اما برای حس کردن شاهکار لین، باید بهنحوی، جایی، آن را در ۷۰ میلیمتر روی پرده بزرگ ببینید. این تجربه در فهرست کوتاهی از کارهایی است که هر عاشق سینما باید در طول زندگیاش انجام دهد.1Roger Ebert – Lawrence of Arabia
نقد لورنس عربستان نوشته جیمز براردینلی
حماسه تاریخی از دوران سینمای صامت یکی از پایههای اصلی صنعت فیلمسازی بوده است. این ژانر در طول سالها تکامل یافته تا با زمانه هماهنگ شود و انتظارات تماشاگران را برآورده کند. تماشاگران دهه ۱۹۱۰ شاهد «تولد یک ملت» ساخته دی.دبلیو گریفیث با محتوای نژادپرستانه بودند، در حالی که تماشاگران دهه ۲۰۰۰ با «پرل هاربر» که فیلمی سطحی اما از نظر بصری چشمگیر بود، شگفتزده شدند.
در این میان، بهترین حماسهها قرار دارند و اگرچه انتخاب یک فیلم بهعنوان بهترین غیرممکن است، «لورنس عربستان» ساخته دیوید لین قطعاً یکی از مدعیان این جایگاه است. این فیلم از ابتدا تا انتها گیرا، با بازیهای درخشان، فیلمبرداری شگفتانگیز و داستانی بدون ذرهای اضافه، همه آنچه یک حماسه باید انجام دهد را به انجام میرساند و حتی فراتر از آن.
داستان زندگی تی.ای. لورنس
«لورنس عربستان» ماجراهای بزرگتر از زندگی تی.ای. لورنس (پیتر اوتول)، افسر ارتش بریتانیا که در خاورمیانه در طول جنگ جهانی اول خدمت میکرد، را روایت میکند. به گفته یکی از ناظران، او «شاعر، دانشمند و جنگجویی قدرتمند بود. همچنین بیپرواترین خودنما از زمان بارنوم و بیلی.» فیلم با پرولوگی در سال ۱۹۳۵ آغاز میشود که مرگ لورنس در یک تصادف موتورسیکلت و مراسم تشییع جنازهاش را نشان میدهد. سپس زمان به بیش از ۲۰ سال قبل به قاهره بازمیگردد، جایی که لورنس در آستانه بزرگترین ماجراجویی حرفهاش قرار دارد.
فرماندهاش به او دستور میدهد وارد بیابان شود و با شاهزاده بادیهنشین فیصل (الک گینس)، متحد بریتانیا در مبارزه علیه عثمانیها، تماس برقرار کند. آنچه در پی میآید نهتنها روایتی از چگونگی تبدیل شدن لورنس به چهرهای کلیدی در قیام اعراب علیه عثمانیها است، بلکه داستان صعود و سقوط تقریباً شکسپیری شخصیت اوست.
رویدادهای کلیدی فیلم
«لورنس عربستان» پنج رویداد مهم را به تصویر میکشد: ورود اولیه لورنس به قلمرو بادیهنشینان و دیدارهایش با فیصل و شریف علی ابنالخریش (عمر شریف)، سفر او در صحرای نفود و حمله بعدی به عقبه، شکنجه او به دست عثمانیها در درعا، رهبریاش در قتلعام طفس، و پیروزیاش در دمشق. ما میبینیم که هر یک از این رویدادها چگونه شهرت لورنس را میسازد و شخصیت او را شکل میدهد. تا پیش از اسارت در درعا، او خود را قادر به هر کاری میدانست نیمهخدایی در لباس اعراب. اما پس از رفتار وحشیانه و تحقیرآمیز با او، به مردی تلخ و پر از تردید به خود تبدیل میشود که تشنه انتقام است.
در قتلعام طفس، او فریاد میزند «اسیر نگیرید!» و وقتی همهچیز تمام میشود، غرق در خون دیده میشود. پس از فتح دمشق، لورنس دیگر غیرضروری میشود و در حالی که سیاستمداران اوضاع را مرتب میکنند، به انگلستان بازمیگردد.
موفقیت در اسکار و تجربه سینمایی
«لورنس عربستان» ستاره مراسم اسکار ۱۹۶۳ بود و هفت جایزه از ده نامزدی خود را به دست آورد: بهترین کارگردانی، بهترین فیلم، بهترین فیلمبرداری رنگی، بهترین طراحی صحنه/دکور رنگی، بهترین صدا، بهترین موسیقی متن، و بهترین تدوین فیلم. این فیلم در رقابت فیلمنامهنویسی و دو جایزه بازیگری بهترین بازیگر مرد (پیتر اوتول) و بهترین بازیگر مکمل مرد (عمر شریف) ناکام ماند. تماشای فیلم بهراحتی نشان میدهد چرا اینقدر مورد تحسین قرار گرفت، بهویژه وقتی روی پرده بزرگ دیده شود. «لورنس عربستان» ذاتاً یک تجربه سینمایی است. وقتی به ابعاد تلویزیونمانند کاهش مییابد، تنها سایهای از خود باقی میماند.
نسخه کارگردان کمی بیش از ۳٫۵ ساعت طول میکشد و هر لحظهاش ضروری به نظر میرسد. ریتم فیلم فشرده است اکشن و ماجرا با توسعه شخصیت، توضیح داستان و تصاویر بصری باشکوه درهمآمیخته شدهاند. بنابراین، باورکردنی نیست که نسخه سینمایی وجود داشته که بیش از ۳۰ دقیقه از آن حذف شده بود. در واقع، اکثر کسانی که این فیلم را در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ دیدند، تصویر کامل را ندیده بودند (گرچه لین در کوتاه کردن نسخه ۳ ساعت و ۱۵ دقیقهای که در سینماهای آمریکا و نسخه 3 ساعته تلویزیونی نمایش داده شد، دخیل بود).
خوشبختانه، در اواخر دهه ۸۰، نسخه اصلی «لورنس عربستان» با دقت بازسازی شد (با مشارکت دیوید لین و بازیگران بازمانده). بازسازی چنان استادانه انجام شد که در نسخه جدید، تشخیص تغییرات در وضوح بصری که معمولاً نشاندهنده افزودن صحنههای حذفشده است، تقریباً غیرممکن است.
تحلیل شخصیت لورنس

جذابترین جنبه «لورنس عربستان» نحوه تشریح شخصیت سیال و اغلب متناقض قهرمان اصلی است. مانند بسیاری از بهترین فیلمهای جنگی کلاسیک (مانند «پاتن»)، این فیلم از نبردها بهعنوان پسزمینهای برای مطالعه شخصیت استفاده میکند. سکانسهای نبرد در «لورنس عربستان» گذرا هستند و جزئیات کمی نشان داده میشود. این به ما امکان میدهد روی فردی در مرکز طوفان تمرکز کنیم. وقتی برای اولین بار با لورنس آشنا میشویم، او فردی عجیب است که مشتاق مأموریتی در بیابان است (و آن را «سرگرمکننده» مینامد)، چیزی که همقطارانش از آن دوری میکنند.
پس از مدتی زندگی با اعراب، وقتی از او میپرسند چرا بیابان را دوست دارد، پاسخ سادهای میدهد: «تمیز است.» فیلم دوستی لورنس با شریف علی را کاوش میکند و نشان میدهد که چگونه اعراب او را بهعنوان رهبر خود میپذیرند، با وجود پوست سفیدش. اما روان لورنس پس از شکنجه به دست عثمانیها ضربه شدیدی میبیند. ابتدا تمایلی به بازگشت به بیابان ندارد، اما وقتی به او دستور داده میشود، با اشتیاقی جدید برای کشتن و میل به انتقام بازمیگردد. مأموریت نهایی او فتح دمشق جنبه تاریک لورنس را نشان میدهد.
آزادیهای تاریخی
از منظر تاریخی، «لورنس عربستان» مانند بسیاری از حماسههای بزرگ دهههای ۴۰، ۵۰ و ۶۰، آزادیهایی با واقعیتها میگیرد. معمولاً این موضوع ارزش ذکر ندارد، اما اخیراً برخی فیلمها (مانند «طوفان» و «ذهن زیبا») به دلیل عدم پایبندی دقیق به سوابق تاریخی مورد انتقاد قرار گرفتهاند. باید توجه داشت که «لورنس عربستان»، گرچه بر اساس خاطرات تی.ای. لورنس، «هفت ستون حکمت»، ساخته شده، ادعای مستند بودن ندارد و بنابراین نباید با معیارهای سختگیرانه دقت واقعی سنجیده شود. این یک فیلم ماجراجویانه و مطالعه شخصیت است، نه نسخه تصویری یک کتاب تاریخ.
بازیگری و انتخاب بازیگران

برای پیتر اوتول، نقش لورنس نقطه عطف حرفهاش بود و به نظر میرسد کاملاً برای آن مناسب است. رفتارهای او تردید شخصیت در مورد تقریباً همهچیز جنسیت، جایگاه در زندگی، و مکانش در جهان را نشان میدهد. اوتول اولین انتخاب فیلمسازان نبود؛ ابتدا مارلون براندو برای این نقش در نظر گرفته شد و پس از کنارهگیری او (به دلیل تعهد به «شورش در بونتی»)، آلبرت فینی این نقش را رد کرد. یکی از دلایل تأثیرگذاری اوتول این بود که او بدون پیشینه سنگین به این نقش آمد. در آن زمان، او بازیگری نسبتاً ناشناخته در تئاتر شکسپیر بود، بنابراین تماشاگران بلافاصله او را بهعنوان لورنس پذیرفتند.
این فیلم همچنین اولین حضور جهانی عمر شریف بود که در اواخر پیشتولید به پروژه پیوست. برای شریف، که ارتباط ویژهای با لین برقرار کرد (او بعداً در «دکتر ژیواگو» لین بازی کرد)، این آغاز یک حرفه بینالمللی طولانی و پربار بود. برای متعادل کردن بازیگران اصلی کمتر شناختهشده، نامهای آشنای متعددی در نقشهای مکمل حضور دارند. علاوه بر الک گینس، آنتونی کوئین نقش بادیهنشین عوده ابوطایی را بازی میکند؛ جک هاوکینز ژنرال آلنبی، فرمانده لورنس، است؛ خوزه فرر افسر عثمانی مسئول شکنجه لورنس است؛ و کلود رینز دیپلمات زیرک، درایدن، را به تصویر میکشد. شایان ذکر است که هیچ زنی نقش گفتاری ندارد.
عظمت بصری و موسیقی
با این حال، بازیگران اغلب در برابر مناظر و نحوه فیلمبرداری کمالگرایانه لین و فیلمبردارش، فردی یانگ، کماهمیت میشوند. «لورنس عربستان» پر از شاتهای باشکوه و بهیادماندنی است. صحنه معروف «سراب» وجود دارد، جایی که علی برای اولین بار سوار بر اسب از مه مواج افق به لورنس نزدیک میشود. انتقالی وجود دارد که در آن، پس از خاموش کردن شعله کبریت توسط لورنس، دوربین به غروب آفتابی سوزان کات میکند. تصاویری از تپههای باشکوه با شترسوارانی که در امتداد آنها حرکت میکنند و در برابر آسمان سیاهنمایی شدهاند، وجود دارد. و شاتهایی از صخرههایی که معمولاً با بیابان مرتبط نمیشوند.
با افزودن عظمت موسیقی موریس ژار، «لورنس عربستان» قدرتی دارد که میتواند تماشاگر را تحت تأثیر قرار دهد.
نکته بصری عجیب
یک نکته بصری عجیب مرتبط با نحوه فیلمبرداری «لورنس عربستان» وجود دارد. از آنجا که امکان فیلمبرداری صحنههای شب در شب وجود نداشت، این صحنهها در روز با استفاده از فیلترهای کاهش نور فیلمبرداری شدند. بنابراین، گرچه به نظر شب میآید، شترها و اسبها سایههای قابلتوجهی ایجاد میکنند. امروزه، کامپیوترها برای حذف دیجیتالی این ناهنجاریها استفاده میشدند (یا حتی فیلمبرداری میتوانست پس از تاریکی انجام شود)، اما وجود آنها در «لورنس عربستان» حس عجیبی به صحنههایی که «سایههای شب» در آنها ظاهر میشوند، میافزاید.
شاهکار دیوید لین
برای دیوید لین، که بهعنوان یکی از استادان فیلمسازی حماسی شناخته میشود، «لورنس عربستان» بلندپروازانهترین پروژه یک حرفه پربار بود. نسخه بازسازیشده در سال ۱۹۸۹، که امروز در دسترس است، داستان را همانطور که لین قصد داشت نشان میدهد مشروط بر اینکه تماشاگر بتواند آن را روی پرده بزرگ ببیند، نه فشردهشده روی صفحه تلویزیون. گرچه «لورنس عربستان» همچنان روی صفحه کوچک کار میکند، اما یکی از مهمترین جنبههای هر نمایش سینمایی عامل شگفتی را از دست میدهد. وقتی این عامل حضور دارد، این فیلم به یک رویداد تبدیل میشود چیزی که حتی بیقرارترین تماشاگر را در خود غرق میکند.2ReelViews – Lawrence of Arabia
نقد لورنس عربستان نوشته گای لاج
فیلم حماسی دیوید لین همچنان یک دستاورد بصری شگفتانگیز است، اما موضوعات عمیقتر و تاریکتری نیز در آن جریان دارد. در دهه ۹۰، وقتی کودکی بودم که عاشق فیلم بود، بزرگترها دو چیز درباره «لورنس عربستان» به من گفتند، معمولاً همراه هم. اول اینکه این فیلم واقعاً یک فیلم بزرگ است، بیتردید، حتی شاید یکی از بزرگترین فیلمهای تاریخ. دوم اینکه، با وجود عظمت غیرقابلانکارش، نباید عجله میکردم برای دیدنش مگر اینکه فرصتی برای تماشایش در سینما پیدا کنم. میگفتند تماشای آن روی صفحه تلویزیون حتی ارزش ندارد، چون درخشش فیلم را نصف میکند یا بدتر: مثل این است که اولین لیوان شامپاینت را با آب قاطی کنی.
پس منتظر ماندم. در ژوهانسبورگ، جایی که زندگی میکردم، چیزی به نام سینمای رپرتوار وجود نداشت: اولین تجربهام از دیدن یک فیلم «کلاسیک» روی پرده بزرگ، اکران مجدد بیستمین سالگرد «گریس» بود. در نهایت، صبرم لبریز شد: وقتی پخش دیروقت درام تاریخی عریض و طویل دیوید لین را در برنامه تلویزیون دیدم، توصیههایی که تا آن زمان دریافت کرده بودم را کنار گذاشتم و بیدار ماندم تا آن را روی تلویزیون ۱۴ اینچی سونیمان تماشا کنم. مطمئنم تصویر احتمالاً بریدهشده بود، چون در آن دوران تلویزیونهای کوچکتر، لترباکسینگ گزینه محبوبی برای پخش نبود. اما این را واقعاً به خاطر نمیآورم، چون با وجود همه آن هشدارها، فیلم مرا مسحور خود کرد.
عظمتی فراتر از صفحه کوچک
بیوگرافی نزدیک به چهار ساعته لین از نویسنده، کاشف و افسر ارتش، تی.ای. لورنس، یک نمایش باشکوه است، بدون شک: فقط شنیدن نام فیلم، مجموعهای از پانوراماهای گسترده و مهآلود بیابانی را در ذهن تداعی میکند، همراه با موسیقی پرشکوه و تشریفاتی موریس ژار، و این ممکن است حتی اگر کل فیلم را ندیده باشید هم صدق کند. در ۶۰ سالی که از اکران «لورنس عربستان» گذشته، این فیلم به نمادی از نوع سینمای حماسی استودیویی تبدیل شده که «آنها» دیگر نمیسازند، یا حداقل نه به آن شکل. از جنبههای مختلف، این ویژگی فیلم روی صفحه کوچک کمرنگ میشود. کسانی که به من توصیه کردند صبر کنم، صرفاً نگهبان دروازه نبودند؛ آنها فقط تجربه غریب تماشای فیلمی را به یاد داشتند که چنان عظیم بود که نگاهشان تقریباً به گوشههای پرده نمیرسید.
پرترهای ظریف و چندلایه
با این حال، تأکید بر ویژگیهای تماشایی فیلم باعث میشود که مردم کمتر به یاد بیاورند (یا حداقل کمتر به خاطر بیاورند) که «لورنس عربستان» چه پرتره تاریخی ظریف و ادبی است چقدر بافتی مبهم و گاهی بهطور جذاب غیراخلاقی دارد بهعنوان یک بیوگرافی «مرد بزرگ» که با حقایق بازی میکند، و مهمتر از آن، پیتر اوتول چه مطالعه انسانی سیال و فریبندهای از شخصیت ارائه میدهد. تصویری که از فیلم لین بیش از همه در ذهنم مانده، در واقع، هیچ چشمانداز شنی خاورمیانهای یا حتی برش معروف «ترفند کبریت» که آن وی.
کوتس را به افسانهای در حرفه تدوین تبدیل کرد، نیست بلکه چهره بینهایت تیز و برنده اوتول است، با چشمان آبی که با غرور سرد و کنجکاوی وحشی میدرخشند، فکی که با اعتمادبهنفس یک ستاره سینمایی فوری و، در دنیای فیلم، یک جنگجوی غربی که چند اینچ بالاتر از زمینی که با حق یک خارجی بر آن گام برمیدارد، شناور است. این چهره روی صفحه نویزی تلویزیون کمتر آسیب دید؛ لین به همان اندازه که در نماهای عریض زیبایی مییابد، در کلوزآپها نیز زیبایی خلق میکند.
سیاست و ابهام فیلم
اگر سیاستهای ژئوپلیتیکی فیلم بیشتر بیان شوند، اغلب به همان اندازه خواندنشان دشوار است. در ظاهر، «لورنس عربستان» بهعنوان نوعی حماسه ناجی سفیدپوست که در آن دوران رایج بود، ظاهر میشود و از لورنس بهعنوان قهرمانی استعماری که همرزمان عربش را در قیام جنگ جهانی اول علیه امپراتوری عثمانی جسور میکند، تجلیل میکند.
با این حال، با پیش رفتن فیلم، به نظر میرسد که فیلم بهطور ظریفی نسبت به سوژه طلایی خود شک دارد و او را هم بهعنوان یک نماد و هم یک خودخواه نشان میدهد: بیپروایی او در زمان جنگ هم جذاب است و هم خودخواهانه، شیفتگیاش به مردم عرب نشاندهنده هم یک ذهن باز و ضداستعماری است و هم یک نگاه کاملاً انگلیسی برای چیزهای عجیب و غریب. وقتی فیلم را دوباره دیدم سرانجام، روی پردهای بهاندازه کافی بزرگ شاید بیشتر از زیبایی سرابمانند بیابانیاش با ۵۰ سایه رنگ بژ تحت تأثیر قرار گرفتم، اما نه به قیمت بازنگری تاریخی گزنده و متعارض آن.
جایگاه فیلم در سینمای معاصر

آیا «لورنس عربستان» یکی از آخرین هوراهای بزرگ سینمای میراث بریتانیایی است که هنوز به ریشههای فرهنگی خود وابسته است چنان مطمئن از جایگاهش در جهان که بازیگران سفیدپوست انگلیسی را با چهرههای قهوهای برای نقشهای کلیدی خاورمیانهای انتخاب میکند یا راه را به سوی دیدگاهی پرسشگرتر نسبت به تاریخ نظامی مردسالار نشان میدهد؟ رمانتیسم مردانه فیلم، نه به ذکر اندازه عظیم آن، ما را به باور اولی سوق میدهد، که شاید به همین دلیل است که جایگاه آن بهعنوان یک فیلم بزرگ در دوران اخیر، که از نظر سیاسی خودآگاهتر است، کمی افت کرده.
اوایل این ماه، بسیاری شگفتزده شدند وقتی دیدند «لورنس عربستان» از ۱۰۰ فیلم برتر در نظرسنجی دههای منتقدان مجله Sight & Sound برای بهترین فیلمهای تمام دوران خارج شد. (فیلمسازان در نظرسنجی موازی کارگردانان آن را نگه داشتند: هنر لین همچنان در نسلهای هنری بعدی الهامبخش است.)
نگاهی دوباره به یک شاهکار
در شصتمین سالگردش، وقت آن است که نگاهی دقیقتر به این فیلم همچنان فوقالعاده بیندازیم، با تمام جعلهای پرزرقوبرق و جزئیات بیوگرافی پرمزهاش، انگیزههای برانگیزنده و سیگنالهای مختلطش. شاید برای مدت طولانی، هیاهوی زیاد درباره درخشش پرده بزرگ «لورنس عربستان» ما را دعوت به تحسین آن کرد تا نگاه به درونش اما وقتی درختان را بهجای جنگل، و دانهها را بهجای تپههای شنی میبینید، این فیلم حتی غنیتر است.3The Guardian – Lawrence of Arabia at 60: a dazzling spectacle with complexity under the sand
منابع
- 1Roger Ebert – Lawrence of Arabia
- 2ReelViews – Lawrence of Arabia
- 3