از اینستاگرام پادان دیدن کنید Padan's Instagram

نقد فیلم یوجیمبو

دسته‌بندی: نقد و بررسی سینما
زمان مطالعه: 3 دقیقه

نقد فیلم بوجیمبو، فیلم یوجیمبو (Yojimbo – به معنای «محافظ شخصی») یکی از برجسته‌ترین آثار آکیرا کوروساوا و از ستون‌های اصلی سینمای ژاپن است که در سال ۱۹۶۱ ساخته شد. این فیلم، داستان سامورایی بی‌نامی را روایت می‌کند که در شهری گرفتار فساد و حرص، به بازی با دو باند رقیب می‌پردازد تا در نهایت با هوش، شمشیر و طنز تلخش، تعادل را بازگرداند. کوروساوا در این اثر، عناصر درام، اکشن، کمدی و تفکر فلسفی را به‌طرزی استادانه در هم می‌آمیزد و جهانی خلق می‌کند که در آن خشونت، پوچی و انسانیت در هم تنیده‌اند.

یوجیمبو نه‌فقط به‌عنوان یک فیلم سامورایی، بلکه به‌عنوان پلی میان شرق و غرب شناخته می‌شود؛ فیلمی که الهام‌بخش وسترن‌های اسپاگتی سرجیو لئونه شد و رد پایش را می‌توان تا شخصیت «مرد بی‌نام» کلینت ایستوود نیز دنبال کرد. یکسال پس از تولید فیلم یوجیمبو، کوروساوا دنباله آن را با نام سانجورو را ساخت

نقد فیلم یوجیمبو

آکیرا کوروساوا در یوجیمبو، تصویری از جامعه‌ای آشفته و اخلاقی فروریخته ارائه می‌دهد، اما این تصویر را با طنزی گزنده و نگاهی انسانی متعادل می‌کند. سامورایی او نه قهرمان کلاسیک است و نه ضدقهرمان؛ بلکه انسانی است خاکستری، که در جهانی آلوده به حرص و قدرت، وجدان خود را همچنان زنده نگه می‌دارد. فیلم از همان نمای آغازین سگی با دستی بریده در دهان تا صحنه پایانی‌اش، سرشار از استعاره و نقد اجتماعی است. موسیقی غیرمنتظره و طراحی صحنه ساده اما دقیق، به خلق فضایی کمک کرده‌اند که میان تلخی و شوخ‌طبعی در نوسان است.

در این نوشته، پادان سه نقد از سه منتقد برجسته، جیمز براردینلی، دیوید پارکینسن و زوئی بیدولف را گردآوری کرده است؛ سه نگاه متفاوت به یک شاهکار واحد. اگر به سینمای کلاسیک، فلسفه قهرمانان سامورایی یا ریشه‌های وسترن مدرن علاقه‌مندید، پیشنهاد می‌کنیم این نقدها را با دقت مطالعه کنید.

نقد فیلم یوجیمبو نوشته جیمز براردینلی

نقد فیلم یوجیمبو، یوجیمبو در میان همه کارگردانان بزرگ غیرآمریکایی که فیلم‌هایشان در ایالات متحده اکران شدند، می‌توان گفت آکیرا کوروساوا بیش از هر کس دیگری تماشاگران آمریکایی داشت. یکی از دلایل این امر، تأثیرپذیری شدید کوروساوا از هالیوود است؛ تأثیری که در بسیاری از آثار مشهور او آشکار است و باعث می‌شود فیلم‌هایش برای مخاطب غربی قابل‌فهم‌تر باشند. ویژگی شاخص کوروساوا، ترکیب هنر و اکشن بود. بسیاری از فیلم‌های او را می‌توان «فیلم ماجراجویانه» نامید؛ ژانری که کمتر کارگردان جدی سراغش می‌رود.

دوران طلایی کوروساوا

یوجیمبو در پایان پربارترین دوره کاری کوروساوا ساخته شد. در طول یازده سال، او بیش از شش فیلم ماندگار خلق کرد؛ از جمله راشومون، هفت سامورایی و دژ پنهان. تا زمان اکران یوجیمبو، نام کوروساوا در سراسر جهان شناخته‌شده بود. هرچند هیچ‌گاه در آمریکا فیلم نساخت، اما آثارش آن‌قدر مورد توجه استودیوهای بزرگ قرار گرفت که بارها توسط هالیوود بازسازی شدند.

ادای دین به وسترن

فیلم یوجیمبو در اصل ادای دینی است به آمریکایی‌ترین گونه سینمایی، یعنی وسترن. از خیابان خاکی و بادزده‌ای که تا انتهای شهر کشیده شده تا ورود غریبه‌ای خاموش و استوار، همه یادآور وسترن‌های دهه ۴۰ و ۵۰ میلادی است. بیننده حتی انتظار دارد دوئلی در خیابان اصلی ببیند.

نقد فیلم یوجیمبو
در یوجیمبو فیلمبرداری از سبک فیلم‌های وسترن الهام گرفته شده است.

جالب آن‌که سه سال بعد، سرجیو لئونه فیلم را با نام به‌خاطر یک مشت دلار بازسازی کرد؛ اثری که «وسترن اسپاگتی» را به دنیا معرفی کرد و کلینت ایستوود را به شهرت رساند. بعدها والتر هیل نیز نسخه‌ای ضعیف‌تر با عنوان آخرین مرد بازمانده ساخت. کوروساوا در مورد نسخه لئونه گفته بود که از آن برداشت، خوشش آمده است.

خلاصه داستان

داستان فیلم در ژاپن سال ۱۸۶۰ می‌گذرد. شخصیت اصلی، سانجورو (با بازی توشیرو میفونه) یک رونین است؛ سامورایی بی‌ارباب. او مزدوری است که با دو سلاح نیرومند خود، یعنی شمشیر و هوش، در دنیا می‌گردد. در سفرش به شهری ویران می‌رسد که دو دارودسته رقیب برای کنترل آن با هم در جنگ‌اند. فروشنده‌ای به نام گونجی (ایجیرو تونو) داستان دشمنی میان سی‌بی (سیزابورو کاوازو) و اوشیتورا (کیو سازانکا) را برایش تعریف می‌کند.

سانجورو که فرصت را مناسب می‌بیند تا هم پولی به‌دست آورد و هم از شر مشتی ترسو خلاص شود، پیشنهاد محافظت خود را به بالاترین پیشنهاددهنده می‌فروشد و سپس بازی خطرناکی را آغاز می‌کند: وانمود می‌کند با هر دو طرف هم‌پیمان است. اما هنگامی‌که در اقدامی انسانی به زنی اسیر کمک می‌کند تا از چنگ اوشیتورا بگریزد، نقشه‌اش فرو می‌پاشد.

سانجورو؛ قهرمان بی‌نام

سانجورو تقریباً چهره‌ای اَبَرقهرمان‌گونه دارد، اما مانند هر قهرمانی، نقطه‌ضعفی هم دارد. با وجود بی‌رحمی ظاهری، درونش وجدانی زنده است، و همین دلسوزی ناگهانی نزدیک است جانش را بگیرد. دشمنانش می‌پندارند اگر شمشیرش را از او بگیرند، بی‌دفاع می‌شود، اما نبوغ او را دست‌کم می‌گیرند. حتی بی‌سلاح نیز سانجورو نیرویی است که باید از او ترسید، و با شمشیر، شکست‌ناپذیر است.

نقد فیلم یوجیمبو
توشیرو میفونه ایفاگر نقش کوواباتاکه سانجورو در فیلم یوجیمبو است.

شهر فاسد و شخصیت‌های فرعی

تماشاگر به‌راحتی با سانجورو هم‌ذات‌پنداری می‌کند. در کنار او و چند شخصیت فرعی ترسو، بقیه اهالی شهر افرادی پست و فاسدند. میان سی‌بی و اوشیتورا رقابتی نه‌تنها برای پیروزی، بلکه برای اینکه کدام‌یک بی‌وجدان‌تر و منفورتر است، جریان دارد. اوشیتورا دو برادر دارد: اینوکیشی (دایسوکه کاتو) مردی چاق و احمق و خشن است و دیگری، اونوسوکه (تاتسویا ناکادای) بسیار خطرناک‌تر حیله‌گر و مسلح به تنها هفت‌تیر شهر. سانجورو باید راهی بیابد تا بدون گلوله خوردن، به او نزدیک شود.

طنز و طعنه در دل خشونت

اگرچه در یوجیمبو اکشن و ماجراجویی فراوان است، اما فیلم طنز خشک و ظریفی دارد که برخی منتقدان را بر آن داشته آن را «کمدی» بدانند. کوروساوا هم‌زمان با احترام گذاشتن به قواعد وسترن، آنها را به سخره می‌گیرد. بخش زیادی از شوخ‌طبعی فیلم از طعنه‌های سانجورو به پوچی اطرافیانش ناشی می‌شود. او با هر دو رئیس بازی می‌کند، به‌گونه‌ای که هرکدام تصور می‌کنند نسبت به دیگری برتری دارند، و همین باعث درگیری میانشان می‌شود. در صحنه‌ای، پس از شعله‌ور کردن جنگ بین دو جناح، از بالای برج ناقوس با لبخند تماشا می‌کند. و احمق‌هایی مانند اینوکیشی نیز گهگاه سوژه خنده‌اند.

تغییر لحن و بازگشت قهرمان

فیلم هرگز خود را بیش از حد جدی نمی‌گیرد. تنها یک صحنه شکنجه خشن دارد که آن هم پشت‌صحنه رخ می‌دهد تا تأثیرش تعدیل شود. بااین‌حال، از همان نقطه، لحن فیلم تغییر می‌کند: طنز جای خود را به انتقام می‌دهد، و بازگشت قهرمان، حالتی تلخ و سنگین به خود می‌گیرد.

بازی درخشان توشیرو میفونه

سانجورو با چهره‌ای آرام و خلال‌دندان در دهان، مظهر خونسردی است. این نقش توسط توشیرو میفونه، بازیگر بزرگ ژاپنی، ایفا شده؛ کسی که بعدها همین نقش را در فیلم سانجورو نیز تکرار کرد. از اوایل دهه ۱۹۵۰ تا میانه دهه ۱۹۶۰، همکاری کوروساوا و میفونه از پربارترین شراکت‌های تاریخ سینما بود همان‌گونه که می‌توان میفونه را برای کوروساوا همان دانست که دنیرو برای اسکورسیزی بود. متأسفانه در سال ۱۹۶۵ میانشان اختلاف پیش آمد و این همکاری پایان یافت، اما میراثی درخشان از خود بر جای گذاشتند. یوجیمبو یکی از درخشان‌ترین نقش‌آفرینی‌های میفونه است.

جایگاه یوجیمبو در آثار کوروساوا

شاید یوجیمبو بیننده را مانند راشومون به اندیشه فلسفی وا ندارد، یا مانند هفت سامورایی آن عظمت حماسی را نداشته باشد، اما بی‌شک در میان آثار برتر کوروساوا جای دارد. فیلمی سبک‌دار، پرکشش و تأثیرگذار است که هم ادای دین به گذشته است و هم نقشه راهی برای آینده سینما. و در شخصیت سانجورو، قهرمانی فراموش‌نشدنی داریم سامورایی‌ای که با حضور و اقتدارش، فیلم را به سطحی از شکوه می‌رساند. شخصیت «مرد بی‌نام» در فیلم‌های کلینت ایستوود ادامه مستقیم سانجورو است. می‌توان گفت بدون یوجیمبو، سینمای وسترن چهره امروزی خود را هرگز پیدا نمی‌کرد.

برگرفته از ریل‌ویوز

نقد فیلم یوجیمبو نوشته دیوید پارکینسن

نقد فیلم یوجیمبو، در فیلم یوجیمبو، سامورایی سرگردانی وارد شهری روستایی در ژاپن قرن نوزدهم می‌شود. پس از آنکه از صاحب‌مسافرخانه می‌فهمد شهر میان دو گانگستر تقسیم شده، تصمیم می‌گیرد یکی را در برابر دیگری بازی دهد. اما ورود اونوسوکه، پسر حیله‌گر یکی از گانگسترها که یک هفت‌تیر دارد، اوضاع را پیچیده می‌کند. اونوسوکه، پس از آنکه سامورایی زنی ربوده‌شده را به شوهر و فرزندش بازمی‌گرداند، او را به شدت کتک می‌زند و سپس دستور قتل‌عام دشمنان پدرش را می‌دهد. در میانه این خون‌ریزی، سامورایی موفق می‌شود با سختی بگریزد.

چهره چندبعدی آکیرا کوروساوا

برای بسیاری، شهرت آکیرا کوروساوا بر پایه حماسه‌های سامورایی او بنا شده است؛ اما در واقع، او کارگردانی فوق‌العاده چندوجهی بود. او کارش را با فیلم‌های رزمی آغاز کرد و سپس سراغ درام‌های تاریخی، رئالیسم اجتماعی، تریلرهای جنایی و اقتباس‌های ادبی رفت. با این‌حال، پیش از ساخت یوجیمبو، هرگز به سراغ کمدی نرفته بود. در نگاه نخست، این داستان از جنگ داخلی کوچک یک شهر، چندان خنده‌دار به نظر نمی‌رسد.

نقد فیلم یوجیمبو
پشت صحنه فیلم یوجیمبو، آکیرا کوروساوا (کارگردان) در کنار توشیرو میفونه (بازیگر)

طنز در دل تاریکی

فضای فیلم تیره است، موقعیت‌ها تأسف‌بار و خشونت‌ها شوک‌آورند. اما اگر آن را در برابر فیلم‌هایی بگذاریم که از آن تأثیر گرفته‌اند. از جمله سه‌گانه دلارِ سرجیو لئونه و فیلم‌های یاکوزایی تاکشی کیتانو. درخواهیم یافت که با چه نوع طنزی روبه‌رو هستیم.

از زمان کشف شاهکار سال ۱۹۵۰ او، راشومون، کوروساوا به‌عنوان غربی‌ترین فیلم‌ساز ژاپن شناخته شد. در واقع، دسترسی‌پذیری و جهان‌فهمی آثارش چنان بود که جان استرجس زمانی که کوروساوا هنوز مشغول توسعه یوجیمبو بود، فیلم هفت سامورایی او را با عنوان هفت دلاور بازسازی کرده بود. با این همه، تأثیرگذارترین چهره بر سبک بصری، روایت و مضامین کوروساوا کسی نبود جز جان فورد. کوروساوا حتی از توشیرو میفونه همان‌طور بهره گرفت که فورد از جان وین استفاده می‌کرد.

یوجیمبو؛ موفق‌ترین فیلم داخلی کوروساوا

از همین رو جالب است که فیلمی که بیش از هر اثر دیگری برای کوروساوا در ژاپن موفقیت به ارمغان آورد، کمترین شباهت را به آثار استادش داشت.
یوجیمبو فیلمی است صمیمی تا حد خفقان‌آور، با طنزی گزنده، شخصیت‌هایی ناقص و نگاهی تلخ و بی‌رحمانه به جهان. در آن هیچ جایی برای شکوه حماسی، شوخی‌های پهن و عواطف مردانه‌ای که مشخصه آثار جان فورد بود، وجود ندارد.

در عوض، کوروساوا از دو وسترن مدرن‌تر آمریکایی الهام گرفت: نیمروز (۱۹۵۲) و شِین (۱۹۵۳)، تا فیلمی روان‌شناسانه درباره سامورایی‌ها خلق کند. شمشیرزن آواره، سانجورو (میفونه)، همان‌طور که سرنوشت فرمان می‌دهد، به هر جا که باد ببرد، می‌رود.

ورود سانجورو به شهر مردگان

با پیروی از نشانه چوبی که به باد می‌سپارد، او وارد دهکده‌ای محصور می‌شود. اولین صحنه‌ای که می‌بیند، سگی است که در خیابان اصلی قدم می‌زند و در دهانش دستی انسان دارد. از همان لحظه، لحن فیلم مشخص می‌شود و تا پایان تغییر نمی‌کند.

اگرچه سانجورو مانند شِین وارد شهر می‌شود (و مانند او، بعداً خانواده‌ای مظلوم را از ستم نجات می‌دهد)، اما مأموریتش بیش از هر چیز شبیه به مأموریت مارشال ویل کین در نیمروز است. او در میانه نزاع میان یک تاجر ابریشم و رقیبش، فروشنده ساکه، گرفتار می‌شود و برای نجات مردمی که خودشان مسبب این بحران‌اند، جانش را به خطر می‌اندازد.

اما بر خلاف کین، انگیزه‌های سانجورو چندان پاک نیست. او دیگر اربابی ندارد و می‌تواند هر بخش از آیین بوشیدو را که به کارش می‌آید انتخاب کند.
برای پول می‌جنگد، اما بیش از حق خود نمی‌گیرد. با این حال، بی‌اخلاقی او در برابر فساد و پلشتی دشمنانش ناچیز است. دشمنانی که بسیاری‌شان نقص‌های جسمی دارند که با زشتی درونشان همخوان است.

بدبینی فلسفی کوروساوا

کوروساوا بارها ایده «جهانی غیرقابل رستگاری» را کاویده بود. اما در یوجیمبو، نگاه طنزآمیز او اجازه می‌دهد بدون داوری، از مردمان شهر نومید شود. آنچه او محکوم می‌کند، میل سرمایه‌دارانه‌ای است که باعث می‌شود انسان‌ها همه‌چیزشان را در قمار دستیابی به «کمی بیشتر» ببازند. شاید تناقض‌آمیز به نظر برسد که جنگجویی آواره، زندگی ماجراجویانه را رد کند. اما اندرز او به پسر کشاورزی که در پایان نبرد بزرگ از مرگ نجات می‌دهد. این‌که در خانه بمان و از همان‌چه داری بهترین استفاده را ببر. در واقع پیامی بود برای جوانان سرکش ژاپنی: پیامی که کوروساوا زیر لایه‌ای از خشونت پنهان کرد تا در دل تماشاگرانی که برای دیدن خون آمده بودند، بنشیند.

خشونت حساب‌شده و شمشیرزنی برق‌آسا

در مقایسه با آثار ژانری بعدی مانند قاتل شوگون (۱۹۸۰)، میزان خون‌ریزی در یوجیمبو اندک به نظر می‌رسد. سانجورو به‌اندازه آنکه جنگجو باشد، متفکر نیز هست.
او با شناخت روان انسان‌ها، دشمنان را علیه هم تحریک می‌کند تا بدون به خطر انداختن خود، تعدادشان را کاهش دهد. اما زمانی که تصمیم به نبرد می‌گیرد، کاردانی و سرعت مرگبار شمشیرزنی‌اش صحنه‌هایی کوتاه و ویرانگر خلق می‌کند. در آغاز فیلم، در برابر سه زورگیر اجیرشده که با افتخار خال‌کوبی‌ها و سوابق زندانشان را نشان می‌دهند، تنها با سه ضربه برنده می‌شود. یکی از آنها دستی را از بدن جدا می‌کند که هنوز شمشیر نیمه‌کشیده‌اش را در مشت دارد.

نقد فیلم یوجیمبو
در مقایسه با آثاری مانند قاتل شوگون (۱۹۸۰)، میزان خون‌ریزی در یوجیمبو اندک به نظر می‌رسد. سانجورو به‌اندازه آنکه جنگجو باشد، متفکر نیز هست.

پس از این نمایش قدرت حیرت‌انگیز، سانجورو دیگر تنها یک‌بار دیگر خواهد جنگید: در پایان فیلم، برای پاک‌سازی معدود تبهکارانی که از ویرانی شهر جان به در برده‌اند.

معنای اخلاقی در دل خشونت

در یکی از صحنه‌های کلیدی، سانجورو درون بشکه‌ای از ساکه پنهان شده و از ضرب‌وشتمی که اونوسوکه (تاتسویا ناکادای) بر او وارد کرده در حال بهبودی است. تنبیهی برای بازگرداندن معشوقه بی‌میل یک مرد به خانواده‌اش. چه نمادین که در جهان کوروساوا، یک عمل نیکوکارانه به خشونت می‌انجامد. شاید خود کوروساوا در اینجا اعتراف می‌کند که در این جهان، برای بهترین بودن، باید کمی هم بد بود.

برگرفته از امپایرآنلاین

نقد فیلم یوجیمبو نوشته زوئی بیدولف

نقد فیلم یوجیمبو از نظر من درباره یکی از آثار کلاسیک ماندگار در ژانری نمادین که توسط یکی از بزرگ‌ترین فیلم‌سازان تاریخ خلق شده است. این فقط یک فیلم سامورایی نیست. فیلمی است که با ترکیبی از کمدی، درام، اکشن و عمق فلسفی، تماشاگر را مجذوب خود می‌کند. اثری که واقعاً از دیدنش لذت بردم و آرزو دارم هرکسی آن را ببیند، حتی اگر از ظرافت‌ها و نبوغ پشت آن آگاه نباشد، از تماشایش لذت ببرد.

یوجیمبو فیلمی ژاپنی به کارگردانی آکیرا کوروساوا است. این فیلم‌ساز افسانه‌ای در طول دوران حرفه‌ای خود به‌عنوان کارگردان، نویسنده و دستیار کارگردان، آثار فراوان و تأثیرگذاری خلق کرده است. فیلم با یک موسیقی متن ماندگار، خاص و کمی عجیب همراه است که کاملاً با فضای داستان هم‌خوانی دارد.

داستان درباره یک سامورایی مرموز است که بی‌هدف در جستجوی کار سفر می‌کند. بر اثر تصادف و با پرتاب یک چوب، سرنوشت او را به شهری می‌کشاند که خیابان‌هایش متروک و مغازه‌هایش بسته‌اند. در همان آغاز، سگی را می‌بینیم که دستی بریده در دهان دارد. جزئی ظریف اما هولناک که پیش‌درآمد خشونت‌های پیش‌روست.

خیلی زود درمی‌یابیم که شهر درگیر نزاع میان دو خاندان است که هر یک برای کسب قدرت و پول می‌جنگند. سامورایی در میان این درگیری به‌سان یک کاتالیزور عمل می‌کند و ما شاهد آشوب و دسیسه‌هایی هستیم که در نهایت به پایان این نبرد خونین منجر می‌شود.

چرا باید یوجیمبو را دید

از میان تمام فیلم‌های کوروساوا، این همان اثری است که باید دید! شاید فیلم‌هایی مانند هفت سامورایی یا راشومون مشهورتر باشند، اما یوجیمبو فیلمی است که مخاطب را با تمام قوا به دنیای سینمای ژاپن می‌کشاند. شخصیت اصلی، با رفتار بی‌ادبانه اما جذاب خود، تماشاگر را مسحور می‌کند. او با هوش و نیرنگ‌های زیرکانه‌اش دل اهالی روستا و تماشاگر را یکجا می‌برد. در حالی‌که وانمود می‌کند میان دو جناح بازی می‌کند، در واقع در پی پاکسازی شهر از فساد و حرص است.

سامورایی متفاوت

سامورایی فیلم آرامش و خونسردی‌ای دارد که در قهرمانان اکشن کمتر دیده می‌شود. او گرچه کار درست را انجام می‌دهد، اما لزوماً دوست‌داشتنی نیست.
در تضاد با آدم‌های چاپلوس و ریاکار اطرافش، رفتاری صادق و حتی بدخلق دارد. بااین‌حال، در لحظات بحرانی از خودگذشتگی نشان می‌دهد؛ برای مثال، حاضر می‌شود ضرب‌وشتم بخورد یا پولش را از دست بدهد تا به خانواده‌ای نیازمند کمک کند. او مورد قضاوت دیگران قرار می‌گیرد، اما هیچ‌گاه از خود دفاع نمی‌کند. فقط با عملش نشان می‌دهد که اشتباه می‌کنند. در پایان، پس از همه آنچه گذشت، آرام و بی‌ادعا شهر را ترک می‌کند.

قدرت سینمای کلاسیک

می‌دانم که همه حوصله خواندن زیرنویس یا دیدن فیلم سیاه‌وسفید با ریتم کند را ندارند. اما این فیلم ارزش استثنا قائل شدن را دارد. یوجیمبو اثری است که تو را وادار می‌کند از دویدن دست بکشی، بنشینی و نگاه کنی. در آرامش مبل‌ات، خود را درگیر موسیقی کلاسیک جذابی می‌بینی که علی‌رغم خشونت فیلم، لحنی شوخ و دلنشین دارد. موسیقی با استفاده از طبل‌ها و سازهای سنتی ژاپنی ساخته شده و به هویت فرهنگی فیلم اصالت می‌بخشد.

نقد فیلم یوجیمبو
یوجیمبو ازجمله فیلم‌های کلاسیک است که ارزش دیدن را دارد، یوجیمبو علی‌رغم خشونت فیلم، لحنی شوخ و دلنشین دارد.

اهمیت فرهنگی فیلم

یوجیمبو فیلمی است درباره فرهنگ ژاپن، ساخته مردم ژاپن، در دورانی که صنعت سینمای ژاپن تازه تلاش می‌کرد با غرب رقابت کند. امروزه زیاد درباره «نمایندگی فرهنگی» در سینما صحبت می‌شود، اما آنچه کوروساوا در آن دوران انجام داد، در نوع خود انقلابی بود. او راه را برای نسلی از فیلم‌سازان باز کرد. از جورج لوکاس تا سرجو لئونه. که از آثارش الهام گرفتند. تماشای این فیلم به من کمک کرد تا جزئیاتی را درک کنم که شاید برایم غریبه بودند، اما بخشی از داستانی زیبا و انسانی‌اند که هنوز هم طراوت خود را حفظ کرده است.

جمع‌بندی

یوجیمبو فقط یک فیلم لذت‌بخش نیست؛ دروازه‌ای است به جهانی از سینما که کمتر قدرش دانسته شده است. فیلمی پر از شکوه، هوش، طنز و خشونتی شاعرانه که نشان می‌دهد چرا کوروساوا یکی از بزرگ‌ترین‌هاست.

آکیرا کوروساوا؛ استاد تصویر و حرکت

وقتی کوروساوا جوان بود، پدرش علی‌رغم نگاه منفی جامعه به هنر، او را به سینما می‌برد. کوروساوا در ابتدا نقاشی می‌کرد و همین باعث شد پیش از فیلم‌برداری، صحنه‌ها را طراحی کند تا بهتر ایده‌هایش را منتقل کند. پس از خودکشی برادرش. که صداپیشه فیلم‌ها بود. برای تأمین خانواده تصمیم گرفت فیلم‌ساز شود. به‌عنوان دستیار کارگردان شروع کرد و با کار در بخش‌های مختلف، درک عمیقی از ساختار استودیو به دست آورد.

در ادامه، شاهکارهایی چون هفت سامورایی، راشومون، رؤیاها، دژ پنهان و یوجیمبو را خلق کرد. آثارش با وجود نقدها، در آزمون زمان سربلند بیرون آمدند و الهام‌بخش فیلم‌سازان بزرگی چون جورج لوکاس (جنگ ستارگان) و سرجو لئونه (به‌خاطر یک مشت دلار) شدند.

سبک فیلم‌سازی کوروساوا

کوروساوا به ترکیب خلاقانه حرکت، طبیعت و گروه‌ها در قاب مشهور است:

  • طبیعت: باد و باران در فیلم‌هایش معنا دارند؛ مثلاً هنگام راه رفتن سامورایی در خیابان اصلی، باد غباری در هوا پخش می‌کند،
    و در صحنه‌های بار داخل میخانه پیرمرد، صدای باران پس‌زمینه‌ای زنده می‌سازد.
  • گروه‌ها: برای نمایش احساسات جمعی از گروه‌های بزرگ استفاده می‌کند. در یوجیمبو، دو باند دشمن در برابر هم صف می‌کشند و در لحظات خنده‌دار یا پرتنش، با حرکات هماهنگ واکنش نشان می‌دهند.
  • فردیت: کوروساوا با حرکات تکرارشونده (مثل تکان شانه معروف سامورایی) شخصیت‌ها را تعریف می‌کند. سامورایی ناشناخته، متفاوت از دیگران، هم در ظاهر و هم در منش.
  • دوربین: نماها طولانی و پرجزئیات‌اند، هرکدام با شروع، میانه و پایان مشخص. بر خلاف فیلم‌های امروزی که از برش‌های سریع استفاده می‌کنند، کوروساوا با حرکت آرام دوربین زمان را حس‌پذیر می‌کند.
  • برش‌ها (Cuts): او تضاد میان حرکت و سکون را در تدوین به‌کار می‌گیرد تا بیننده را درگیر نگه دارد. از صحنه‌ای آرام به خشونتی ناگهانی می‌پرد، تا ریتم فیلم حفظ شود.

سخن پایانی

یوجیمبو نمونه درخشان نبوغ کوروساواست فیلمی که با تلفیق طنز، خشونت، اخلاق و هنر بصری، از مرزهای زمان و فرهنگ فراتر می‌رود.

برگرفته از سایت مدیوم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *