از اینستاگرام پادان دیدن کنید Padan's Instagram

نقد فیلم سانجورو (۱۹۶۲)

زمان مطالعه: 3 دقیقه

نقد فیلم سانجورو، فیلم «سانجورو» (Sanjuro) به کارگردانی آکیرا کوروساوا، دنباله‌ای است بر اثر ماندگار پیشین او، «یوجیمبو» (Yojimbo)، اما در عین پیوستگی، جهانی متفاوت را تصویر می‌کند. این بار، قهرمان سرگردان و تندمزاج کوروساوا در فضایی روشن‌تر و طنزآمیزتر بازمی‌گردد؛ جهانی که در آن خشونت، ساده‌دلی و شوخ‌طبعی در هم آمیخته‌اند. «سانجورو» از همان ابتدا، با ترکیب هوشمندانه‌ی کنش و کمدی، لحنی تازه به آثار سامورایی می‌دهد و نشان می‌دهد کوروساوا چگونه می‌تواند از دل یک درام تاریخی، بیانیه‌ای انسانی و درعین‌حال سرگرم‌کننده خلق کند.

در ظاهر، داستان درباره گروهی از سامورایی‌های جوان است که با نیتی پاک اما ذهنی ساده‌لوحانه، وارد توطئه‌ای سیاسی می‌شوند. اما در عمق، «سانجورو» درباره بلوغ است؛ نه فقط بلوغ این سامورایی‌ها، بلکه بلوغ خود قهرمان اصلی، که میان خشونت و وجدان، میان غریزه و اندیشه سرگردان است. فیلم با ریتمی تند، صحنه‌های شمشیرزنی دقیق و طنزی دلنشین پیش می‌رود، و در پس خنده‌ها و نبردها، تصویری از تضاد انسان میان عمل و تأمل ترسیم می‌کند.

نقد فیلم سانجورو

از لحاظ سینمایی، «سانجورو» نقطه تلاقی مهارت‌های تصویری و روایی کوروساوا است. قاب‌بندی‌های ظریف، موسیقی پرانرژی ماسارو ساتو و حضور کاریزماتیک توشیرو میفونه، به فیلم روحی زنده و خاص می‌بخشند. اگر «یوجیمبو» تصویری از ویرانی و فساد بود، «سانجورو» بازتابی از امید و بازسازی است؛ هرچند در پایان، قهرمان همچنان تنها می‌ماند. در ادامه، سه نقد از مایلز ایمهوف، دن شنایدر و دن شنایدر (دومین تحلیل او) گردآوری کرده‌ایم که هر یک از زاویه‌ای متفاوت به این اثر نگاه کرده‌اند و مطالعه‌شان برای درک ژرف‌تر فیلم توصیه می‌شود.

نقد فیلم سانجورو نوشته مایلز ایمهوف

نقد فیلم سانجورو، یکی از فیلم‌های محبوب من، سانجورو، دومین قسمت از مجموعه‌ای است که ماجراهای رونین سرکش، تسوباکی سانجورو، را دنبال می‌کند. داستان در دوران شوگون‌سالاری توکوگاوا می‌گذرد، جایی که این سامورایی تنها داوطلب می‌شود تا خزانه‌دار خاندان را از دست ناظر فاسد نجات دهد. ظرافت‌های داستان، شوخ‌طبعی و صحنه‌های اکشن، اثری تماشایی از یک فیلم سامورایی خلق کرده‌اند؛ و موسیقی فیلم با جذابیت خاص ماسارو ساتو آمیخته است.

نقد فیلم سانجورو
فیلم سانجورو دنباله‌ای بر فیلم تحسین‌شده یوجیمبو است

شاید تنها ایراد فیلم، کمی ضعف در پرداخت برخی از شخصیت‌های اصلی باشد، اما در مجموع، سانجورو شاهکاری درخشان از آکیرا کوروساوا است. گرچه گاهی ناعادلانه در سایه موفقیت فیلم پیشین، یوجیمبو، قرار می‌گیرد، اما به‌تنهایی نیز قدرت و شکوه خود را دارد.

زمینه داستان و آغاز ماجرا

در بحبوحه فساد فزاینده در خاندان، هنگامی که ارباب در شهر ادو به سر می‌برد، ناظر کیکوی درگیر فعالیت‌های غیرقانونی می‌شود. خزانه‌دار موتسوتا از این ماجرا آگاه است و منتظر می‌ماند تا مدارک کافی برای افشای خیانتکاران جمع‌آوری کند. این تعلل باعث نگرانی برادرزاده‌اش، ایوری ایزاکا، و چند سامورایی همراه او می‌شود. در سطحی سطحی‌تر، ظاهر نه‌چندان خوشایند خزانه‌دار نیز مانعی بر سر راه اوست.

ایزاکا، ناآگاه از نقش ناظر، نزد کیکوی می‌رود و خواهان اقدام سریع می‌شود و رفتار عجیب عمویش را ذکر می‌کند. غافل از آنکه، همان‌طور که عمویش هشدار داده بود، «بدترینِ آن‌ها فراتر از تصورت است.»

ورود سانجورو

سانجورو که گفت‌وگوی ایزاکا و دیگر سامورایی‌ها را در معبدی جنگلی شنیده بود، مداخله می‌کند و با نگاهی بی‌طرفانه نتیجه می‌گیرد که ناظر همان خیانتکار اصلی است. این شک وقتی به یقین بدل می‌شود که افراد ناظر به معبد حمله می‌کنند. سانجورو فرماندهی را بر عهده می‌گیرد، سامورایی‌ها را پنهان می‌کند و حمله را دفع می‌نماید.

نقد فیلم سانجورو
توشیرو میفونه در نقش سانجورو

رهبر مهاجمان، هانبهی مورو‌تو، مهارت سانجورو را تحسین کرده و پیشنهاد می‌دهد در صورت تمایل، به خدمت ناظر درآید.

مأموریت نجات

سانجورو که می‌داند وضعیت به خاطر بی‌تجربگی جوانان حساس شده، داوطلب می‌شود تا در نجات خزانه‌دار به آن‌ها کمک کند. با اینکه خطر بزرگی در پیش است، او موفق می‌شود همسر و دختر خزانه‌دار را نجات دهد. در این میان، یکی از نگهبانان را اسیر می‌کند، اما به خاطر اصرار همسر خزانه‌دار، او را نمی‌کشد. با این حال، مشخص می‌شود خود خزانه‌دار در اسارت است.

گروه برای استراحت و تصمیم‌گیری به خانه یکی از سامورایی‌ها می‌روند، که خوشبختانه همسایه خائن، کوروفوجی، است جایی که کمتر کسی به آن شک می‌کند.

فریب و ضد‌فریب

ناظر و افرادش هنوز از گستردگی مقاومت بی‌اطلاع‌اند. آن‌ها اعلامیه‌ای منتشر می‌کنند و خزانه‌دار را متهم می‌نمایند تا مخالفان را بیرون بکشند. سامورایی‌ها (برخلاف میل سانجورو) نقشه فریب را دنبال می‌کنند، اما تقریباً در دام می‌افتند؛ اگر نه گروهی از جنگجویان وفادار به خاندان، ناخواسته باعث نجاتشان نمی‌شدند.

سانجورو که می‌داند اوضاع بیش از حد پیچیده شده، ظاهراً خداحافظی می‌کند و پیشنهاد مورو‌تو را می‌پذیرد تا وارد اردوگاه دشمن شود. دو گروه از سامورایی‌ها برای جاسوسی فرستاده می‌شوند، اما با دخالت نابجا، باعث می‌شوند سانجورو مجبور شود آن‌ها را در حضور مورو‌تو دستگیر کند! با این ترفند، مورو‌تو را فریب می‌دهد تا تصور کند شورشیان زیادی در اطرافند، و در نتیجه فرصت می‌یابد نگهبانان را بکشد و یارانش را آزاد کند.

اما سخنان همسر خزانه‌دار درباره «زیاده‌روی در خشونت» در ذهن او نفوذ کرده و روحش را درگیر کرده است.

طرح گل‌های کاملیا

هنگام بازگشت به مخفیگاه، دختر خزانه‌دار، چیدوری، تکه‌هایی از طومار ایزاکا را در آب جوی کنار خانه کوروفوجی (عمارتی معروف به «خانه کاملیا») می‌بیند. بدین ترتیب درمی‌یابند که خزانه‌دار همان‌جا زندانی است. نقشه‌ای می‌کشند: اگر سانجورو بگوید شورشیان را از طبقه دوم معبد کومیو دیده، دشمن فریب خورده و به آنجا می‌رود. همزمان، سانجورو با ریختن گل‌های کاملیا در جوی، علامتی برای حمله می‌فرستد.

اما نقشه تا نیمه پیش می‌رود، چون نگهبان اسیر ناگهان به یاد می‌آورد که معبد کومیو اصلاً طبقه دوم ندارد! مورو‌تو متوجه می‌شود و سانجورو را دستگیر می‌کند، ولی او باز با زیرکی، دشمن را فریب می‌دهد تا خودش گل‌ها را در آب بریزد و در نتیجه، یورش آغاز می‌شود. خزانه‌دار نجات می‌یابد و ناظر شکست‌خورده دست به سپوکو (خودکشی آیینی) می‌زند.

پایان و رویارویی نهایی

پس از نجات خزانه‌دار، جشن کوچکی به افتخار سانجورو برپا می‌شود؛ اما او بار دیگر ناپدید شده است. در راه، با مورو‌تو روبه‌رو می‌شود و از او می‌خواهد نبرد نکنند، ولی مورو‌تو که تشنه رضایت و انتقام است، اصرار می‌کند و در نبردی سریع کشته می‌شود. سانجورو که از شباهت خود با دشمنش آگاه شده، دچار آشفتگی درونی می‌شود و از سامورایی‌ها می‌خواهد دیگر دنبال او نیایند. با خداحافظی کوتاه، به راه خود ادامه می‌دهد.

طنز، سبک و لحن فیلم

داستان پرکشش فیلم در عین حال پر از لحظات طنز و سبک خاص کوروساوا است. بر خلاف بسیاری از آثار او، سانجورو حال‌و‌هوایی سبک و گاه شوخ دارد. واکنش‌های طنزآمیز سانجورو، جشن خاموش سامورایی‌ها، بازگشت خجالتی نگهبان اسیر به کمدش، و لحظه درک اشتباه دشمن از موارد دل‌انگیز فیلم‌اند. پایان فیلم بدون مرگ قهرمانان، احساس رضایت و آرامش به بیننده می‌دهد.

بازیگری و شخصیت‌پردازی

بازی‌ها یکی از نقاط قوت فیلم‌اند. توشیرو میفونه در یکی از دوست‌داشتنی‌ترین نقش‌هایش ظاهر می‌شود؛ حرکات آرام و دقیق، لمس ریش و مالش گردن، همگی به شخصیتش جذابیت خاصی می‌دهد. تاتسویا ناکادای با چشمان گشاده و رفتار سردش، حضوری ترسناک دارد. سایر بازیگران نیز باوقار و هماهنگ ظاهر می‌شوند.

اما جز ایوری ایزاکا، شخصیت‌پردازی سایر سامورایی‌ها چندان عمیق نیست. در مقابل، خزانه‌دار، همسر و دخترش هرکدام با روحیه نیک، صبر و خرد تجسم اخلاق‌اند. همسر خزانه‌دار با جمله معروفش، «کشتن عادت بدی است»، تأثیر عمیقی بر سانجورو می‌گذارد. دشمنان فیلم، همچون کیکوی حیله‌گر و کوروفوجی آرام، دشمنانی واقع‌گرایانه و باورپذیرند.

جلوه‌های بصری و مبارزات

برای زمان خود (۱۹۶۲)، سانجورو از نظر بصری چشمگیر است. فیلم‌برداری دقیق، نورپردازی متناسب با حس صحنه‌ها و طراحی صحنه‌ها بی‌نقص است. نبرد نهایی میان میفونه و ناکادای کوتاه اما تکان‌دهنده است. فوران خون ناگهانی و خشن (که در آثار قبلی کوروساوا دیده نمی‌شود) حس شوک و واقع‌گرایی را می‌افزاید.

موسیقی ماسارو ساتو

موسیقی سانجورو همان ترکیب سنت و ریتم پرشور جَز را دارد که در یوجیمبو شنیده می‌شد، اما هماهنگ‌تر و کمتر حواس‌پرت‌کننده است. سازهای بادی و کوبه‌ای حال و هوای نشاط و گاه بازیگوشی به فیلم می‌دهند. ملودی‌ها دقیقاً با حال و فضای هر صحنه منطبق‌اند و انسجامی چشم‌نواز میان تصویر و موسیقی پدید می‌آورند.

نقد فیلم سانجورو
ماسارو ساتو آهنگساز فیلم سانجورو

جمع‌بندی

در مجموع، سانجورو ترکیبی هنرمندانه از ویژگی‌های بهترین فیلم‌های سامورایی است: شخصیت اصلی چندبعدی، فیلم‌برداری تیزبین، طنز لطیف و ریتمی دل‌پذیر. هرچند نقص‌هایی جزئی دارد، اما قدرت سینمایی آن چشمگیر است.
سانجورو فیلمی است که شاید به اندازه یوجیمبو شهرت نیافته، اما در زیبایی و عمق سینمایی دست‌کمی از آن ندارد. تماشایش توصیه می‌شود.

برگرفته از توهوکینگدام

نقد فیلم سانجورو نوشته دن شنایدر

نقد فیلم سانجورو، در نقد من از کمدی سال ۱۹۶۱ آکیرا کوروساوا، یعنی یوجیمبو، گفته بودم که این فیلم نمونه‌ای از «کوروساوا لایت» است، اما حتی «کوروساوا لایت» هم از بیشتر فیلم‌های «سنگین‌تر» کارگردانان دیگر بهتر است. حالا همان احساس را. بلکه شدیدتر. می‌توان برای دنباله‌ (یا شاید پیش‌درآمد؟) آن فیلم یعنی سانجورو (۱۹۶۲) نیز تکرار کرد. می‌توان گفت این فیلم «کوروساوا لایتر» است، اما هنوز هم تجربه‌ای لذت‌بخش به شمار می‌آید.

با این حال، برخلاف یوجیمبو که کمدی‌ای تاریک بود، سانجورو تقریباً کاملاً کمدی است و اگرچه از بیشتر فیلم‌ها بهتر است، حقیقت این است که چاپلین، باستر کیتون و گروچو مارکس هنوز هم دلیلی برای بی‌خوابی ندارند.

داستانی بر پایه‌ اعمال احمقانه

دلیل این امر آن است که هرچند کمدی فیلم در بیشتر لحظات جواب می‌دهد، اما طرح کلی داستان تقریباً به‌طور کامل بر پایه «احمقانه‌ترین کنش ممکن» پیش می‌رود؛ یعنی اگر شخصیت‌ها احمقانه‌ترین رفتار انسانی ممکن را نداشته باشند، هیچ اتفاقی در فیلم نمی‌افتد. نجات‌دهنده فیلم، البته، توشیرو میفونه در نقش سانجورو است.

درباره اینکه آیا سانجوروی این فیلم همان شخصیت فیلم قبلی است یا نه، بحث وجود دارد؛ چون:

  1. در اینجا او کمتر شرور و مزدور به نظر می‌رسد،
  2. و خودش را با نامی متفاوت معرفی می‌کند: «تسوباکی سانجورو» (به معنی «درخت کاملای سی‌ساله»).

اما از آنجا که او در هر دو فیلم نامش را بر اساس گیاهی که می‌بیند انتخاب می‌کند و همان شوخی کهنه را تکرار می‌کند، به احتمال زیاد هر دو یکی هستند. با این حال، از آنجا که داستان سانجورو در دورانی آرام‌تر و کمتر فناورانه از یوجیمبو می‌گذرد، می‌توان آن را پیش‌درآمدی دانست. در اینجا رونین ما هنوز تلخ‌کام نشده، ساده‌تر است و نه چندان عاقل یا شرور. حس می‌شود که هنوز به انسانیت ایمان دارد؛ ایمانی که تا زمان یوجیمبو کاملاً از او رخت بربسته است.

فیلم‌نامه بر اساس داستان کوتاه «روزهای آرام» از شوگورو یاماموتو نوشته شده و توسط کوروساوا، ریوزو کیکوشیما و هیدئو اوگونی اقتباس شده است؛ اقتباسی که در واقع با افزودن کامل شخصیت سانجورو به داستان صورت گرفت.

احتمال دیگر این است که سانجورو شخصیتی اسطوره‌ای و بی‌زمان باشد که در فراز و فرود تاریخ پرسه می‌زند تا هرجا ماجراجویی بیابد، خود را در دل آن بیندازد؛ چراکه او همان ضدقهرمان محبوبی است که همه دوستش دارند، حتی اگر در این فیلم بیش از آنکه ضدقهرمان باشد، قهرمان سنتی یا حتی ابرقهرمان به نظر برسد.

خلاصه داستان

فیلم با نُه سامورایی جوان آغاز می‌شود که نگران فساد در رهبری قبیله‌شان هستند. گفت‌وگوی آن‌ها را سانجورو که در نزدیکی‌شان در حال چرت زدن است، می‌شنود و هشدار می‌دهد که فرضیاتشان اشتباه است. باقی فیلم مربوط به نجات دادن سانجورو از دست این «نُه سامورایی احمق» است. عبارتی که یکی از بازیگران فیلم بعدها در مصاحبه‌ای در بخش ویژه DVD به کار برد. این سامورایی‌ها آنقدر نادان‌اند که واقعیت را نمی‌فهمند.

آن‌ها می‌خواهند موتسوتا (با بازی یونسوکه ایتو)، مأمور درستکاری را که در حال افشای کیکوئی (ماسائو شیمیزو) رئیس فاسد اداره و دار و دسته‌اش است، آزاد کنند. در چند تلاش نافرجام، سانجورو بارها جان آن‌ها را نجات می‌دهد و مدام بهشان می‌گوید «احمقید»، «نادانید»، «خسته نشدید از این همه حماقت؟».

سانجورو با نیرنگ وارد گروه توطئه‌گران و مزدور اصلی‌شان، موروتو (با بازی تاتسویا ناکادای، که در یوجیمبو هم نقش منفی دیگری داشت) می‌شود و او را مرتب فریب می‌دهد تا سرانجام دستگیر می‌شود. پس از آنکه موروتو را قانع می‌کند توطئه‌ای بزرگ‌تر علیه خودش در جریان است، توسط پیرمردان گروه به حال خود رها می‌شود و با نیرنگ باعث می‌شود تا همان پیرمردان علامت نجات را برای سامورایی‌های جوان بفرستند و آن‌ها آزادش کنند.

نقد فیلم سانجورو
سانجورو (با بازی توشیرو میفونه) و موروتو (با بازی تاتسویا ناکادای) در فیلم سانجورو

در پایان، موتسوتا دوباره به قدرت بازمی‌گردد و توطئه شکست می‌خورد. موتسوتا مردی خردمند و متواضع است، اما هرگز سانجورو را نمی‌بیند. سامورایی‌ها برای یافتنش راه می‌افتند و او را کنار جاده پیدا می‌کنند، جایی که موروتو از او می‌خواهد برای بازگرداندن افتخارش، با او مبارزه کند.

سانجورو ابتدا امتناع می‌کند، اما در نهایت می‌پذیرد و در یک لحظه، موروتو را با یک ضربه شمشیر از پا درمی‌آورد. خون‌پاشی غیرواقعی و اغراق‌آمیز حاصل از این ضربه، بعدها الگویی برای فیلم‌های سامورایی شد، هرچند از نظر آناتومیک اشتباه است.

سامورایی‌های جوان با حیرت تعظیم می‌کنند، اما سانجورو به آن‌ها هشدار می‌دهد که دنبالش نروند و فیلم درست مانند یوجیمبو با جمله «بعداً می‌بینمتون» به پایان می‌رسد.

لایه‌های فلسفی یا خیال‌پردازی منتقدان؟

فیلم، همان‌طور که اشاره شد، در واقع اثری سبک است. حتی سبک‌تر از فیلم قبلی. اما بسیاری از منتقدان باز هم خسته‌کننده و تکراری سعی کرده‌اند در آن معناهای عمیق‌تری بیابند؛ مثلاً زمانی که همسر نجات‌یافته موتسوتا سانجورو را برای کشتارهایش سرزنش می‌کند و می‌گوید «بهترین شمشیر آن است که در غلاف بماند». بااین‌حال، حتی بیان نخست این جمله نیز در موقعیتی طنزآمیز رخ می‌دهد.

نقد فیلم سانجورو
موتسوتا و همسرش در فیلم سانجورو

هیچ عمق فلسفی دیگری در فیلم نیست و همان‌طور که گفته شد، بخش عمده‌ای از داستان به کنش‌های به‌غایت احمقانه متکی است: نگهبانانی که موقع مراقبت از زندانی مهم مست می‌شوند؛ موروتویی که به‌سادگی سانجوروی غریبه را می‌پذیرد و همه چیز را برایش فاش می‌کند؛ دیر باور شدن دروغ‌های واضح سانجورو تا لحظه آخر؛ زنده گذاشتن سانجورو به‌جای کشتنش؛ فریب خوردن پیرمردان توطئه‌گر، و بسیاری موارد دیگر.

این رفتارها درست در مرز بین «احمقانه‌ترین کنش ممکن» و «پارودی از همین کلیشه» قرار دارند. هرچند اصطلاح اخیر آن زمان هنوز ابداع نشده بود.

واکنش منتقدان

جالب است که بیشتر منتقدان فیلم را دوست داشتند، اما تقریباً همه آن‌ها اذعان داشتند که سانجورو نسبت به یوجیمبو اثر ضعیف‌تری است. تنها استثنا منتقد روزنامه نیویورک تایمز، بازلی کراوتر بود که فیلم اول را کوبیده بود ولی از این فیلم ستایش کرد؛ با اینکه سانجورو خونین‌تر، کم‌جسارت‌تر، از نظر فنی ضعیف‌تر، در کمدی دست‌و‌پاچلفتی‌تر و از نظر بازی و نگارش پایین‌تر است. خب، این هم بازلی کراوتر بود؛ یکی از بدترین منتقدان تاریخ سینما.

نسخه دی‌وی‌دی و جزئیات فنی

فیلم ۹۶ دقیقه‌ای سیاه‌وسفید سانجورو در قالب مجموعه دو دی‌وی‌دی از Criterion Collection به همراه یوجیمبو منتشر شده است. نسبت تصویر آن ۲.۳۵:۱ است و شامل تیزر و تریلر اصلی، دفترچه، گالری تصاویر و مستند ۳۵ دقیقه‌ای استودیو توهو با نام «آکیرا کوروساوا: خلق کردن چقدر شگفت‌انگیز است» می‌باشد.

در نسخه دی‌وی‌دی، گفتار تفسیری (Audio Commentary) از استفن پرینس نیز وجود دارد. هرچند تفسیر او بر یوجیمبو چندان جالب نبود، اما در این فیلم بهتر عمل کرده است. او به موسیقی متن اثر ماسارو ساتو اشاره می‌کند. آهنگسازی که موسیقی یوجیمبو را نیز ساخته بود. در اینجا موسیقی بسیار هماهنگ‌تر و خوش‌تنظیم‌تر است، به‌ویژه در صحنه‌های طنز و لحظه‌های جشن میان سامورایی‌های جوان که موسیقی جَز آن حس کودکانه شادی بی‌حدی دارد.

فیلم از نظر بصری کمتر ماجراجویانه است، اما فیلم‌برداری فوکوزو کویزومی و کویچی سایتو چند نمای کرین و قاب در قاب بسیار زیبا خلق کرده است. در برخی صحنه‌های بیرونی، درخشش لنزها کمی آزاردهنده است که بیشتر در پایان فیلم دیده می‌شود.

جمع‌بندی؛ کوروساوا لایتر، نه کوروساوا لایتست

در مجموع، سانجورو فیلمی از نظر فنی خوش‌ساخت و قطعاً فراتر از آثار امروزی است. چه اکشن و چه کمدی. اما در مقیاس آثار کوروساوا، فیلمی کاملاً متوسط به شمار می‌رود. حتی برخی آثار معیوب او در دهه ۱۹۴۰ لحظاتی درخشان‌تر داشتند. سانجورو صرفاً میان‌مایگی ممتدی است، هرچند لذت‌بخش.

خوشبختانه، استاد سال بعد با یکی از بزرگ‌ترین آثارش بازگشت: «بالا و پایین» (۱۹۶۳)، که شاید بهترین فیلم او باشد. بنابراین، اگر وسوسه شدید از کلیشه «تاریک‌ترین لحظه پیش از سپیده‌دم» استفاده کنید، لطفاً نکنید؛ مگر آنکه بخواهید من فصل سوم این درام خسته‌کننده را بنویسم!

کوروساوا لایت خوب است، کوروساوا لایتر قابل قبول است، اما آیا واقعاً کسی دلش کوروساوا لایتست می‌خواهد؟
اگر می‌خواهید، وسوسه‌ام کنید. فقط بدانید من بر خلاف همسر صدراعظم، به نصیحتش گوش نمی‌دهم!

برگرفته از اسپینینگ‌ایمیج

نقد فیلم سانجورو نوشته دن شنایدر

نقد فیلم سانجورو، در پاسخ به هیجانات خشن فیلم یوجیمبو، آکیرا کوروساوا در دنباله خود یعنی سانجورو، ساختار فیلم پیشین را تغییر می‌دهد و در واقع قهرمان اصلی خود را که توشیرو میفونه نقش او را تکرار می‌کند، محکوم می‌کند؛ چرا که او را به عنوان تجسمی آلوده از آرمان بوشیدو به تصویر می‌کشد.

در این فیلم، به جای آن‌که همانند یوجیمبو ژانر شمشیرزنی چامبارا را به سخره بگیرد و سامورایی سرگردانش را در برابر دار و دسته‌ای از یاکوزاهای دست و پاچلفتی و مضحک قرار دهد، کوروساوا او را در دل یک جیدای‌گکی (درام تاریخی ژاپنی) می‌گذارد؛ جایی که قهرمان، با وجود مهارت و زیرکی در نبرد، دیگر شرافت و خودداری از خشونت را ندارد. در نتیجه، سانجورو از خلال تأمل و احساس شرم نسبت به سبک زندگی خود، به شخصیتی تراژیک تبدیل می‌شود؛ اسطوره‌ای که شکوهش در خون زندگی بی‌انضباط و خشونت‌آمیزش غرق شده است.

منبع الهام و شکل‌گیری فیلم

کوروساوا همراه با ریوزو کیکوشیما و هیدئو اوگونی، فیلمنامه سانجورو را از رمان روزهای آرام (Hibi Heian) نوشته شوگورو یاماموتو اقتباس کردند، پیش از آن‌که حتی فیلم یوجیمبو ساخته شود. در داستان یاماموتو، قهرمان سامورایی به اندازه سانجورو درون‌گرایی یا مهارت ندارد. یاماموتو که بعدها منبع اقتباس فیلم‌های دیگر کوروساوا مانند ریش قرمز و دودسکادن شد، همکاری نزدیکی با کوروساوا داشت.

در ابتدا قرار بود هیرو‌میچی هوریکاوا، یکی از دستیاران قدیمی کوروساوا در فیلم‌های هفت سامورایی و تاج خون، کارگردانی را برعهده بگیرد؛ اما کمپانی توهو اصرار داشت که خود کوروساوا، به دلیل محبوبیت یوجیمبو، کار را هدایت کند.

روند ساخت سریع و پرجزئیات

فیلم‌برداری یوجیمبو در ژانویه ۱۹۶۱ آغاز شد و تا ۱۶ آوریل به پایان رسید. کوروساوا که هم‌زمان با فیلم‌برداری تدوین می‌کرد، فیلم را تنها چهار روز بعد در ۲۰ آوریل اکران کرد. از آن‌جا که سانجورو فقط به بازنویسی اندکی برای تبدیل‌شدن به دنباله یوجیمبو نیاز داشت، تولید آن در سپتامبر همان سال آغاز و تا دسامبر ادامه یافت و در ۱ ژانویه ۱۹۶۲ به نمایش درآمد.

نقد فیلم سانجورو
آکیرا کوروساوا کارگردان فیلم در کنار توشیرو میفونه بازیگر نقش اصلی فیلم سانجورو

این سرعت، همراه با ظرافت هنری و دقت جزئیات کوروساوا، حیرت‌انگیز است. او حتی طراحی صحنه را شخصاً نظارت می‌کرد؛ از حیاط اصلی خانه صدر اعظم تا ظاهر دقیق شکوفه‌های کاملیا روی درخت‌ها که به گفته او باید دستی ساخته می‌شدند تا کامل به نظر برسند. در اوج دوران کاری‌اش، کنترل مستبدانه او بر همه‌چیز، لقبش را توجیه می‌کرد: امپراتور.

آغاز داستان: نُه سامورایی نادان

فیلم با گردهمایی پنهانی نه سامورایی جوان و بی‌تجربه در معبدی جنگلی آغاز می‌شود. رهبرشان، یوزو کایاما، به‌تازگی با عموی خود، صدر اعظم، دیدار کرده و از او خواسته بود اجازه دهد درباره نشانه‌های فساد در حکومت تحقیق کنند. چون صدر اعظم امتناع کرده بود، جوانان گمان می‌برند او خود فاسد است.

در این میان، سانجورو از تاریکی بیرون می‌آید و نظر خود را می‌گوید: در واقع این ناظر کل (سوپریتندنت) است که فاسد است، نه صدر اعظم. پیش‌بینی او درست از آب درمی‌آید و سربازان به‌زودی به معبد حمله می‌کنند، اما سانجورو با فریب‌کاری و مهارت نجاتشان می‌دهد و همین آغاز ماجراجویی اوست.

بازتعریف شخصیت سانجورو

معرفی سانجورو در این فیلم یادآور یوجیمبو است. وقتی از او نامش را می‌پرسند، می‌گوید: «سانجورو… سی‌ساله‌ام» و سپس با نگاهی به اطراف، از گیاه کاملیا برای نام خانوادگی‌اش الهام می‌گیرد: «تسوباکی»؛ انتخابی کنایه‌آمیز، چراکه بعدها گل‌های کاملیا در فیلم نمادی مهم می‌شوند.

در این فیلم، میفونه نقش سانجورو را با همان ژست‌ها و سکوت‌های معنادار بازی می‌کند؛ دست‌هایش تقریباً همیشه در لباس است، مگر وقتی بخواهد چانه‌اش را بخاراند یا سرش را بخارد. این اقتصاد در حرکت، تمرکز را بر چهره او می‌گذارد، جایی که از اعتماد به نفس ظاهری تا خشم و اضطراب درونی‌اش را می‌توان دید. تضاد میان خونسردی ظاهری و ناآرامی درونی، عمق تازه‌ای به این قهرمان می‌دهد.

تضاد خشونت و ظرافت

در یکی از زیباترین صحنه‌های فیلم، سانجورو و سامورایی‌ها، همسر و دختر صدر اعظم را از چنگ دشمنان نجات می‌دهند و در انباری پنهان می‌کنند. زنان از بوی خوش کاه سخن می‌گویند و زیبایی جهان را تحسین می‌کنند؛ گفت‌وگویی که نشانگر فاصله دنیای زنانه آنان با خشونت مردانه پیرامون است.

همسر صدر اعظم خطاب به سانجورو می‌گوید:

کشتن عادت بدی است. تو بیش از حد می‌درخشی… مثل شمشیری از نیام بیرون. شمشیر خوب در نیامش می‌ماند.

این سخن سانجورو را دچار تزلزل می‌کند و بذر شرم و تأمل در او می‌کارد؛ لحظه‌ای که قهرمان خشن کوروساوا برای نخستین‌بار از درون نرم می‌شود.

دوئل خونین و درس نهایی

در پایان، سانجورو برای نجات صدر اعظم، با فریب به درون صفوف دشمن نفوذ می‌کند. با استفاده از گلبرگ‌های کاملیا که بر آب شناور می‌شوند، به سامورایی‌های جوان علامت حمله می‌دهد. در حالی‌که آن سوی دیوار، زنان با دیدن گل‌ها به وجد آمده‌اند، در این سوی دیوار خون جاری است؛ صحنه‌ای نمادین از تضاد زیبایی و خشونت.

نقد فیلم سانجورو
صحنه دوئل خونین در فیلم سانجورو

در واپسین لحظه‌ها، سانجورو با سامورایی شرافتمند مورو‌تو روبه‌رو می‌شود و در یک حرکت سریع او را می‌کشد؛ خون فواره‌زنان از بدنش می‌پاشد. صحنه‌ای که بعدها در سینمای سامورایی به الگویی ماندگار تبدیل شد.

رستگاری از خلال شرم

پس از دوئل، شاگردان جوان او را تحسین می‌کنند، اما سانجورو فریاد می‌زند:

احمق‌ها! او مثل من بود، شمشیری بی‌نیام! زن درست می‌گفت… بهترین شمشیر در نیام می‌ماند!

سپس پشت به آنان می‌کند و در غبار محو می‌شود. این پایان نه پیروزی، بلکه نوعی خودآگاهی است؛ سانجورو درمی‌یابد که خشونت تنها ویرانی به بار آورده و خود را در مسیر رهایی می‌بیند، نه افتخار.

ارزیابی نهایی

سانجورو از متعادل‌ترین آثار کوروساواست. ترکیبی از تفکر هنری و سرگرمی ناب. اگر یوجیمبو تجسم اسطوره قهرمان ضدقهرمان بود، سانجورو انسانی‌تر و اندیشمندتر است. او دیگر خدایی نیست که از آسمان بر روستا فرود آید، بلکه مردی است که از زبان زنی عاقل، معنای حقیقی بوشیدو را می‌آموزد.

در پایان، فیلم نه فقط ادامه‌ای بر یک موفقیت است، بلکه بازتعریفی از قهرمان و از خودِ خشونت است. پس از سانجورو، هیچ‌کس نمی‌تواند پیام عمیق کوروساوا را درباره شرافت، خودشناسی و مرز باریک میان قهرمانی و نابودی نادیده بگیرد.

دیپ‌فوکوس‌ریویو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *