از اینستاگرام پادان دیدن کنید Padan's Instagram

نقد سریال بهتره با سال تماس بگیری

زمان مطالعه: 10 دقیقه

نقد سریال بهتره با سال تماس بگیری (Better Call Saul)، بهتره با سال تماس بگیری به‌عنوان یک پیش‌درآمد و اسپین‌آف از شاهکار تلویزیونی بریکینگ بد (Breaking Bad)، نه‌تنها توانسته در سایه سریال اصلی خود ایستادگی کند، بلکه به عقیده بسیاری از جمله جاش ادلگلس، منتقد این نقدها، در مواردی حتی از آن پیشی گرفته است. این سریال، با روایت داستان تحول جیمی مک‌گیل به سال گودمن، وکیلی که در دنیای جنایت غرق می‌شود، سفری عمیق و چندلایه را به نمایش می‌گذارد که ترکیبی استادانه از طنز، درام و تراژدی است.

جاش ادلگلس در نقدهای فصل به فصل خود، با اشتیاق و دقت، مسیر این سریال را از آغاز درخشانش تا پایان تأثیرگذارش دنبال کرده و جزئیات داستان، شخصیت‌پردازی و هنر سریال‌سازی وینس گیلیگان و پیتر گولد را با نگاهی عاشقانه و موشکافانه بررسی می‌کند.

ادلگلس، که خود ابتدا با تردید به سراغ این اسپین‌آف رفت، به‌تدریج شیفته جیمی مک‌گیل و دنیای پیچیده اطراف او شد. او در نقدهایش نه‌تنها به نقاط قوت سریال در داستان‌گویی، بازیگری و ارزش‌های تولیدی می‌پردازد، بلکه احساسات شخصی‌اش به‌عنوان یک بیننده را نیز به اشتراک می‌گذارد؛ از لذت تماشای طنز و خلاقیت سریال گرفته تا ترس و دل‌نگرانی برای سرنوشت شخصیت‌های محبوبش مانند کیم وکسلر.

فهرست مطالب

نقد سریال بهتره با سال تماس بگیری

این نقد سریال بهتره با سال تماس بگیری، که از فصل اول تا پایان فصل ششم را در بر می‌گیرند، تصویری جامع از چگونگی تکامل بهتره با سال تماس بگیری به‌عنوان اثری مستقل و در عین حال وفادار به ریشه‌هایش در بریکینگ بد ارائه می‌دهند.

آنچه این نقدها را متمایز می‌کند، توانایی ادلگلس در ثبت تعادل بی‌نقص بهتره با سال تماس بگیری بین سرگرمی و عمق احساسی است. او با جزئیات به لحظات کلیدی، از معرفی شخصیت‌های جدید مانند لالو سالامانکا تا بازگشت چهره‌های آشنا مانند گاس فرینگ و والتر وایت و جسی پینکمن می‌پردازد و نشان می‌دهد چگونه این سریال با هوشمندی به انتظارات طرفداران پاسخ داده و در عین حال آن‌ها را غافلگیر کرده است. در ادامه، با نقدهای فصل به فصل ادلگلس، سفری به قلب این سریال خواهیم داشت، جایی که داستان جیمی مک‌گیل، کیم وکسلر و مایک ارمنتراوت با ظرافت و احساس روایت می‌شود.

نقد فصل اول بهتره با سال تماس بگیری

من شروع به تماشای بریکینگ بد (Breaking Bad) روی دی‌وی‌دی کردم، درست زمانی که سریال در حال به پایان رسیدن بود. در ماه‌های منتهی به پایان سریال، نقدهای بسیار مثبتی درباره‌اش شنیده بودم و مشتاق بودم ببینم این همه هیاهو برای چیست! از تماشای بریکینگ بد لذت بردم، اما برخلاف انتظارم، هیچ‌وقت مثل خیلی‌های دیگر عاشق پر و پا قرص این سریال نشدم.

کیفیت بالای سریال، نویسندگی فوق‌العاده، بازی‌های درخشان (به‌ویژه برایان کرنستون و کل گروه بازیگران) و ارزش‌های تولیدی بی‌نظیر آن را بسیار تحسین می‌کردم. اما هیچ‌وقت عاشقش نشدم. فکر می‌کنم دلیلش این بود که سریال آن‌قدر از نظر احساسی سنگین و دردناک بود که تماشایش برایم سخت می‌شد. معمولاً سریال‌هایی که دوست دارم را با سرعت زیاد تماشا می‌کنم، اما بریکینگ بد سریالی بود که نیاز داشتم با حوصله و آرام پیش بروم. حتی با وجود پایان‌های پرتعلیق فصل‌ها، گاهی هفته‌ها یا حتی ماه‌ها طول می‌کشید تا آماده تماشای فصل بعدی شوم.

شروع تماشای «بهتره با سال تماس بگیری»

به همین دلیل، وقتی تماشای فصل آخر بریکینگ بد را تمام کردم، فصل اول سریال اسپین‌آف بهتره با سال تماس بگیری (Better Call Saul) در دسترس بود، اما تردید داشتم که بلافاصله سراغش بروم. تا ماه گذشته صبر کردم تا بالاخره همراه همسرم فصل اول بهتره با سال تماس بگیری را تماشا کردیم. حالا پشیمانم که این‌قدر منتظر ماندم، چون این فصل اول واقعاً باشکوه بود! فکر می‌کنم از این فصل بیشتر از هر فصل بریکینگ بد لذت بردم (شاید به جز چند اپیزود پایانی هیجان‌انگیز بریکینگ بد).

آغاز درخشان سریال

سریال با یک تیزر فوق‌العاده شروع می‌شود: سکانسی سیاه‌وسفید که سال (با بازی باب اودنکرک) را نشان می‌دهد که زندگی منزوی‌ای در یک فروشگاه سینابون در یک مرکز خرید دارد. این مینی‌فیلم کوتاه، راهی درخشان برای شروع سریال بهتره با سال تماس بگیری است، چون مخاطب را وادار می‌کند به‌دقت دنبال سرنخ‌هایی بگردد تا بفهمد این سکانس در چه مقطعی از زندگی سال رخ می‌دهد. پاسخ به این سؤال عالی است و لحن سریال پیش‌درآمد را به‌خوبی تنظیم می‌کند.

سال گودمن در برابر جیمی مک‌گیل

سال گودمن در بریکینگ بد شخصیتی بامزه و رنگارنگ بود که در دنیای تاریک والتر وایت مثل نوری می‌درخشید. می‌شد سریالی صرفاً سرگرم‌کننده ساخت که ماجراهای سال، وکیل «جنایتکار» پرحرف و بذله‌گو را قبل از درگیری‌اش با والت و جسی نشان دهد. اما خوشبختانه، وینس گیلیگان و پیتر گولد، خالقان سریال، تصمیم گرفتند کاری دشوارتر و عمیق‌تر انجام دهند که در نهایت بسیار ارزشمندتر بود.

آن‌ها با خلق تصویری از سال گودمن شش سال قبل از وقایع بریکینگ بد، شخصیتی کاملاً متفاوت به ما معرفی کردند: جیمی مک‌گیل. در اپیزودهای اولیه، می‌بینیم که جیمی ویژگی‌های مشترکی با سال دارد: او وکیل است و در سکانسی پرتنش، وقتی با توکو (شخصیتی عالی از روزهای اولیه بریکینگ بد) درگیر می‌شود، با مهارت کلامی فوق‌العاده‌اش، خودش و دو اسکیت‌سوار ساده‌لوح را از مرگ نجات می‌دهد اما برخلاف سال، جیمی کسی است که با تمام وجود تلاش می‌کند کار درست را انجام دهد، موفق باشد و در نظر برادر بزرگ‌تر و موفق‌ترش، چاک (مایکل مک‌کین)، خوب به نظر بیاید.

نقد سریال بهتره با سال تماس بگیری
جیمی با مهارت کلامی فوق‌العاده‌اش، خودش و دو اسکیت‌سوار ساده‌لوح را از مرگ نجات می‌دهد

داستانی از تحول

همان‌طور که بریکینگ بد داستان تحول تدریجی والتر وایت، معلم آرام دبیرستان، به یک سلطان مواد مخدر بی‌رحم را روایت می‌کرد («از آقای چیپس به اسکارفیس»، همان‌طور که سریال اغلب توصیف می‌شد)، مشخص شد که بهتره با سال تماس بگیری هم قصد دارد داستانی مشابه از تحول جیمی مک‌گیل به سال گودمن روایت کند. باب اودنکرک در این نقش مثل بریکینگ بد فوق‌العاده است. او طنز را به‌خوبی اجرا می‌کند، اما در عین حال درام را هم به‌طور کامل منتقل می‌کند.

اسپین‌آف‌ها معمولاً خطرناک‌اند، چون شخصیت‌های مکمل گاهی نمی‌توانند بار نقش اصلی را به دوش بکشند. اما گیلیگان، گولد و اودنکرک این کار را آسان جلوه داده‌اند. آن‌ها در گسترش شخصیت و دنیای اطراف سال/جیمی تصمیم‌های درستی گرفتند.

لحن و تعادل بی‌نقص سریال

بهتره با سال تماس بگیری از بریکینگ بد سبک‌تر است، که به نظرم درست می‌آید (و احتمالاً به همین دلیل بیشتر از سریال اصلی از آن لذت بردم). اما این یک کمدی سطحی نیست. شخصیت‌ها غنی و عمیق‌اند و باز شدن تدریجی شبکه پیچیده روابطشان در این فصل اول بسیار لذت‌بخش بود.

سریال بهتره با سال تماس بگیری می‌تواند خیلی خنده‌دار باشد، اما هیچ‌وقت کنترل دقیقش بر درام را از دست نمی‌دهد و مخاطب را با احساسات شخصیت‌ها و زندگی‌شان درگیر می‌کند. این باعث شد که برخلاف بریکینگ بد، بعد از هر اپیزود مشتاقانه به سراغ اپیزود بعدی بروم.

جیمی مک‌گیل و غم نهفته در تحولش

بهتره با سال تماس بگیری حتی اگر بریکینگ بد را ندیده باشید هم به‌خوبی کار می‌کند. اما برای کسانی که آن را دیده‌اند، لایه‌ای اضافه از درام وجود دارد. ما می‌دانیم که جیمی خوش‌قلب، در جایی از مسیر، به سال گودمن خودخواه و جنایتکار تبدیل می‌شود. این دل‌خراش است! نشانه موفقیت این سریال این است که به‌جای اینکه بی‌صبرانه منتظر رسیدن به سال گودمن (که در بریکینگ بد خیلی بامزه بود) باشم، از این تحول می‌ترسیدم و آرزو می‌کردم جیمی بتواند از این سرنوشت اجتناب کند. این قوی‌ترین مدرک موفقیت این پیش‌درآمد است.

نقد سریال بهتره با سال تماس بگیری
در بهتره با سال تماس بگیری، باب ادنکرک مجدداً در نقش جیمی مک‌گیل ظاهر می‌شود

در ویژگی‌های ویژه دیسک بلوری، گیلیگان و گولد می‌گویند انتظار داشتند جیمی سریع‌تر به سال تبدیل شود، اما سریال و شخصیت مسیر متفاوتی به آن‌ها دیکته کرد. به نظرم آن‌ها دقیقاً تصمیم‌های درستی گرفتند و سریال با سرعت مناسبی پیش می‌رود. وقتی جیمی در لحظات پایانی فینال فصل اول گامی بزرگ به سمت سال برمی‌دارد، ویرانگر است. پایانی عالی برای فصلی فوق‌العاده. اگر بهتره با سال تماس بگیری فقط یک فصل داشت، این پایان رضایت‌بخشی بود. اما خوشبختانه ادامه دارد و من خیلی کنجکاوم ببینم جیمی در مسیرش به سال کجا می‌رود.

بازگشت مایک ارمنتراوت

ایده بازگرداندن مایک ارمنتراوت (با بازی درخشان جاناتان بنکس) از بریکینگ بد به‌عنوان شخصیت اصلی دوم بهتره با سال تماس بگیری عالی بود. دیدن دوباره این شخصیت فوق‌العاده است. نمی‌دانستم چقدر درباره گذشته مایک اطلاعات کمی داریم و چقدر این شخصیت برای کاوش بیشتر غنی است.

نقد سریال بهتره با سال تماس بگیری
جاناتان بنکس بار دیگر نقش مایک ارمنتراوت را بازی می‌کند

در اپیزود ششم، «فایو-او»، که نقطه اوج فصل برایم بود، مایک به‌طور موقت نقش اصلی را بر عهده می‌گیرد. این اپیزود بسیار جدی‌تر و دردناک‌تر از پنج اپیزود قبلی بود، اما کاملاً به‌جا. فلش‌بک به روزهای پلیس فیلادلفیای مایک و فهمیدن اینکه چه چیزی برایش اشتباه پیش رفت، بسیار رضایت‌بخش بود. اجرای فوق‌العاده جاناتان بنکس در مونولوگ اشک‌بارش به عروسش درباره اتفاقی که برای پسرش افتاد، نفس‌گیر بود.

شخصیت‌های جدید و دنیای سریال

شخصیت‌های جدید سریال بهتره با سال تماس بگیری هم درخشان‌اند. مایکل مک‌کین در نقش چاک، برادر جیمی، شخصیتی جذاب است. وقتی برای اولین بار چاک را می‌بینیم که از شرکت حقوقی‌اش مرخصی گرفته و می‌گوید می‌خواهد «این مشکل را شکست دهد»، فکر کردم سرطان دارد. اما حقیقت پیچیده‌تر بود و نویسندگان به‌خوبی سرنخ‌ها را آرام‌آرام فاش کردند.

ریا سیهورن هم در نقش کیم، دوست جیمی و وکیل شرکت هملین، هملین و مک‌گیل، عالی است. کیم باهوش، وفادار و در تلاش برای انجام کار درست و پیشرفت در دنیایی رقابتی و عمدتاً مردانه است. رابطه پیچیده کیم و جیمی به‌خوبی نوشته شده و از کلیشه‌های رایج سریال‌های تلویزیونی دوری می‌کند. یکی از غم‌انگیزترین جنبه‌های حرکت جیمی به سمت سال در پایان فصل، این فکر است که جایی برای کیم در این مسیر نیست.

زیبایی بصری و ارزش‌های تولیدی

سریال بهتره با سال تماس بگیری از نظر بصری خیره‌کننده است، با ارزش‌های تولیدی فوق‌العاده. مثل بریکینگ بد، این سریال زیبایی نمادینی از بخشی از کشور که معمولاً در تلویزیون دیده نمی‌شود را به تصویر می‌کشد. ارتباط بصری با بریکینگ بد وجود دارد، اما بهتره با سال تماس بگیری هویت بصری خودش را هم دارد.

جمع‌بندی: فصلی بی‌نقص

فصل اول بهتره با سال تماس بگیری با ده اپیزود، طول مناسبی دارد. هیچ اپیزود اضافی یا کش‌داری وجود ندارد و هر قسمت ضروری به نظر می‌رسد. این پیش‌درآمد با استفاده از مزایای یک پیش‌درآمد و اجتناب از تله‌های آن موفق عمل می‌کند. دیدن دوباره شخصیت‌های محبوب بریکینگ بد مثل مایک و توکو لذت‌بخش است، اما سریال فقط به لذت سطحی اکتفا نمی‌کند و با کاوش عمیق در گذشته این شخصیت‌ها، عمق بیشتری به آن‌ها می‌بخشد.

داستان تحول جیمی به سال، موازی با تحول والتر وایت در بریکینگ بد، ساختاری غنی به سریال بهتره با سال تماس بگیری می‌دهد که می‌تواند سال‌ها ادامه یابد. بهتره با سال تماس بگیری به همان اندازه خنده‌دار و دل‌خراش است و من عاشق این فصل شدم. نمی‌توانم صبر کنم تا فصل دوم را بلافاصله تماشا کنم!

راستی، چرا عنوان همه اپیزودها (به جز یکی) به «او» ختم می‌شود؟ آیا پیامی مخفی وجود دارد یا نویسندگان فقط سرگرم می‌شدند؟ خیلی کنجکاوم!1Joshua Edelglass – Late to the Party: Josh Reviews Better Call Saul Season One!

نقد فصل دوم

من عاشق فصل اول بهتره با سال تماس بگیری (Better Call Saul) بودم. بازی باب اودنکرک در نقش اصلی مرا شگفت‌زده کرد و گروه بازیگران اطرافش، به‌ویژه جاناتان بنکس (از بریکینگ بد) در نقش مایک ارمنتراوت، همراه با چهره‌های جدید مثل ریا سیهورن در نقش کیم وکسلر و مایکل مک‌کین در نقش چارلز مک‌گیل، فوق‌العاده بودند. فصل اول را پرتنش، گیرا و در عین حال بسیار سرگرم‌کننده یافتم. تعادل لحن این سریال واقعاً چشمگیر بود. در نقدم نوشته بودم که از فصل اول بهتره با سال تماس بگیری بیشتر از هر فصل بریکینگ بد (Breaking Bad)، به جز شاید اپیزودهای پایانی آن، لذت بردم. بلافاصله بعد از تمام کردن فصل اول، با اشتیاق سراغ فصل دوم رفتم.

کیفیت و جذابیت فصل دوم

هرچند فصل دوم بهتره با سال تماس بگیری شاید به کمال فصل اول نبود (و حس کشف یک سریال جدید را نداشت)، اما همچنان کلاسی استادانه در ساخت سریال‌های تلویزیونی بود: بسیار لذت‌بخش، گیرا، سرگرم‌کننده و در عین حال دل‌خراش. عاشقش شدم. اپیزودها را با سرعت زیادی تماشا کردم و حالا با اشتیاق روزشماری می‌کنم تا فصل سوم را ببینم.

شروع با نگاهی به آینده

نقد سریال بهتره با سال تماس بگیری
در بهتره با سال تماس بگیری، حوادث پس از بریکینگ بد بصورت سیاه و سفید نشان داده می‌شود.

فصل اول بهتره با سال تماس بگیری با یک وینیت سیاه‌وسفید فوق‌العاده شروع شد که سرنوشت سال گودمن پس از وقایع بریکینگ بد را نشان می‌داد. فکر نمی‌کردم تا پایان سریال دوباره این دوره زمانی را ببینیم، اما خوشحال شدم که در اولین لحظات فصل دوم، اشتباه کرده بودم. نگاهی دیگر به زندگی غم‌انگیز و تنها جیمی مک‌گیل/سال گودمن پس از فروپاشی زندگی‌اش به دلیل ارتباط با والتر وایت، جذاب بود. نکته جالبی که توجهم را جلب کرد، این بود که در دیوارنویسی کوچک و ناامیدانه‌ای که جیمی/سال به جا گذاشت، خودش را نه جیمی، بلکه سال معرفی کرد.

نقد سریال بهتره با سال تماس بگیری
دیوارنویسی سال گودمن

در فصل اول بهتره با سال تماس بگیری، شگفت‌زده شدم که چقدر جیمی مک‌گیل را دوست داشتم. به‌جای اینکه بی‌صبرانه منتظر تحول جیمی به سال باشم همان مرد بامزه، پرحرف و بی‌اخلاقی که در بریکینگ بد دوستش داشتیم از روزی که جیمی مهربان و خوش‌قلب جای خود را به سال بدهد، می‌ترسیدم. با این حال، دیدن اینکه حتی در پایان غم‌انگیز مسیر سال گودمن، او خودش را سال می‌داند و نه جیمی، هم دل‌خراش بود و هم نگاهی وسوسه‌انگیز به مسیری که سریال در پیش دارد. دو فصل گذشته و من هنوز مطمئن نیستم جیمی‌ای که این‌قدر دوستش دارم، چگونه خرد خواهد شد و جای خود را به سال خواهد داد.

حتی بیشتر از پایان تحول والتر وایت در بریکینگ بد، مشتاقم ببینم در مسیر این شخصیت چه اتفاقی می‌افتد. این دستاوردی شگفت‌انگیز از سوی وینس گیلیگان، پیتر گولد و همه عوامل سریال بهتره با سال تماس بگیری است.

بازگشت به پایان فصل اول

بعد از آن فلش‌فوروارد، خیلی متعجب شدم که در دقایق اولیه اپیزود اول فصل دوم، «سوئیچ»، پایان فینال فصل اول عقب‌نشینی کرد. دیدیم که جیمی در واقع با شرکت حقوقی معتبری که کیم برایش ترتیب داده بود ملاقات کرد (هرچند کوتاه) و در پایان اپیزود، شغلی که به او پیشنهاد شده بود را پذیرفت. ابتدا این برایم ناامیدکننده بود، چون به نظر می‌رسید راهی ضعیف برای بازگشت از پایان دراماتیک و قاطع فصل اول است.

از سوی دیگر، می‌توانم نویسندگان بهتره با سال تماس بگیری را به خاطر کند کردن سرعت تحول جیمی به سال ببخشم، چون مشخص بود آن‌ها هم مثل من از شخصیت جیمی لذت می‌بردند. به علاوه، چطور می‌توانم از اینکه نویسندگان به ما اجازه دادند داستان ماجراهای جیمی در شرکت حقوقی دیویس و مین را ببینیم، شکایت کنم؟ تماشای برخوردهای جیمی (با بازی باب اودنکرک) با کلیفورد مین (اد بگلی جونیور) بسیار سرگرم‌کننده بود و انحرافی بسیار ارزشمند برای سریال.

نقش کیم وکسلر در فصل دوم

نمی‌دانستم بعد از لحظات پایانی فصل اول بهتره با سال تماس بگیری، کیم وکسلر چطور می‌تواند همچنان بخشی از سریال بماند و ارتباطی با جیمی داشته باشد. خوشحال شدم که در فصل دوم راهی پیدا کردند تا کیم نقش کلیدی در داستان داشته باشد. فکر می‌کردم اقدامات جیمی در فینال فصل اول، پایان دوستی‌اش با کیم را رقم زده بود، اما شگفت‌زده شدم که در فصل دوم، رابطه‌شان خیلی سریع عمیق‌تر و صمیمی‌تر شد. بعد از یک فصل که حول ماهیت واقعی رابطه‌شان می‌چرخید، دیدن ورود کیم به یک رابطه عاشقانه با جیمی در فصل دوم جذاب بود.

نقد سریال بهتره با سال تماس بگیری
در فصل دوم، رابطه کیم و جیمی خیلی سریع عمیق‌تر و صمیمی‌تر شد.

این روی مخاطب فشار می‌آورد، چون دیدن آن‌ها با هم لذت‌بخش است، اما نمی‌خواهیم کیم از تحول آینده جیمی به سال آسیب ببیند. ریا سیهورن همچنان سلاح مخفی این سریال است و بازی‌اش در نقش کیم فوق‌العاده است. به‌ویژه از تمرکز سریال بهتره با سال تماس بگیری بر تلاش کیم برای خارج شدن از موقعیت دشوار با هوارد هملین (رئیسش در شرکت حقوقی) لذت بردم. سکانس‌هایی که کیم یادداشت‌های چسبناک می‌نوشت و تماس‌های تلفنی پشت سر هم در راه‌پله شیشه‌ای شرکت انجام می‌داد، نمایشی درخشان از بازی فوق‌العاده خانم سیهورن بود.

داستان مایک ارمنتراوت

یکی از لذت‌های فصل اول بهتره با سال تماس بگیری این بود که فهمیدیم سریال بهتره با سال تماس بگیری به همان اندازه که داستان سال گودمن است، داستان مایک ارمنتراوت هم هست. این شخصیت را دوست دارم و خوشحال شدم که فصل دوم به داستان مایک ادامه داد. بعد از دیدن توکو سالامانکا (ریموند کروز) در فصل اول، خیلی سرگرم‌کننده بود که در فصل دوم مایک با توکو برخورد کند. و حتی هیجان‌انگیزتر، بازگشت هکتور سالامانکا (مارک مارگلیس) بود. او در بریکینگ بد شرور فوق‌العاده‌ای بود و در اینجا هم به همان اندازه نفرت‌انگیز است.

نقد سریال بهتره با سال تماس بگیری
مایک در مقابل هکتور سالامانکا قرار می‌گیرد

دیدن رویارویی مایک باهوش و نترس با هکتور عالی بود و دل‌خراش (کلمه‌ای که چند بار در این نقد استفاده کردم) بود که دیدم مایک برای رهایی از سلطه هکتور تقلا می‌کند. فینال فصل دوم سؤالات زیادی درباره مسیر داستان مایک برایم به جا گذاشت، اما حدسم این است که گاس فرینگ یادداشت روی شیشه ماشین مایک را گذاشته بود. بی‌صبرانه منتظر حضور گاس در این سریال و فهمیدن اینکه مایک چگونه برای او کار خواهد کرد، هستم.

تفاوت‌های فصل دوم با فصل اول

فصل اول بهتره با سال تماس بگیری چیزی کامل و بی‌نقص بود. اگر آن فصل تنها فصل سریال بود، از داستانی که روایت شد راضی بودم. اما برخلاف فصل اول که همه چیز را به‌خوبی جمع‌بندی کرد، پایان فصل دوم داستان‌های زیادی را باز گذاشت. هرچند این یعنی فصل دوم در لحظات پایانی‌اش تأثیر فصل اول را ندارد، اما برایم اصلاً جای شکایت نیست. در فصل دوم می‌بینیم که سریال با اطمینان بازی بلندمدت را در پیش گرفته و آماده گفتن داستانی چندفصلی است. نمی‌توانم صبر کنم تا ببینم داستان به کجا می‌رود.

نکات دیگر

شخصیت چاک و بازی احساسات

تحت تأثیر قرار گرفتم که سریال چطور در فصل دوم با احساسات مخاطب نسبت به چاک (مایکل مک‌کین) بازی کرد. این شخصیت در فصل اول همدلی‌برانگیز بود، اما در پایان فصل وقتی فهمیدیم چقدر طولانی در مسیر حرفه‌ای جیمی به‌عنوان وکیل سنگ‌اندازی کرده، به شروری نفرت‌انگیز تبدیل شد. در فصل دوم، چاک ابتدا در همان حالت کاملاً شرور شروع کرد، اما به‌تدریج کمی همدلی برگشت (وقتی سخنرانی‌اش به کیم درباره پدرشان را شنیدیم).

نقد سریال بهتره با سال تماس بگیری
مایکل مک‌کین ایفاگر نقش چاک مک‌گیل برادر جیمی مک‌گیل است

سپس در پایان، با آن پایان پرتعلیق که فهمیدیم او خودش یک کلاهبرداری به سبک جیمی روی جیمی کشیده، دوباره به حالت شرور بازگشت. (نمی‌توانم صبر کنم ببینم در فصل سوم این به کجا می‌رسد.)

گذشته کلاهبردار جیمی

کاوش این فصل بهتره با سال تماس بگیری در گذشته کلاهبردار جیمی را دوست داشتم. ملاقات با شریک سابقش و دیدن این دو که یک هفته دیوانه‌وار را صرف کلاهبرداری‌های پی‌درپی می‌کنند، جذاب بود. همچنین جالب بود که دیدم این جنبه کلاهبردار هنوز بخش بزرگی از شخصیت جیمی است، از کلاهبرداری ماهرانه‌ای که (تقریباً) با موفقیت روی چاک انجام داد (جابه‌جایی آدرس‌ها در اسناد چاک) تا سکانس شاد با کیم که در آن یک مرد ثروتمند را در هتلی که جیمی در آن اقامت داشت، فریب دادند.

فلش‌بک‌ها و عمق شخصیت‌ها

بهتره با سال تماس بگیری از فلش‌بک‌های گاه‌به‌گاه برای روشن کردن شخصیت‌ها به‌خوبی استفاده کرد. نگاه به جوانی جیمی که در فروشگاه با پدر ساده‌لوحش کار می‌کرد و همچنین مرگ مادرش را دوست داشتم. دیدن اینکه والدینشان چگونه شخصیت چاک و جیمی را شکل دادند، جذاب بود.

جدایی داستان جیمی و مایک

برایم جالب بود که داستان جیمی و مایک این فصل چقدر جدا بود. این دو شخصیت فقط به‌طور مختصر با هم برخورد کردند. این می‌توانست ضعف باشد، اما نویسندگان و تدوینگران سریال با مهارت این ساختار غیرمعمول داستان‌گویی را به‌خوبی اجرا کردند. با این حال، امیدوارم در فصل سوم بهتره با سال تماس بگیری جیمی و مایک کارهای بیشتری با هم داشته باشند، چون عاشق دیدن این دو شخصیت متضاد روی صفحه هستم.

مهارت‌های جیمی

مهارت جیمی در ساخت تبلیغ را دوست داشتم.

شات بی‌نظیر «فیفی»

باید از شات ردیابی بی‌نقص و بدون کات که اپیزود «فیفی» را باز می‌کند، تعریف کنم. جایی که یک کامیون بستنی سالامانکا و راننده‌اش را در فرآیند کامل بازرسی در مرز آمریکا دنبال می‌کنیم. کاری فوق‌العاده.

بازگشت دنیل

خوشحال شدم که دنیل، شخصیت شبیه والتر وایت، دوباره در این فصل ظاهر شد. لجبازی ساده‌لوحانه‌اش درباره کارت‌های بیسبال دزدیده‌شده‌اش خنده‌دار بود. و سخنرانی دیوانه‌وار جیمی به پلیس (برای نجات دنیل و منحرف کردن توجه پلیس) یکی از نکات برجسته فصل بهتره با سال تماس بگیری بود.

نقد سریال بهتره با سال تماس بگیری
شخصیت دنیل در بهتره با سال تماس بگیری همان شخصیت «دنی» در بریکینگ بد است که والتر وایت به پیشنهاد سال قصد داشت وظیفه پولشویی را به او محول کند.

جمع‌بندی

بار دیگر کلاهم را به احترام وینس گیلیگان، پیتر گولد و همه زنان و مردان بااستعداد دیگر در ساخت بهتره با سال تماس بگیری برمی‌دارم. فصل دوم نشان داد که فصل اول یک اتفاق نبود. حالا کاملاً درگیر این سریال هستم. فصل سوم، بیا!2Joshua Edelglass – Josh Reviews Better Call Saul Season Two!

نقد فصل سوم

دیر به سراغ نوشتن این نقد آمدم! فصل سوم بهتره با سال تماس بگیری (Better Call Saul) را بهار گذشته تمام کردم، اما به هر دلیلی تا حالا فرصت نکرده بودم نقدم را کامل کنم. به‌طور خلاصه: فوق‌العاده است! از همان ابتدا عاشق این اسپین‌آف بریکینگ بد (Breaking Bad) بودم. همان‌طور که قبلاً نوشته‌ام، گاهی فکر می‌کنم بهتره با سال تماس بگیری حتی از بریکینگ بد که بی‌تردید سریالی عالی بود، بهتر است. این واقعاً شگفت‌انگیز است.

چرخش‌های تاریک فصل سوم

فصل سوم بهتره با سال تماس بگیری به سمت تاریکی می‌رود. این نسخه‌ای غم‌انگیزتر و سنگین‌تر از سریال است. این اجتناب‌ناپذیر بود، چون از همان دقیقه اول می‌دانستیم سرنوشت غم‌انگیزی در انتظار جیمی مک‌گیل در پایان بریکینگ بد است. (حتی نه پایان سریال؛ خود سال گودمن، وقتی در بریکینگ بد با او آشنا می‌شویم، سرنوشت غم‌انگیزی برای جیمی مک‌گیل خوش‌قلب است.)

وقتی بهتره با سال تماس بگیری شروع شد، مثل اکثر بینندگان، فکر می‌کردم عجله‌ای برای دیدن تحول جیمی به سال داشته باشم، چون سال در بریکینگ بد حضور بامزه‌ای داشت. اما نشانه موفقیت این سریال این است که خیلی زود عاشق جیمی مک‌گیل شدم و از تحولش به سال بی‌اخلاق می‌ترسیدم.

تغییر لحن و لذت تماشا

در ابتدا از اینکه بهتره با سال تماس بگیری چقدر سرگرم‌کننده بود، شگفت‌زده شدم. بریکینگ بد لحظات خنده‌داری داشت، اما در کل آن‌قدر تاریک بود که گاهی تماشایش برایم سخت می‌شد، هرچند همیشه به‌عنوان سریالی عالی تحسینش می‌کردم. اما بهتره با سال تماس بگیری، با وجود احساسات عمیقی که همیشه در بر داشت، تماشایش لذت‌بخش بود! این در فصل سوم تا حدی تغییر کرد، چون اوضاع برای بسیاری از شخصیت‌ها بدتر شد.

سریال همچنان مثل همیشه، شاید حتی بهتر، عالی است، اما با نزدیک شدن به پایان بازی بریکینگ بد، چاره‌ای نبود جز اینکه سرگرمی کمرنگ شود و تراژدی‌ها افزایش یابد.

ساختار غیرمعمول فصل و اوج احساسی

این فصل بهتره با سال تماس بگیری ساختار غیرمعمولی داشت، چون به نظرم اوج احساسی در اپیزود پنجم، «شیکانری»، رخ داد، جایی که جیمی و چاک در دادگاه روبه‌روی هم قرار گرفتند. از همان ابتدا همه چیز به این لحظه منتهی می‌شد، و دیدن رویارویی این دو برادر، آن هم به‌صورت عمومی، فوق‌العاده بود.

وینس گیلیگان، پیتر گولد و نویسندگانشان با حرکتی هوشمندانه، بالاخره به جیمی یک پیروزی قاطع مقابل برادرش دادند و بیماری روانی چاک را برای همه آشکار کردند، اما همزمان اطمینان حاصل کردند که نه مخاطب و نه شخصیت‌ها نمی‌توانند از این پیروزی لذت ببرند. در واقع، این «پیروزی» به نظر یکی از تراژدی‌های اصلی سریال و یکی از رویدادهای کلیدی در تبدیل جیمی به سال است. «شیکانری» یک ساعت باشکوه از تلویزیون بود، هیجان‌انگیز و دل‌خراش.

هیچ اتفاقی در نیمه دوم فصل برایم به قدرت آن رویدادها نبود. پنج اپیزود آخر مثل یک اپی‌لوگ طولانی برای «شیکانری» به نظر می‌رسید، چون پیامدهای آن رویدادها بر همه شخصیت‌های سریال بهتره با سال تماس بگیری بررسی شد. این انتقاد نیست، فقط نظری درباره ساختار غیرمعمول فصل است.

آیا «لنترن» پایان چاک است؟

آیا فینال فصل، «لنترن»، پایان چاک مک‌گیل را نشان می‌دهد؟ از ابتدا کنجکاو بودم که آیا شخصیت‌های مکمل بهتره با سال تماس بگیری زنده می‌مانند، چون هیچ‌کدام را در بریکینگ بد نمی‌بینیم. اما می‌توانم سناریویی را تصور کنم که همه این شخصیت‌ها (کیم، چاک، هری و غیره) تا پایان سریال زنده و سالم باشند، فقط از جیمی/سال جدا شده باشند. همچنین می‌توانم تصور کنم برخی (کیم؟) شاید در طول وقایع بریکینگ بد هنوز در زندگی جیمی/سال باشند، و شاید در پایان سریال، دیدگاه بیشتری از جیمی/سال درباره وقایع بریکینگ بد ببینیم و بفهمیم شخصیت‌هایی مثل کیم در آن زمان چه می‌کردند.

نقد سریال بهتره با سال تماس بگیری
چاک شخصیت شرور عالی برای سریال بود، اما شخصیتی کاملاً واقعی و اغلب همدلی‌برانگیز.

«لنترن» به نظر پایان قطعی برای چاک می‌آید، اما یاد گرفته‌ام حدس نزنم چه شگفتی‌ها و پیچش‌هایی گیلیگان و گولد برای بینندگان در نظر دارند. اگر این پایان چاک بود، پایانی مناسب برای این شخصیت غم‌انگیز بود. بازی مایکل مک‌کین در این سریال باشکوه بوده است. چاک شرور عالی برای سریال بود، اما شخصیتی کاملاً واقعی و اغلب همدلی‌برانگیز. این یکی از بهترین شخصیت‌های تلویزیونی و بهترین اجراهای تلویزیونی است، بهترین کار دراماتیک در حرفه مایکل مک‌کین که همیشه عالی است.

دو دنیای جیمی و مایک

بهتره با سال تماس بگیری همیشه مثل دو سریال متفاوت بوده است: درام خانوادگی جیمی مک‌گیل و داستان جنایی مایک ارمنتراوت. به‌نحوی، این دو خط داستانی بسیار متفاوت توانسته‌اند به‌خوبی کنار هم وجود داشته باشند. گاهی اوقات تلاقی می‌کنند، اما معمولاً کاملاً جدا هستند، و این باعث می‌شود تعادل گیلیگان و گولد بین این دو نیمه متفاوت سریال شگفت‌انگیز باشد. داستان‌های جیمی و مایک این فصل بیش از هر زمان دیگری جدا بودند، و داستان مایک گاهی برایم به حاشیه رانده‌شده به نظر می‌رسید.

داستان مایک و بازگشت گاس فرینگ

با این حال، چیزهای عالی زیادی در بخش مایک سریال وجود داشت. جاناتان بنکس در نقش مایک ارمنتراوت هر فصل بهتر می‌شود. این مرد با سکوت بیشتر از هر بازیگر دیگری می‌تواند منتقل کند. فصل سوم چند سکانس طولانی و بدون دیالوگ مایک داشت که با جسارتشان مرا شگفت‌زده کردند، به‌ویژه سکانس طولانی در اپیزود اول، «میبل»، که می‌بینیم مایک با ردیاب در درپوش باک ماشینش، کسانی که او را تعقیب می‌کردند را غافلگیر می‌کند. عاشق اینم که سریال صبر دارد تا به این سکانس‌ها زمان لازم برای نفس کشیدن بدهد و به ما اجازه دهد عمق صبر و زیرکی مایک را ببینیم.

نقد سریال بهتره با سال تماس بگیری
در فصل سوم بهتره با سال تماس بگیری گاس فرینگ به دنیای بریکینگ بد باز می‌گردد – تصویر تبلیغاتی بهتره با سال تماس بگیری

همچنین، بخش مایک سریال به ما اجازه داد بازگشت یکی از بهترین شخصیت‌های بریکینگ بد، گاس فرینگ (جانکارلو اسپوزیتو) را ببینیم! باورم نمی‌شود چقدر طول کشید تا در این نقد به گاس برسم! این نشانه‌ای از عظمت سریال است که درام سایر شخصیت‌ها برایم حتی به‌یادماندنی‌تر از بازگشت مورد انتظار و بسیار موفق شرور بزرگ، گاس، بود!

دیدن دوباره گاس در سریال فوق‌العاده بود! تماشای رقابت او با هکتور سالامانکا (مارک مارگلیس) یکی از لذت‌های برجسته این فصل بود. (هرچند هنوز کاملاً جزئیات نقشه گاس برای غلبه بر هکتور را نفهمیدم اگر ناچو وارد ماجرا نمی‌شد، هدف نهایی‌اش چه بود؟)

نقش ناچو و تعلیق درخشان

درباره ناچو، خیلی خوب بود که این شخصیت دوباره به پیش‌زمینه داستان آمد. ناچو در اپیزودهای اولیه بهتره با سال تماس بگیری حضور داشت، اما مدتی نقش کمی داشت. بازگشت او به نقشی مرکزی عالی بود. همه‌چیز درباره ناچو، هکتور و پدر ناچو در این فصل کاملاً دل‌خراش بود. (درباره صبر سریال، عاشق مقدمه‌چینی برای سکانس پرتنش تعویض قرص‌های هکتور توسط ناچو بودم. خیلی هوشمندانه و تمرین فوق‌العاده‌ای در تعلیق!)

درخشش کیم وکسلر

مثل نقدهای قبلی، باید دوباره از کار باشکوه ریا سیهورن در نقش کیم وکسلر تعریف کنم. کیم را خیلی دوست دارم، و یکی از دلایلی که تماشای بهتره با سال تماس بگیری سخت‌تر شده، این است که هرچه پیش می‌رود، بیشتر می‌ترسم داستان او پایان خوشی نداشته باشد. تصادف رانندگی در پایان «فال» برایم به‌عنوان بیننده ویرانگر بود، و گمان می‌کنم اوضاع برای کیم بدتر خواهد شد، نه بهتر.

عاشق اینم که نویسندگان بهتره با سال تماس بگیری اجازه داده‌اند وضعیت احساسی کیم بیشتر از طریق زیرمتن به مخاطب منتقل شود تا سخنرانی‌های مفصل، و خانم سیهورن در انتقال این‌همه با یک نگاه یا تغییر ظریف در لحن دیالوگ، شگفت‌انگیز است.

نکات دیگر

  • فصل دوم بهتره با سال تماس بگیری با یک پایان پرتعلیق عالی به پایان رسید، وقتی فهمیدیم چاک مخفیانه از جیمی در حال اعتراف به جرمش ضبط کرده، و خوشحال شدم که فصل سوم زیاد منتظرمان نگذاشت تا ببینیم چاک چطور از آن اطلاعات استفاده می‌کند. همه اتفاقات اپیزودهای اولیه گیرا بود.
  • عاشق دیدن کیمبرلی هبرت گرگوری (که در Vice Principals فوق‌العاده بود و این فصل در Brooklyn Nine-Nine به‌عنوان مهمان عالی بود) در نقش وکیلی که اوایل فصل با چاک کار می‌کرد، بودم.
  • آن کریزی-۸ از بریکینگ بد بود که در «آف برند» به دستور هکتور توسط ناچو کتک خورد. لمس خوبی برای تداوم داستان!
  • لمس تداوم حتی سرگرم‌کننده‌تر؟ دیدن دوباره لیدیا رودارت-کوییل در «فال» وقتی مایک، که حالا با گاس همکاری می‌کند، توسط مادریگال استخدام می‌شود! عالی بود!!
  • دیدن پرایس، شخصیت مکمل بامزه فصل اول، که دوباره در داستان ظاهر شد و این بار به ناچو در نقشه تعویض قرص‌های هکتور کمک کرد، سرگرم‌کننده بود.
  • هم سرگرم‌کننده و هم غم‌انگیز بود که دیدیم جیمی لغزنده در «اسلیپ» واقعاً یک کلاهبرداری لغزش و افتادن انجام داد. آن آدم‌های فروشگاه ویدئو که زیر قولشان به جیمی/سال زده بودند، سزاوارش بودند، و دیدن این نوع کلاهبرداری که بارها در طول سریال بهتره با سال تماس بگیری درباره‌اش شنیده بودیم، جالب بود. با این حال، دردناک بود که جیمی را در چنین موقعیتی دیدم.

جیمی یا سال؟

یکی از مهم‌ترین لحظات فصل سوم در اپیزود ششم، «آف برند»، رخ داد که جیمی مک‌گیل برای اولین بار نام مستعار سال گودمن را به کار برد. اما حالا در پایان فصل سوم، چقدر به تبدیل کامل جیمی به سال گودمن که از بریکینگ بد می‌شناختیم نزدیکیم؟ گفتنش سخت است. از یک سو، در پایان «لنترن»، می‌بینیم جیمی یکی از فداکارانه‌ترین کارهایش را انجام می‌دهد و تمام پول سندپایپر را برای کمک به ایرن پیر، تنها و غمگین، کنار می‌گذارد. این باعث می‌شود به نظر برسد سال هنوز خیلی دور است و جیمی خوش‌قلب هنوز با ماست.

از سوی دیگر، اگر چاک مرده باشد و جیمی (حداقل برای مدتی) پول سندپایپر را از دست داده باشد، آینده‌اش به‌عنوان سال خطرناک نزدیک به نظر می‌رسد.

نمی‌توانم صبر کنم ببینم فصل چهارم ما را به کجا می‌برد. عاشق این سریال‌ام!3Joshua Edelglass – Josh Reviews Better Call Saul Season Three!

نقد فصل چهارم

بیش از یک سال پس از پایان فصل سوم بهتره با سال تماس بگیری (Better Call Saul) منتظر شروع فصل چهارم بودیم، اما وای، این انتظار ارزشش را داشت. فصل چهارم یک موفقیت بزرگ دیگر برای این سریال بود، یکی از معدود اسپین‌آف‌هایی که به همان اندازه، اگر نگوییم بهتر، از سریال اصلی فوق‌العاده و محبوبش، بریکینگ بد (Breaking Bad) است.

تحول جیمی مک‌گیل و ترس از سال گودمن

وقتی بهتره با سال تماس بگیری شروع شد، شگفت‌زده شدم که شخصیت باب اودنکرک نامی متفاوت (جیمی مک‌گیل) و شخصیتی بسیار متفاوت از سال گودمنی داشت که در بریکینگ بد شناخته و دوستش داشتم. ابتدا بی‌صبرانه منتظر بودم که جیمی به سال گودمن تبدیل شود، اما نبوغ بهتره با سال تماس بگیری این بود که خیلی زود چنان عاشق جیمی شدم که تحول نهایی‌اش به وکیل جنایتکار و بی‌اخلاق سال گودمن (با تأکید بر جنایتکار) چیزی شد که از آن می‌ترسیدم.

در سریال اصلی، بریکینگ بد، تحول والتر وایت از «آقای چیپس به اسکارفیس» یک تراژدی بود، اما هرچند می‌دانستم پایان خوبی در انتظارش نیست، عموماً مشتاق بودم ببینم والت چگونه موانع را کنار می‌زند و سمت تاریکش را در آغوش می‌کشد. اما در بهتره با سال تماس بگیری، از این تحول می‌ترسم. می‌خواهم جیمی خوش‌قلب و همچنین کیم وکسلر (که حالا شخصیتی شده که بیش از همه برایش دل می‌سوزانم) به‌نحوی پایان خوشی داشته باشند، هرچند از بریکینگ بد می‌دانیم که این احتمالاً رخ نخواهد داد.

تراژدی عمیق‌تر از بریکینگ بد

به همین دلیل، برای من، بهتره با سال تماس بگیری به‌تدریج به تراژدی‌ای غنی‌تر و دل‌خراش‌تر از بریکینگ بد تبدیل شده است. فکر می‌کردم بریکینگ بد دستاوردی باشکوه در تلویزیون بود، اما بهتره با سال تماس بگیری را حتی بیشتر دوست دارم.

تغییر در هدایت سریال بهتره با سال تماس بگیری

در فصل چهارم بهتره با سال تماس بگیری، پیتر گولد، یکی از خالقان و شورانرها، به پیش‌زمینه آمد، چون وینس گیلیگان (نابغه پشت بریکینگ بد که فصل‌های اول تا سوم بهتره با سال تماس بگیری را هم هدایت کرد) برای تمرکز روی پروژه‌های دیگر از شورانری کناره‌گیری کرد. این می‌توانست نگران‌کننده باشد، اما هیچ افت کیفیتی حس نکردم. اگر چیزی باشد، سریال در این سال حتی بهتر از همیشه بود.

تاریکی فزاینده فصل چهارم

فصل اول بهتره با سال تماس بگیری سبکی‌ای داشت که دوستش داشتم، برخلاف بریکینگ بد که اغلب تاریک و سخت برای تماشا بود. اما با لغزیدن تدریجی جیمی مک‌گیل به تاریکی، سریال هم تاریک‌تر شده و فصل چهارم تا اینجا احساسی‌ترین فصل سریال بوده است. از ابتدا تا انتها کاملاً مجذوبش بودم.

پیامدهای فینال فصل سوم

بعد از فینال فصل سوم بهتره با سال تماس بگیری، فکر می‌کردم آیا مایکل مک‌کین واقعاً از سریال خارج شده است. دلم برای این بازیگر بزرگ تنگ شده، اما خوشحالم که نویسندگان سعی نکردند اتفاقات آن فینال را برای حفظ وضعیت موجود پس بگیرند. خوشحال شدم که نویسندگان شجاعت داشتند تا اجازه دهند سریال و شخصیت‌ها پیش بروند. (هرچند آن‌ها راهی پیدا کردند تا مک‌کین را به‌صورت مختصر در فلش‌بک‌های دل‌خراش فینال بازگردانند.)

بازی‌های درخشان

نقد سریال بهتره با سال تماس بگیری
ریا سیهورن و باب ادنکرک در فصل سوم بهتره با سال تماس بگیری

باب اودنکرک همچنان با ظرافت‌های بازی‌اش مرا تحت تأثیر قرار می‌دهد. او بازیگر کمدی فوق‌العاده‌ای است، اما مهارت‌های دراماتیکش در این فصل به‌طور کامل به نمایش درآمد. از سوی دیگر، ریا سیهورن به سلاح مخفی بهتره با سال تماس بگیری تبدیل شده است. کیم وکسلر حالا شخصیتی است که بیش از همه برایش دل می‌سوزانم و نگرانشم. بیش از هر شخصیت دیگری، امیدوارم کیم به‌نحوی بتواند پایانی نزدیک به خوشی از این سریال داشته باشد. (اگر به جوایز امی یا اسکار اهمیت می‌دادم، از بی‌انصافی نبود نامزدی امی برای سیهورن برای این نقش فریاد می‌زدم.)

داستان‌های جداگانه جیمی و مایک

وقتی بهتره با سال تماس بگیری شروع شد، داستان جیمی مک‌گیل چند نقطه تلاقی با مایک ارمنتراوت (جاناتان بنکس) داشت، اما مدتی است که داستان مایک کاملاً از جیمی جدا شده است. (آیا سریال دیگری وجود دارد که در چند فصل دو داستان تقریباً کاملاً جدا را روایت کرده باشد؟) یکی از چیزهایی که این سریال فوق‌العاده خوب انجام می‌دهد این است که هر دو نیمه سریال آن‌قدر قوی هستند که هیچ‌وقت برای پایان یک نیمه و بازگشت به دیگری بی‌صبر نمی‌شوم. (خوشحال شدم که این فصل اجازه داد داستان مایک و جیمی یک‌بار تلاقی کند، وقتی جیمی سعی کرد مایک را برای دزدیدن مجسمه متقاعد کند.)

تحول مایک و گاس فرینگ

سقوط مایک به دنیای جرم حتی تدریجی‌تر از جیمی بوده، اما این فصل لحظات کلیدی‌ای در تحول مایک داشت، به همان اندازه که جیمی داشت. دیدیم که مایک کاملاً به نقش گاس فرینگ (نقشی که در بریکینگ بد با او آشنا شدیم) قدم گذاشت، و قتل خونسردانه ورنر بیچاره در فینال، تکان‌دهنده و بسیار غم‌انگیز بود.

درباره گاس، خیلی خوشحالم که جانکارلو اسپوزیتو با بازآفرینی نقش نمادینش از بریکینگ بد به این سریال اضافه شده است. هر لحظه با گاس را دوست داشتم. کاش او را حتی بیشتر می‌دیدیم! دوست داشتم عمیق‌تر به روان‌شناسی او وارد شویم، اما بهتره با سال تماس بگیری تصمیم گرفته گاس را همان شرور مرموز و دوردست بریکینگ بد نگه دارد. این انتخاب را درک می‌کنم (هرچند به این معناست که خیلی عمیق‌تر از بریکینگ بد وارد گاس نشده‌ایم).

مدتی در این فصل فکر می‌کردم چرا گاس به نظر به بهبود هکتور کمک می‌کند، به‌جای اینکه بگذارد بمیرد… در نهایت فهمیدیم که گاس می‌خواهد هکتور برای مدت طولانی رنج بکشد. این خیلی سرد است!

هکتور و لالو سالامانکا

عاشق دیدن بیشتر هکتور سالامانکای نفرت‌انگیز (مارک مارگلیس) بودم. دیدن اینکه چگونه دون هکتور به حالت ناتوانی که در بریکینگ بد دیدیم رسید، رضایت‌بخش بود. معمولاً از اینکه پیش‌درآمدها جزئیات کوچک را بیش از حد توضیح می‌دهند متنفرم، اما باید اعتراف کنم وقتی لالو در اپیزود ماقبل آخر، «ویدرزین»، زنگ نمادین هکتور را به او داد، قلبم از خوشحالی پرید.

نقد سریال بهتره با سال تماس بگیری
لالو و هکتور سالامانکا

نقش ناچو و معرفی لالو

شخصیت مایکل ماندو، ناچو، از ابتدای بهتره با سال تماس بگیری در حاشیه داستان بود. خیلی خوشحال شدم که در نیمه اول این فصل، او به مرکز داستان آمد. ناچو بیچاره به یکی از شخصیت‌های همدلی‌برانگیز سریال تبدیل شد، گرفتار بین هکتور و گاس. ناامید شدم که ناچو در اپیزودهای پایانی فصل تقریباً غیبش زد. امیدوارم در فصل پنجم داستان او را بیشتر ببینیم.

در اپیزودی از بریکینگ بد که اولین بار سال گودمن را معرفی کرد، سال از ناچو و شخصیتی به نام لالو نام برد. به شادی طرفداران سرسخت بریکینگ بد، لالو بالاخره در فصل چهارم معرفی شد. این شخصیت جدید را دوست داشتم، که به نظر همزمان دوستانه‌ترین و خطرناک‌ترین سالامانکایی است که تا حالا دیده‌ایم. نمی‌توانم صبر کنم ببینم داستان لالو از اینجا به کجا می‌رود. می‌دانیم که لالو در دوره بریکینگ بد هنوز فعال است، پس احتمالاً در آینده‌ای نزدیک برای ناچو، گاس و مایک مشکل‌ساز خواهد بود.

آینده کیم و جیمی

در طول فصل، خیلی درباره اینکه شخصیت‌های بهتره با سال تماس بگیری در پایان، وقتی خط زمانی با بریکینگ بد تلاقی می‌کند، به کجا می‌رسند فکر کردم. آیا راهی وجود دارد که کیم در دوره بریکینگ بد هنوز با جیمی باشد، با وجود اینکه در آن سریال هیچ‌وقت از او نام برده نشد؟ به نظر بعید می‌آید، اما هیچ‌وقت نمی‌دانید این نویسندگان باهوش چه در سر دارند. در پایان «بیا دوباره انجامش بدیم»، وقتی کیم تهدید می‌کند که «بد» شود و به جیمی می‌گوید «بیا دوباره انجامش بدیم» بعد از یک کلاهبرداری، فکر کردم ممکن است جیمی و کیم در دوره بریکینگ بد هنوز با هم باشند.

همیشه فرض می‌کردم کیم وقتی جیمی کاملاً سال شود، او را ترک می‌کند. اما حالا امکان جدیدی به ذهنم رسید: شاید کیم در قلبش یک کلاهبردار است، درست مثل جیمی/سال؟ شاید او واقعاً در دوره بریکینگ بد با جیمی/سال باشد؟ (هرچند، منتقد آلن سپینوال دیدگاه تاریک‌تری پیشنهاد کرد که کیم شاید دنبال جیمی/سال به وکالت جنایی برود، اما گیر بیفتد و زندگی‌اش نابود شود، به همین دلیل در دوره بریکینگ بد دیگر حضور ندارد. وای! امیدوارم این اتفاق نیفتد!!)

نکات دیگر

  • سکانس «یه سواری حسابی» که در دوره بریکینگ بد رخ داد و لحظه‌ای را نشان داد که قبلاً ندیده بودیم سال و فرانچسکا که با عجله وسایل را جمع می‌کنند چون سال آماده مخفی شدن و تغییر نامش است را دوست داشتم. چه لحظه غافلگیرکننده‌ای!!
  • سکانس‌های «جین سینابون» پس از بریکینگ بد همچنان تیزرهای فوق‌العاده‌ای هستند. دوست دارم سریال زمان بیشتری را در آن خط زمانی صرف کند، به‌جای تیزرهای قطره‌چکانی که تا حالا داشته‌ایم. آیا بالاخره یک اپیزود کامل، یا حتی چند اپیزود، کاملاً پس از وقایع بریکینگ بد خواهیم داشت؟ امیدوارم!
  • امسال زیاد هوارد هملین (پاتریک فابیان) را ندیدیم، چون داستان از او فاصله گرفته است. اما هر لحظه کوتاه با هوارد در این سال را دوست داشتم. شگفت‌زده‌ام که چگونه نویسندگی عالی و بازی فوق‌العاده آقای فابیان، هوارد را از شخصیتی که متنفر بودیم به شخصیتی این‌قدر همدلی‌برانگیز تبدیل کرده است.
  • انتظار نداشتم بخش بزرگی از سریال بهتره با سال تماس بگیری به داستان ساخت آزمایشگاه فوق‌العاده گاس برای والتر وایت اختصاص یابد، اما این انتخاب را دوست داشتم! نمونه دیگری از توجه باورنکردنی سریال به جزئیات و تمایلشان به صرف زمان برای نشان دادن اینکه چیزها دقیقاً چگونه از نقطه A به B و C می‌رسند. عاشق یادگیری درباره تلاش عظیمی که برای ساخت آن آزمایشگاه زیرزمینی زیبا که در بریکینگ بد دیدیم، شدم.
  • نگاه‌های کوتاه به گیل (دیوید کاستابیل) در این فصل بهتره با سال تماس بگیری را دوست داشتم!
  • وای، آن مونتاژ باورنکردنی در «چیز احمقانه» که نه ماه را نشان می‌دهد و می‌بینیم جیمی و کیم به‌تدریج از هم دور می‌شوند؟ شگفت‌انگیز بود.

تحول نهایی جیمی

فینال فصل، «برنده»، لحظه‌ای را که از اولین اپیزود سریال منتظرش بودیم به ما داد: تحول رسمی جیمی به سال گودمن. با این حال، داستان هنوز تمام نشده است. (شوک کیم وقتی فهمید سخنرانی جیمی مقابل هیئت تجدیدنظر غیرصادقانه بود، یکی از دل‌خراش‌ترین لحظات سریال بود. چه لحظه‌ای.) دارم روزها را می‌شمارم تا فصل پنجم…!4Joshua Edelglass – Josh Reviews Better Call Saul Season Four

نقد فصل پنجم

فصل پنجم بهتره با سال تماس بگیری (Better Call Saul) باشکوه بود. سال‌هاست می‌گویم تماشای بهتره با سال تماس بگیری را حتی بیشتر از بریکینگ بد (Breaking Bad) دوست دارم، و این فصل ماقبل آخر پیروزمندانه این نظرم را بیش از پیش تثبیت کرد. (جالب است که می‌بینم اجماع منتقدان هم به تدریج به این ایده نزدیک می‌شود.)

تحول جیمی به سال: یک تراژدی عمیق‌تر

بهتره با سال تماس بگیری در درجه اول داستان این بود که چگونه مردی خوب اما ناقص به نام جیمی مک‌گیل به وکیل جنایتکار و بی‌اخلاق سال گودمن تبدیل شد. داستان معروفی است که خالقان و نویسندگان سریال در ابتدا انتظار داشتند جیمی خیلی زودتر در سریال به سال تبدیل شود. (می‌توان دید که فینال فصل اول برای این منظور طراحی شده بود.) اما آن‌ها چنان عاشق بازی باب اودنکرک در نقش جیمی شدند که نخواستند او خیلی سریع به سال تبدیل شود. برای من به‌عنوان مخاطب، این ترفند جادویی سال‌های اولیه سریال بود.

با اشتیاق شروع به تماشا کردم تا بیشتر از سال، آن آدم بامزه و پست بریکینگ بد، ببینم و ابتدا بی‌صبر بودم که جیمی به سال تبدیل شود. اما من هم عاشق جیمی شدم و به‌تدریج ایده تبدیل جیمی به سال حتی از فروپاشی اخلاقی والت در بریکینگ بد تراژیک‌تر شد. بهتره با سال تماس بگیری با هر فصل از نظر احساسی غنی‌تر شده، چون تراژدی قریب‌الوقوع تولد سال گودمن برای من، به‌عنوان کسی که برای جیمی دل می‌سوزاند، هرچه پیش می‌رود دل‌خراش‌تر می‌شود.

بازی باب اودنکرک هر فصل بهتر و بهتر شده است. این کمدین بااستعداد چنان با این نقش هماهنگ شده که کارش در این فصل به اوج جدیدی از ظرافت و انسانیت رسید.

کیم وکسلر: قلب سریال

به تراژدی فزاینده از دست رفتن جیمی، این اضافه شده که من به‌عنوان مخاطب چقدر عمیقاً به کیم وکسلر اهمیت می‌دهم. ریا سیهورن به ضروری‌ترین بازیگر بهتره با سال تماس بگیری تبدیل شده است. بازی قوی، عمیقاً ظریف و پراحساس او کاملاً شگفت‌انگیز است. آیا لحظه‌ای بزرگ‌تر از این در تلویزیون سال گذشته بود که کیم وکسلر در پایان بازدید ترسناک لالو از آپارتمان او و جیمی در اپیزود نهم، لالو را حسابی سرجایش نشاند؟

به همان اندازه که به جیمی اهمیت می‌دهم، به کیم حتی بیشتر اهمیت می‌دهم. در چند فصل گذشته، هرچه پیش می‌رفتم نگران سرنوشت نهایی کیم بودم. از صمیم قلب می‌خواستم (و هنوز می‌خواهم) که او در پایان سریال پایانی خوش داشته باشد. مدام فکر می‌کردم آیا باید نگران باشیم یا خیالمان راحت باشد که در بریکینگ بد هیچ‌وقت از کیم نامی برده نشد.

آیا این یعنی او قبل از اینکه جیمی با هایزنبرگ برخورد کند، از این دنیای جرم و بدبختی فرار کرده؟ یا یعنی اتفاق وحشتناکی برایش افتاده، شاید به‌عنوان لحظه تعیین‌کننده در پایان جیمی مک‌گیل و تولد سال گودمن؟ آیا ممکن است او در طول سال‌های بریکینگ بد هنوز با جیمی (از نظر حرفه‌ای یا عاشقانه) باشد و فقط ما او را ندیده‌ایم؟

آیا داستان درباره کیم است؟

بزرگ‌ترین دستاورد فصل پنجم بهتره با سال تماس بگیری این بود که یک امکان کاملاً جدید را برای فکر کردن به ما داد: چه می‌شود اگر بهتره با سال تماس بگیری در واقع داستان «بد شدن» جیمی مک‌گیل نباشد، بلکه کیم وکسلر؟ در فصل‌های قبلی نشانه‌هایی از این دیده بودیم، به‌ویژه در شادی‌ای که کیم وقتی با جیمی در چند کلاهبرداری همراهی می‌کرد نشان می‌داد.

نقد سریال بهتره با سال تماس بگیری
در دقایق پایانی فینال فصل پنجم، مثل جیمی وحشت‌زده و ترسیده بودم وقتی کیم پیشنهاد داد با هم هوارد هملین را نابود کنند.

در دقایق پایانی فینال فصل پنجم، مثل جیمی وحشت‌زده و ترسیده بودم وقتی کیم پیشنهاد داد با هم هوارد هملین را نابود کنند. این سریال به جنگی برای روح کیم وکسلر تبدیل شده است. اینکه هیچ ایده‌ای ندارم در سیزده اپیزود پایانی چه بر سر کیم می‌آید، هم ترسناک است و هم هیجان‌انگیز.

تلاقی داستان‌های جیمی و مایک

از فصل اول هیجان‌زده بودم که مایک ارمنتراوت (جاناتان بنکس) یکی از نقش‌های اصلی سریال بهتره با سال تماس بگیری است. جالب بوده که ببینم داستان‌های جیمی و مایک طی سال‌ها چقدر از هم جدا شده‌اند. در فصل اول، جیمی و مایک چند بار با هم تلاقی داشتند. اما در چند فصل گذشته، بهتره با سال تماس بگیری اغلب مثل دو سریال کاملاً متفاوت به نظر می‌رسید که کنار هم چسبانده شده‌اند.

پس خیلی هیجان‌انگیز بود که در این فصل داستان‌های جیمی و مایک بالاخره دوباره به هم رسیدند، چون جیمی (و در نهایت کیم) به همان اندازه مایک و ناچو با سالامانکاها و کارتل‌ها درگیر شدند. تا فینال، این دو خط داستانی تقریباً کاملاً یکی شده بودند و من خیلی هیجان‌زده‌ام که ببینم در فصل ششم و پایانی چه اتفاقی می‌افتد.

مایک ارمنتراوت: از گم‌گشتگی تا تعهد

جاناتان بنکس مثل همیشه در نقش مایک فوق‌العاده است. عاشق این بودم که نیمه اول فصل مایک را در گم‌گشته‌ترین و دل‌شکسته‌ترین حالت نشان داد، و بنکس در این سکانس‌ها عالی بود. تا پایان فصل، مایک کاملاً به نقش دست راست گاس فرینگ متعهد شده بود، نقشی که وقتی در بریکینگ بد با او آشنا شدیم داشت. (یکی از سؤالات بزرگ حل‌نشده این است که مایک چگونه برای سال کار می‌کند… و چگونه سال از اینکه مایک در واقع برای گاس کار می‌کند بی‌خبر می‌ماند.

بی‌صبرانه منتظرم این قطعات در فصل آخر سرجایشان قرار بگیرند.) اگر این فصل یک اشتباه داشت، این بود که فکر می‌کنم زمان کافی به تصمیم مایک برای متعهد شدن به کار برای گاس اختصاص ندادند. به‌نحوی، این تصمیم تقریباً خارج از دوربین رخ داد، بعد از بهبودی مایک در مزرعه مکزیکی گاس در اپیزود پنجم. فکر کردم این انتخابی غیررضایت‌بخش بود؛ کاش چند سکانس دیگر با مایک در اواسط فصل داشتیم تا این انتخاب حیاتی بهتر بسط داده شود.

ناچو: در میان آتش

دومین امید بزرگم بعد از پایان خوش برای کیم وکسلر، این است که ناچو هم پایانی خوش داشته باشد. مایکل ماندو همچنان در نقش ناچوی بیچاره که در این فصل بیش از همیشه زیر سلطه سالامانکاها (به شکل لالو) و گاس است، عالی است. وقتی لالو در پایان اپیزود نهم سوار ماشین شد و به مایک دستور داد او را به مکزیک ببرد، برای ناچو خیلی ناراحت شدم! و فینال فصل (که در آن لالوی انتقام‌جو از حمله‌ای که گاس با کمک ناچو ترتیب داده بود جان سالم به در برد) یعنی ناچو حالا احتمالاً بیش از همیشه در دردسر است.

نقد سریال بهتره با سال تماس بگیری
مایکل ماندو در نقش ناچو (ایگناسیو)، ناچو به همراه لالو از جمله شخصیت‌هایی است که در بریکینگ بد به نامش اشاره شده است.

امیدوارم او از سریال جان سالم به در ببرد. (سال در اولین حضورش در بریکینگ بد از ناچو نام می‌برد، که احتمالاً نشان می‌دهد ناچو هنوز زنده بود… اما با این سریال هیچ‌چیز قطعی نیست…) (همچنین: همان‌طور که هیجان‌انگیز بود که جیمی و مایک این فصل دوباره صحنه‌هایی با هم داشتند، عاشق این بودم که جیمی و ناچو هم به‌طور مختصر دوباره با هم متحد شدند!)

لالو سالامانکا: خطرناک‌ترین حریف

لالو در فصل چهارم بهتره با سال تماس بگیری معرفی شد، اما در فصل پنجم واقعاً به پیش‌زمینه آمد. عاشق بازی تونی دالتون در نقش لالو هستم، باهوش‌ترین و ترسناک‌ترین سالامانکایی که تا حالا دیده‌ایم! لالو خوش‌تیپ و از نظر فیزیکی تأثیرگذار است؛ به نظر تنها شخصیتی در بهتره با سال تماس بگیری است که صبر و زیرکی در حد گاس دارد؛ و توانایی‌های اکشن تقریباً فرابشری نشان می‌دهد، مثل پریدن روی ماشین تصادف‌کرده جیمی در اپیزود نهم یا نابود کردن کل جوخه آدمکش‌ها به‌تنهایی در فینال. آیا لالو تا پایان سریال زنده می‌ماند یا در فصل بعدی نابود می‌شود؟ مطمئن نیستم کدام گزینه را بیشتر می‌خواهم ببینم…

نقد سریال بهتره با سال تماس بگیری
لالو تنها شخصیتی در سریال است که صبر و زیرکی در حد گاس دارد؛ و توانایی‌های اکشن تقریباً فرابشری نشان می‌دهد، مثل پریدن روی ماشین تصادف‌کرده جیمی در اپیزود نهم یا نابود کردن کل جوخه آدمکش‌ها به‌تنهایی در فینال.

گاس فرینگ: شرور مرموز

وقتی جانکارلو اسپوزیتو در فصل سوم نقش نمادین گاس فرینگ از بریکینگ بد را بازآفرینی کرد هیجان‌زده شدم، و عالی بود که در فصل پنجم گاس کاملاً به‌عنوان شخصیتی اصلی جا افتاد. گاس برای این سریال شخصیت پیچیده‌ای است، چون می‌دانیم اوج انتقامش از سالامانکاها تا زمان بریکینگ بد به نتیجه نمی‌رسد. بنابراین، به‌نحوی، گاس تنها شخصیت اصلی بهتره با سال تماس بگیری بدون یک قوس شخصیتی بزرگ است.

نقد سریال بهتره با سال تماس بگیری
گاس تنها شخصیت اصلی بهتره با سال تماس بگیری بدون یک قوس شخصیتی بزرگ است.

با این حال، حضور شرورانه‌اش در سریال همچنان هیجان‌انگیز است. گاس این فصل ضربه‌های بزرگی خورد، به‌ویژه وقتی مجبور شد اجازه دهد رستوران محبوبش لوس پویوس هرمانوس سوزانده شود. بی‌صبرانه منتظرم ببینم در فصل آخر چگونه کارهای خانوادگی‌اش را جمع‌وجور می‌کند.

بازگشت هنک و گومز

از ابتدا، طرفداران کنجکاو بودند که آیا والت یا جسی در بهتره با سال تماس بگیری ظاهر می‌شوند. تا حالا ظاهر نشده‌اند، اما فصل پنجم غافلگیری‌ای تقریباً به همان اندازه بزرگ داشت: حضور هنک شریدر و استیو گومز! وقتی دین نوریس و استیون مایکل کزادا را در اپیزود سوم دیدم، از خوشحالی فریاد زدم! دیدن دوباره این شخصیت‌ها فوق‌العاده بود. عاشق این بودم که هنک را در عنصر خودش ببینم، در حال تحقیق درباره اراذل مرتبط با مواد مخدر. عاشق صحنه‌های جدید شوخی‌های هنک و گومز بودم.

نقد سریال بهتره با سال تماس بگیری
هنک و گومز از شخصیت‌های بریکینگ بد در سریال بهتره با سال تماس بگیری حضور پیدا می‌کنند

اما محبوب‌ترین نکته مرتبط با هنک، روش ظریفی بود که نشان دادند رفتار «پسر خوب» هنک که در سخنرانی تشکرآمیزش برای تهییج افسران جمع‌شده کاملاً به نمایش درآمد تا حدی یک نقش بازی کردن بود. هنک در بریکینگ بد همیشه تا حدی آدم پررو بود هرچند همیشه خیلی بیشتر از والت در مسیر درست بود و خیلی باحال و هوشمندانه بود که حضورش در اینجا برخی از چیزهایی که در بریکینگ بد از هنک دیدیم را بازتعریف کرد؛ اینکه رفتارش تا حدی نقابی بود که برای هماهنگی با دیگر افسران به تن می‌کرد. فکر کردم این خیلی جالب بود.

نکات دیگر

  • به همان اندازه که از دیدن دوباره هنک و گومز هیجان‌زده شدم، تقریباً به همان اندازه از دیدن صحنه کوتاه رابرت فورستر فقید در اپیزود اول فصل هیجان‌زده شدم. فرض می‌کنم این صحنه را همراه با کار فورستر در ال کامینو، فیلم دنباله بریکینگ بد، فیلم‌برداری کردند. دیدن یک حضور نهایی از فورستر در دنیای بریکینگ بد لذتی خالص بود. و این صحنه به‌خاطر درگذشت اخیر فورستر حتی تأثیر بیشتری داشت.
  • درباره چهره‌های آشنا از بریکینگ بد، دیدن دوباره کریزی-۸ هم سرگرم‌کننده بود!
  • هوارد هملین بیچاره شاید آدم خودمحوری باشد، اما این فصل چند بار سعی کرد کار درست را انجام دهد: اول پیشنهاد شغل به جیمی در HHM و بعد هشدار به کیم درباره رفتار غیرقابل‌پیش‌بینی جیمی. هر دو بار به‌خاطرش ضربه خورد. اعتراف می‌کنم وقتی جیمی با فرستادن دو روسپی برای مختل کردن ناهار هوارد با کلیف مین (اد بگلی جونیور، که بازگشتی کوتاه اما خوشایند به سریال داشت) او را عذاب داد، به همان اندازه خندیدم و دلم سوخت.
  • فکر می‌کردم دعوای بزرگ کیم و جیمی در پایان اپیزود ششم (بعد از اینکه جیمی با خراب کردن توافق پیشنهادی بین مسا ورده و اورت آکر، کیم را غافلگیر کرد) بالاخره پایان رابطه‌شان را رقم می‌زند. اما کیم کاملاً مسیر را عوض کرد و پیشنهاد ازدواج داد! چه لحظه غافلگیرکننده و به‌یادماندنی‌ای. من به هر دو شخصیت، جیمی و کیم، خیلی وابسته‌ام و می‌خواهم خوشحال باشند… شاید به همین دلیل وقتی کیم، تقریباً شکست‌خورده، پیشنهاد ازدواج داد خیلی ناراحت شدم. چه لحظه دل‌خراشی.
  • مصیبت جیمی و مایک در صحرا در اپیزود هشتم، «بگمن»، نقطه اوج سریال بود. این اپیزود که به کارگردانی استاد بریکینگ بد، وینس گیلیگان، ساخته شد، فوق‌العاده بود: زیبا و وحشتناک، تمرینی درخشان در تعلیق مداوم و رشد شخصیت. دیدن جیمی و مایک که دوباره برای یک ماجرا با هم متحد شدند خیلی سرگرم‌کننده بود، و در عین حال ترسناک بود که تأثیر این مصیبت وحشتناک را روی جیمی (و کیم که تنها در خانه رنج می‌کشید) تماشا کردیم.
  • مدام فکر می‌کنم یکی از این سال‌ها بیشتر از فقط دقایق ابتدایی اپیزود اول، صحنه‌های «جین سینابون» پس از بریکینگ بد را خواهیم دید. باز هم اشتباه کردم. این تیزرهای وسوسه‌انگیز از زندگی جیمی/سال/جین در زمان پس از وقایع بریکینگ بد را دوست دارم. بیشتر می‌خواهم! فرض می‌کنم در فصل ششم و پایانی بهتره با سال تماس بگیری، بالاخره زمان بیشتری در آن دوره سپری خواهیم کرد، قبل از پایان سریال. نمی‌توانم صبر کنم!

جمع‌بندی: انتظاری طولانی برای فصل آخر

فصل ماقبل آخر بهتره با سال تماس بگیری خیلی سریع تمام شد. این ده اپیزود دیگر هم فوق‌العاده بودند، بدون حتی یک اپیزود ضعیف. انتظار برای فصل ششم خیلی خیلی طولانی خواهد بود. نمی‌توانم صبر کنم ببینم پیتر گولد، وینس گیلیگان و تیمشان چگونه این داستان را به پایان می‌رسانند.5Joshua Edelglass – Josh Reviews Better Call Saul Season Five

نقد فصل ششم بخش اول بهتره با سال تماس بگیری

انتظار برای فصل نهایی بهتره با سال تماس بگیری (Better Call Saul) به دلیل پاندمی بسیار طولانی شد! هفت اپیزود اول در ماه‌های آوریل و مه پخش شدند و خوشبختانه ما را زیاد برای شش اپیزود پایانی منتظر نگذاشتند!

بازگشت به دنیای سریال با مرور گذشته

مثل بسیاری از سریال‌های مورد علاقه‌ام که تولید و انتشارشان به دلیل پاندمی به تأخیر افتاد، هیجان زیادم برای اپیزودهای جدید بهتره با سال تماس بگیری با ترس از این که زمان زیادی گذشته و چیزی از داستان به یاد ندارم، کمی تعدیل شده بود. به همین دلیل تصمیم گرفتم چند اپیزود آخر فصل پنجم را، از اپیزود شگفت‌انگیز «بگمن» که در آن سال و مایک در وسط ناکجاآباد گیر افتاده بودند، دوباره ببینم. بازگشت به دنیای بهتره با سال تماس بگیری و یادآوری جایگاه شخصیت‌ها لذت‌بخش بود.

وقتی تماشای فصل ششم را شروع کردم، تمام نگرانی‌هایم محو شد. خیلی سریع دوباره در دنیای این سریال غرق شدم و این مجموعه اپیزودهای سریع، خنده‌دار و به‌شدت پرتنش را کاملاً دوست داشتم.

غیبت جین و امید به آینده

شوکه شدم که اپیزود اول به جای پرش به جلو، سکانس دیگری با جین (Gene) به ما نداد! در پایان سکانس جین در اپیزود اول فصل پنجم، اوضاع پرتنش بود و سال‌هاست منتظرم ببینم چه اتفاقی می‌افتد! این انتظار عذاب‌آور بود… اما در عین حال مایه خوش‌بینی شد. سال‌هاست امیدوارم سریال روزی زمان بیشتری به جین اختصاص دهد، فراتر از سکانس طولانی هرساله در شروع اپیزود اول. فرض می‌کنم و امیدوارم که غیبت جین در این بخش اول فصل ششم به این معنی باشد که در بخش دوم زمان بیشتری با او خواهیم داشت. نمی‌توانم صبر کنم!

فلش‌فوروارد و معمای کیم

از فلش‌فوروارد پیش از جین و پس از سال که اپیزود اول فصل ششم را باز کرد لذت بردم، جایی که مأموران فدرال را در حال گشتن خانه شگفت‌انگیز و مجلل سال دیدیم، احتمالاً پس از فرارش از قانون که در پایان بریکینگ بد (Breaking Bad) شاهدش بودیم. سعی کردم جزئیات را بررسی کنم تا بفهمم: آیا کیم با سال در این خانه زندگی می‌کرد؟ (هنوز امیدوارم کیم و سال به‌نحوی پایانی خوش داشته باشند… هرچند گمان می‌کنم این اتفاق نمی‌افتد!) (کنجکاوم: آیا خانه گران‌قیمت سال با پول سندپایپر که او و کیم در پایان این مجموعه اپیزودها به نظر موفق به کلاهبرداری آن از هوارد شدند، پرداخت شده بود؟)

نقد سریال بهتره با سال تماس بگیری
مأموران فدرال را در حال گشتن خانه شگفت‌انگیز و مجلل سال

پایان غافلگیرکننده هوارد

درباره هوارد… وای! اصلاً انتظارش را نداشتم. یکی از کارهای جادویی این سریال این بود که در چند فصل گذشته، هوارد را که در ابتدای بهتره با سال تماس بگیری آدمی متکبر و نفرت‌انگیز بود، به شخصیتی تبدیل کرد که برایش محبت و همدردی زیادی احساس می‌کردم. این همه در لحظات پایانی پرتعلیق اپیزود هفتم به شکلی وحشتناک نتیجه داد. متأسفم که هوارد رفت، اما تحت تأثیر سال‌ها زمینه‌سازی‌ای هستم که باعث شد آن لحظه این‌قدر شوکه‌کننده و وحشتناک باشد. پاتریک فابیان در طول سریال کار فوق‌العاده‌ای با این شخصیت انجام داد؛ دلم برایش تنگ می‌شود.

لالو: ابرشروری کاریزماتیک

این ما را به قاتل هوارد می‌رساند: لالو. مثل هوارد، سال‌ها زمینه‌سازی دقیق سریال برای توسعه شخصیت او حالا میوه‌های درخشانی داده است. بریکینگ بد شرورهای مختلفی داشت که برای تهدید والت می‌آمدند و می‌رفتند؛ عاشق اینم که بهتره با سال تماس بگیری در چند فصل گذشته زمان زیادی صرف کرده تا لالو را به‌عنوان یک ابرشرور فوق‌العاده تهدیدآمیز بسازد. او باهوش، زیرک، صبور و از نظر فیزیکی تأثیرگذار است. و در تمام این مدت، تونی دالتون لالو را با کاریزمایی بی‌امان بازی می‌کند!

لالو حتی وقتی وحشتناک‌ترین کارها را می‌کند، بسیار تماشایی است! (و او این فصل کارهای وحشتناکی می‌کند؛ حتی قبل از قتل خونسردانه هوارد، افراد بی‌گناه زیادی را در مکزیک می‌کشد تا بقای خودش را مخفی نگه دارد.) این شخصیت را دوست دارم، حتی وقتی بی‌صبرانه منتظرم به سزای اعمالش برسد. (آیا می‌رسد؟ آیا لالو در دوره بریکینگ بد هنوز زنده و فعال است؟)

ناچو: تراژدی یک قربانی

و سپس ناچوی بیچاره. برخلاف هوارد، گمان می‌کردم ناچو تا پایان سریال زنده نماند، هرچند جرأت داشتم امیدوار باشم. ناچو از فصل اول در سریال بود، هرچند در سال‌های اولیه مدتی از داستان‌ها غایب شد. اما عاشق این بودم که فصل‌های اخیر به ناچو بازگشتند و زمان زیادی صرف کردند تا وضعیت دشوارش را نشان دهند گیر افتاده بین جنایتکاران وحشتناک با مسیرهای هرچه تنگ‌تر برای فرار از زیر سلطه آن‌ها.

مایکل ماندو با دیالوگ‌های کم، کارهای زیادی انجام می‌دهد. همه‌چیز را در چهره و چشمان ناچو می‌بینیم. واقعاً عاشق ناچو شدم و امیدوار بودم شاید، فقط شاید (با کمک مایک؟) بتواند از این موقعیت سالم بیرون بیاید. اما نشد. همه‌چیز درباره ناچو در این فصل را دوست داشتم، از سکانس‌های طولانی و عمدتاً بدون دیالوگ تلاشش برای خروج از مکزیک تا آن تماس تلفنی پایانی دل‌خراش با پدرش. وای، چه لحظه‌ای بود.

مایک ارمنتراوت: تضاد درونی

جاناتان بنکس همچنان در نقش مایک ارمنتراوت فوق‌العاده است. چه ترکیب بی‌نقصی از بازیگر و شخصیت! صحبت از کسی که می‌تواند با دیالوگ‌های کم، این‌همه احساس را منتقل کند! در این مقطع از سریال، مایک به نظر کاملاً در نقش دست راست گاس فرینگ جا افتاده (وضعیتی که در بریکینگ بد داشت)، هرچند شگفت‌زده شدم که این فصل اختلافات زیادی بین مایک و گاس دیدم. کنجکاوم این در پایان چگونه پیش می‌رود. اگر یک چیز این فصل کم بود، این بود که دوست داشتم درک بهتری از ذهنیت مایک داشته باشم.

آیا او کاملاً به کار با/برای این جنایتکار، گاس، متعهد است؟ آیا رها کردن بی‌خیال ناچو توسط گاس، مایک را به فکر فرو می‌برد؟

گاس فرینگ: شروری متزلزل

جانکارلو اسپوزیتو همچنان در نقش گاس فرینگ بی‌نقص است. جالب بود که این فصل گاس را متزلزل دیدیم! قبلاً چنین چیزی ندیده بودیم! گرچه گاس مدتی است بازیگر اصلی بهتره با سال تماس بگیری است، احساس می‌کنم شخصیتش کمی سطحی بوده، حداقل در مقایسه با توسعه غنی شخصیت‌های دیگر. این موقعیت سختی برای نویسندگان است، چون گرچه گاس باید در این دوره زمانی حضور داشته باشد، ما در بریکینگ بد داستان نسبتاً کاملی از او دیده‌ایم.

بنابراین فضای زیادی برای نویسندگان برای تزئین اینجا وجود ندارد. با این حال، آقای اسپوزیتو در نقش گاس آن‌قدر تماشایی است که این برایم مشکل بزرگی نبوده است.

جیمی و کیم: قلب تپنده سریال

در مرکز سریال بهتره با سال تماس بگیری، البته، باب اودنکرک در نقش جیمی/سال و ریا سیهورن در نقش کیم وکسلر هستند. هر دوی این‌ها همچنان کاملاً فوق‌العاده‌اند. این دو شخصیت را خیلی دوست دارم! از صمیم قلب می‌خواهم پایانی خوش داشته باشند. آیا شانسی برای این وجود دارد؟ احتمالاً خیلی کم، اما هنوز امیدوارم.

معمای سرنوشت کیم

بزرگ‌ترین معمای بهتره با سال تماس بگیری سرنوشت کیم است. پیچش‌های اخیر فصل‌ها را که به‌آرامی دیدیم کیم «بد» می‌شود دوست داشتم. (همچنین نگاه‌هایی به گذشته‌اش داشتیم که نشان می‌داد شاید این بذر همیشه در او بوده.) تماشای لذت بردن کیم از مجموعه کلاهبرداری‌هایی که او و جیمی این فصل روی هوارد هملین کشیدند دل‌خراش بود. این مسیر را نرو، بارها برای کیم آرزو کردم! عاشق اینم که نویسندگان چطور پیچ‌وتاب‌های داستان او را به‌خوبی بافته‌اند.

همه‌چیز الان مثل تماشای یک تصادف با حرکت آهسته دردناک و اجتناب‌ناپذیر است. این درام عالی و نویسندگی فوق‌العاده است… و مثل همیشه، اجرایی کاملاً بی‌نقص از خانم سیهورن.

جیمی یا سال؟

درباره جیمی/سال… هرگز فکر نمی‌کردم این‌قدر عمیق در سریال، هنوز احساس کنم شخصیت بیشتر جیمی شیرین فصل اول است تا وکیل جنایتکار بی‌احساسی که در بریکینگ بد دیدیم. جیمی حالا از نظر حرفه‌ای کاملاً سال گودمن است… اما هنوز احساس نمی‌کنم در قلبش سال باشد. چه پیشرفت غافلگیرکننده‌ای! عاشقش هستم! آیا اتفاق وحشتناکی (مرتبط با کیم؟) در این مجموعه اپیزودهای پایانی رخ می‌دهد که باعث شود جیمی بالاخره و کاملاً روح و قلبش را از دست بدهد؟ یا کشف خواهیم کرد که سالی که فکر می‌کردیم در بریکینگ بد می‌شناختیم، تصویر کاملی از این آدم نبود؟ هیچ ایده‌ای ندارم و نمی‌توانم صبر کنم تا بفهمم.

نکات دیگر

بازگشت چهره‌های آشنا

عاشق این بودم که چقدر چهره‌های آشنا از بهتره با سال تماس بگیری و بریکینگ بد در این نیمه‌فصل ظاهر شدند: مارک مارگلیس در نقش هکتور سالامانکا؛ دانیل و لوئیس مونکادا در نقش «پسرعموها»، آدمکش‌های دوقلوی سالامانکا؛ اد بگلی جونیور در نقش کلیفورد مین؛ خاویر گراخدا در نقش خوان بولسا؛ تینا پارکر در نقش فرانچسکا، منشی سال؛ گروه دانشجویان فیلم‌سازی که جیمی/سال اغلب برای ایده‌هایش از آن‌ها استفاده کرده؛ جولی آن امری و جرمی شاموس در نقش بتسی و کریگ کتلمن؛ رکس لین در نقش کوین واچتل، مدیرعامل مسا ورده؛ دنیس بوتسیکاریس در نقش ریچ شوایکارت؛ آیلین فوگارتی در نقش خانم نگوین، صاحب سالن ناخن؛ کری کاندن در نقش استیسی ارمنتراوت؛ جو دروسیا در نقش دکتر کالدرا، دامپزشک تا حدی جنایتکار که سال با او مراوده داشته؛ لاول کرافورد در نقش هیول… و خیلی‌های دیگر!

کلاهبرداری علیه هوارد

اپیزودهای زیادی را صرف حدس زدن درباره هدف نهایی کیم و جیمی/سال برای تحقیر هوارد کردم… کلاهبرداری نهایی ناامیدم نکرد. چه نقشه وحشیانه و عجیبی! درخشان. (همچنین وقتی جیمی/سال با اتهام یهودستیزی به کلوپ برای دسترسی به لاکر هوارد وارد شد، نزدیک بود از روی کاناپه بیفتم…)

انتظار برای پایان سریال

نمی‌توانم برای مجموعه اپیزودهای پایانی صبر کنم… ولی در عین حال واقعاً نمی‌خواهم این سریال تمام شود!!6Joshua Edelglass – Josh Reviews Better Call Saul Season Six (Part One)!

نقد فصل ششم بخش دوم

پایان دادن به یک سریال طولانی‌مدت به‌خوبی کار بسیار سختی است. فهرست فصل‌های پایانی و اپیزودهای نهایی واقعاً عالی بسیار کوتاه است. (حدود یک دهه پیش، فهرستی از برخی پایان‌های سریال مورد علاقه‌ام ساختم. احتمالاً وقتش است که آن را به‌روزرسانی کنم!) بسیاری از سریال‌هایی که دوست داشتم در پایان ناامیدم کردند.

لاست (Lost) احتمالاً بهترین مثال برای من است. (هرچند همیشه اشاره می‌کنم که اپیزود نهایی را واقعاً دوست داشتم… این فصل آخر وحشتناک قبل از فینال بود که قلبم را شکست.) گرچه فصل آخر بازی تاج‌وتخت (Game of Thrones) را به اندازه بسیاری از مردم متنفر نبودم، شکی نیست که در کل ناامیدکننده بود. (به‌ویژه، احساس کردم پایان داستان دنی در اپیزود ماقبل آخر به‌خوبی اجرا نشد.)

اما بریکینگ بد (Breaking Bad) فصل پایانی فوق‌العاده‌ای داشت. فکر می‌کنم آن مجموعه اپیزودهای پایانی بهترین چیزی بود که سریال ارائه داد! برای بهتره با سال تماس بگیری (Better Call Saul، که بهتره با سال تماس بگیری) امیدوار اما مضطرب بودم. آیا این سریال می‌توانست به پای پایان سریال اصلی‌اش برسد؟ پایان دادن به یک پیش‌درآمد به نظرم حتی از پایان یک سریال اصلی سخت‌تر است، چون نه‌تنها پایان باید به‌خودی‌خود رضایت‌بخش باشد، بلکه همه قطعات باید کاملاً با آنچه قبلاً رخ داده هماهنگ شوند.

یک پایان درخشان

خیلی خوشحالم که گزارش کنم چقدر مجموعه اپیزودهای پایانی بهتره با سال تماس بگیری را دوست داشتم. از پایانی که خلق کردند و نحوه جمع‌بندی خطوط داستانی و قوس‌های شخصیتی بسیار راضی بودم. تماشای آن زیبا بود.

رویارویی نهایی لالو و گاس

عاشق این بودم که در ارائه رویارویی نهایی بین لالو سالامانکا و گاس فرینگ تأخیر نکردند و این داستان‌ها را در اولین اپیزود از این شش اپیزود پایانی (به نام «بگیر و شلیک کن») به اوج رساندند. وقتی بهتره با سال تماس بگیری شروع شد، هرگز انتظار نداشتم داستان‌های کارتل نقش این‌قدر بزرگی در سریال داشته باشند. (برای مدت طولانی، سریال مثل ترکیبی از دو نمایش کاملاً متفاوت به نظر می‌رسید مسائل حقوقی سال، چاک و کیم، و مسائل کارتل مواد مخدر مایک، ناچو، گاس و سالامانکا.) داستان‌های کارتل را دوست داشتم! اما منطقی بود که این داستان‌ها زودتر حل شوند تا اپیزودهای پایانی بتوانند واقعاً روی سال و کیم تمرکز کنند.

نقد سریال بهتره با سال تماس بگیری
رویارویی نهایی لالو و گاس

اما وای، چقدر این داستان نهایی متمرکز بر کارتل را دوست داشتم که بلافاصله بعد از پرتعلیق شوکه‌کننده میانه فصل شروع شد، جایی که لالو هوارد هملین را در آپارتمان سال و کیم کشت. این اپیزود بسیار پرتنش بود، تماشای تلاش سال و کیم برای رهایی از این موقعیت وحشتناک و تقریباً غیرممکن. و لذت‌بخش بود که رویارویی نهایی گاس و لالو را دیدیم (و نتیجه رضایت‌بخشی از دیدن گاس که اسلحه‌ای را در محل ساخت آزمایشگاه زیرزمینی مخفی کرده بود). عاشق شنیدن این بودم که گاس بالاخره با صدای بلند گفت چقدر از همه سالامانکاها متنفر است.

شادی لالو وقتی فکر کرد بالاخره بر گاس برتری پیدا کرده را دوست داشتم. و اینکه او در حال خندیدن می‌میرد کاملاً بی‌نقص بود. فکر می‌کنم لالو شاید بهترین شروری بود که بریکینگ بد یا بهتره با سال تماس بگیری تا به حال داشته‌اند. (بهتر از گاس؟ شاید دیگر گاس را شرور نمی‌دانم، چون بعد از دنبال کردن داستانش در این چند فصل بهتره با سال تماس بگیری، او را بیشتر یک قهرمان می‌بینم تا یک ضدقهرمان… حتی اگر یک جنایتکار بی‌رحم باشد که در بسیاری از مرگ‌ها و هرج‌ومرج‌ها شریک است!) همچنین عاشق دیدن یک سکانس نهایی از مایک دقیق بودم که در اینجا تمام شواهد قتل هوارد را پاک کرد (و به سکانس تکان‌دهنده ابتدایی اپیزود بازگشت که نشان داد مرگ هوارد چگونه به‌عنوان خودکشی جعل شد).

پاسخ به معماهای بریکینگ بد

از نحوه پاسخ‌گویی سریال به سؤالاتمان درباره اشاره‌های سال به لالو و ایگناسیو (ناچو) در اولین حضورش در بریکینگ بد راضی و تحت تأثیر قرار گرفتم. می‌توانم بفهمم چرا سال ممکن است باور نکرده باشد که لالو واقعاً مرده است (بعد از اینکه یک‌بار برای باور به این فریب خورده بود) و چرا سعی کرد تقصیر را به گردن ناچوی بیچاره و مرده بیندازد. همه‌چیز برایم منطقی بود! دیدن این چرخه کامل خیلی باحال بود.

جدایی کیم و جیمی

اپیزود بعدی، «تفریح و بازی»، پاسخ دو سؤال مهم را آورد: کیم در طول بریکینگ بد کجا بود، و همان‌طور که وینس گیلیگان و پیتر گولد، خالقان و شورانرها، اغلب در مصاحبه‌ها به‌صورت معماگونه بحث کرده‌اند تبدیل شدن جیمی به سال گودمن چه مشکلی را حل کرد؟ سال‌ها کنجکاو بودم که سرنوشت نهایی کیم چه خواهد بود و آیا ممکن است راهی وجود داشته باشد که او در طول سال‌های بریکینگ بد هنوز حضور داشته باشد، فقط ما او را ندیده‌ایم.

هرگز پاسخ‌هایی که اینجا گرفتیم را پیش‌بینی نمی‌کردم، و با این حال آن‌ها خیلی درست به نظر می‌رسیدند. چه ترکیب بی‌نقصی. خداحافظی کیم با «دوستت دارم، اما که چی؟» به جیمی/سال بعد از این‌همه سال که عاشق هر دو شخصیت شدم و برایشان به‌عنوان یک زوج دل سوزاندم، خیلی دل‌خراش بود.

پرش زمانی و تولد سال

و سپس آن پرش زمانی به دیدن جیمی در حالت کامل سال گودمن. وای. مثل ضربه چکش بود. پرش‌های زمانی در دهه گذشته در تلویزیون و فیلم‌ها کمی بیش از حد استفاده شده‌اند، اما اینجا فوق‌العاده عمل کرد و فوراً به ما فهماند که جیمی چگونه از شخصیت سال به‌عنوان مکانیزم دفاعی برای کنار آمدن با قلب شکسته از دست دادن کیم استفاده کرده است.

کاملاً بی‌نقص بود. (و خیلی غم‌انگیز.) دیوانه‌کننده است که سریال چطور ما را به‌سرعت از شخصیت‌هایی که از اپیزود اول فصل دنبالشان بودیم دور کرد! ناگهان کیم غیبش زد و جیمی مک‌گیل هم رفت، و جای او را سال گودمن وحشتناک گرفت. سال‌ها برای این لحظه آماده شده بودم… و با این حال هنوز آماده نبودم!!

لحظه‌ای برای گاس

باید درباره چقدر عاشق صحنه نهایی گاس فرینگ در سریال بودم نظر بدهم: دیدن او که با پیشخدمت جذاب دیوید (با بازی بی‌نقص رید دایموند) گفتگو می‌کند. چه سورپرایز سرگرم‌کننده‌ای بود که ناگهان این جنبه جدید از گاس را دیدیم!! همان‌طور که قبلاً اشاره کردم، گاس انسان وحشتناکی است… اما وقتی دیدم از دیوید دور می‌شود، قلبم کمی برایش شکست.

ورود به دنیای جین

سپس، در اپیزود بعدی، «نیپی»، به دوره جین پریدیم و به پرتعلیقی که در اپیزود اول فصل پنجم ایجاد شده بود بازگشتیم. شگفت‌زده شدم که این‌قدر سریع از بریکینگ بد گذشتیم، اما هیجان‌زده بودم که بالاخره به جین برگشتیم. سکانس‌های جین از اپیزود اول سریال جزء ثابت آن بوده‌اند و سال‌ها امیدوار بودم سریال قبل از پایان زمان قابل‌توجهی را با جین سپری کند. خیلی خوشحالم که این انتخاب را کردند و بخش‌های بزرگی از این چهار اپیزود پایانی را با جین گذراندند (و بنابراین به سیاه‌وسفید زیبای استفاده‌شده برای همه سکانس‌های جین منتقل شدند).

عاشق این بودم که دیدم جیمی/سال/جین چطور به‌راحتی از مخمصه‌ای که در آن گیر افتاده بود خلاص شد. تماشای او که چند کلاهبرداری جدید انجام می‌داد لذت‌بخش بود! (کل سرقت مال یک لذت از ابتدا تا انتها بود، از جمله لحظه‌ای کاملاً نفس‌گیر که ما و جین می‌بینیم جف لیز می‌خورد و روی کف تازه جلا داده‌شده فروشگاه بیهوش می‌شود.) معرفی مادر جف، ماریون، با بازی بی‌نقص کارول برنت را دوست داشتم.

نقد سریال بهتره با سال تماس بگیری
سال برنامه سرقت از فروشگاه را انجام می‌دهد

چه سورپرایز و لذتی بود که کارول برنت را در این سریال دیدم!! صحنه‌هایش با باب اودنکرک کاملاً درخشید. همچنین از دیدن جیم اوهیر از پارک‌ها و تفریحات در نقش فرانک، نگهبان امنیتی مال که عاشق سینابون بود، هیجان‌زده شدم. او عالی بود!

بازگشت به بریکینگ بد

با سال‌ها انتظار و امید که بهتره با سال تماس بگیری نه‌تنها روزی به بریکینگ بد برسد، بلکه شاید داستان‌هایی را روایت کند که با آن همپوشانی داشته باشد، از اپیزود بعدی به نام «بریکینگ بد» بسیار هیجان‌زده بودم. شاید بیش از حد هیجان‌زده، چون تنها حسرتم از این فصل نهایی این بود که این اپیزود، به نام «بریکینگ بد»، در واقع زمان کمی را در دوره بریکینگ بد گذراند. و گرچه از بازگشت برایان کرنستون و آرون پال در نقش والتر وایت و جسی پینکمن خوشحال شدم، صحنه آن‌ها کمتر از چیزی بود که انتظار داشتم.

نقد سریال بهتره با سال تماس بگیری
تصویر تبلیغاتی از حضور والتر وایت و جسی پینکمن در بهتره با سال تماس بگیری

یک اپیزود کامل می‌خواستم که بیشتر درباره کارها و افکار سال در اطراف حضورهایش در بریکینگ بد نشان دهد!! اما این‌طور نشد و من سعی می‌کنم سریال‌ها و فیلم‌ها را بر اساس آنچه هستند قضاوت کنم، نه آنچه امیدوار بودم باشند. (فکر می‌کنم جالب است که سال در اپیزودی از بریکینگ بد به نام «بهتره با سال تماس بگیری» معرفی شد و حالا والت و جسی در اپیزودی از بهتره با سال تماس بگیری به نام «بریکینگ بد» معرفی شدند.)

آن صحنه والت و جسی، هرچند کوتاه‌تر از آنچه امیدوار بودم، با این حال باشکوه بود. دیدن دیدگاه سال از اولین صحنه‌اش در بریکینگ بد و سپس اتفاقاتی که بعدش افتاد، وقتی هر سه به ون بازگشتند، خیلی بامزه بود. همچنین دیدن لحظه‌ای از مایک در روزهای بریکینگ بد، وقتی به‌عنوان بازرس برای سال کار می‌کرد، سرگرم‌کننده بود. (جالب و غم‌انگیز است که می‌شنویم مایک به سال هشدار می‌دهد با والتر وایت درگیر نشود.

هم سال و هم خود مایک باید این نصیحت را گوش می‌دادند.) شنیدن اینکه اسکایلر موفق شد از مشکلات قانونی که والت ایجاد کرده بود فرار کند… و همچنین هیول ظاهراً از پیگرد قانونی گریخت، خوب بود!

بد شدن جیمی/سال/جین

البته، کشف کردم که عنوان اپیزود «بریکینگ بد» کمتر درباره بازگشت به دوره سریال اصلی بود و بیشتر درباره شاهد بودن ما از سخت‌ترین چرخش جیمی/سال/جین به سمت تاریکی که تا به حال دیده بودیم. از فصل اول می‌دانستم این سریال روزی «بد شدن» جیمی و تبدیل شدنش به سال گودمن را نشان خواهد داد. اما دیدن شیرجه کامل جین به طمع بی‌رحمانه (و خودتخریبی) اینجا دردناک بود.

اپیزود «واترورکس»: بازگشت کیم و جسی

شدت در اپیزود ماقبل آخر سریال، «واترورکس»، ادامه یافت. امیدوار بودم در خط زمانی جین دوباره کیم را ببینیم، و لذت‌بخش (و در عین حال دردناک) بود که این‌قدر در این اپیزود با او وقت گذراندیم و زندگی کوچک و غم‌انگیزی که پس از ترک جیمی/سال برای خودش ساخته بود را کشف کردیم.

دیدن کیم بدون دم‌اسبی قدرتمندش، در حال کار روی کاتالوگ یک شرکت آبپاش، خیلی غم‌انگیز بود. (هرچند سال‌ها می‌ترسیدم که کیم تا زمان رسیدن به سال‌های بریکینگ بد مرده باشد، پس فکر کنم این بهتر است!) پیچ‌وتاب روایی در دیدن اتفاقاتی که در تماس تلفنی‌ای که جین را در اپیزود قبلی این‌قدر ناراحت کرده بود را دوست داشتم.

ریا سیهورن در آن صحنه شگفت‌انگیز است… اما این در مقایسه با گیراترین لحظه اپیزود کمرنگ می‌شود، جایی که در یک نمای طولانی و تقریباً بی‌صدا می‌بینیم کیم در تراموای فرودگاه کاملاً فرومی‌ریزد. چه لحظه بازیگری فوق‌العاده‌ای. تماشای این که وزن همه‌چیزهایی که کیم از سر گذرانده بالاخره بر او فرود می‌آید، ویرانگر است. واقعاً باورنکردنی.

نقد سریال بهتره با سال تماس بگیری
در قسمت واترورکس کیم پس از امضای مدارک طلاق با جسی پینکمن روبرو می‌شود.

فلش‌بک به دوره بریکینگ بد هم همین‌طور است. ابتدا سال را در بدترین حالت می‌بینیم که هنگام امضای کاغذهای طلاق، با کیم وحشتناک رفتار می‌کند. و سپس بازگشت دوباره آرون پال در نقش جسی پینکمن را داریم!! صحنه جسی و کیم را خیلی دوست داشتم. چه لحظه فوق‌العاده‌ای.

فینال: «سال رفت»

بالاخره به فینال، «سال رفت»، می‌رسیم. (عنوان عالی.) چه اپیزود هیجان‌انگیز و پایانی عمیقاً رضایت‌بخشی برای مسیر این سریال و شخصیت‌هایش. عاشق هوشمندی ساختار اپیزود با سه فلش‌بک مختلف، تنظیم‌شده در نقاط مختلف خطوط زمانی متعدد سریال بودم. خیلی خوشحال شدم که یک صحنه مهم دیگر از مایک ارمنترات گرفتیم. جاناتان بنکس در این سریال خیلی عالی بود، اما البته مایک در خط زمانی جین حضور ندارد، یعنی آقای بنکس در این اپیزودهای پایانی کار زیادی نداشت.

پس عاشق این بودم که راهی پیدا کردند تا او را برای فینال برگردانند. (و بازگشت به «بگمن»، یکی از بهترین اپیزودهای بهتره با سال تماس بگیری، عالی بود!) حتی بیشتر خوشحال و شگفت‌زده شدم (گرچه واقعاً نباید می‌شدم) که مایکل مک‌کین را در نقش چاک برگرداندند، که در سه فصل اول نقش بزرگی در سریال داشت. و سپس، با تکیه بر بازگشت آرون پال در اپیزود قبلی، یک بازگشت نهایی از برایان کرنستون در نقش والتر وایت گرفتیم، تنظیم‌شده در لحظات پایانی بریکینگ بد، وقتی والت و سال منتظر بودند تا هویت‌های جدیدی برایشان ترتیب داده شود.

والت در خودمحورترین و بی‌خبرترین حالت است (و سرزنش گرچن و الیوت برای بیرون کردنش از شرکتی که به‌خاطر غرور و خودتخریبی‌اش نتوانست در آن بماند)، و قضاوت درباره سال را اعلام می‌کند که از ابتدا فکرش را می‌کردم: «پس تو همیشه این‌طور بودی.»

جیمی مک‌گیل در برابر سال گودمن

اما، البته، او این‌طور نبود. بزرگ‌ترین کشف بهتره با سال تماس بگیری از ابتدا این بود که جیمی مک‌گیل چقدر با سال گودمن فرق داشت و چقدر با وجود (بسیاری) نقص‌هایش جیمی را دوست داشتیم. بعد از دیدن جیمی/سال/جین که در این اپیزودهای پایانی تا جایی که می‌توانست فرو رفت، لذت‌بخش (و تسکین‌دهنده) بود که دیدم قدمی به سوی نور برمی‌دارد، به کیم (و قاضی و دیگر وکلا) همه کارهایی که اشتباه انجام داده بود را اعتراف کرد.

نقد سریال بهتره با سال تماس بگیری
سال در مسیر انتقال به زندان

خیلی عجیب است که سریالی به نام «بهتره با سال تماس بگیری» تقریباً هیچ زمانی را با سال گودمنی که از بریکینگ بد می‌شناختیم نگذراند! این‌قدر طولانی برای آن تحول ساختیم و سپس عملاً با یک پرش زمانی از روی آن گذشتیم و مستقیم به خط زمانی جین رفتیم. چه انتخاب غافلگیرکننده‌ای! عاشقش هستم.

پایان تراژیک یا امیدی به رستگاری؟

کنجکاو بودم که این سریال در پایان چقدر تاریک خواهد شد. بریکینگ بد یک تراژدی بود… آیا بهتره با سال تماس بگیری هم همین‌طور می‌شد؟ راه‌حلی که نویسندگان پیدا کردند را دوست دارم. منطقی و درست است که جیمی/سال/جین برای اشتباهات بسیار زیادش پاسخگو باشد. برای پایان خوش او دل سوزانده بودم، اما پایان یافتن در زندان (برای باقی عمرش؟) درست به نظر می‌رسد.

نقد سریال بهتره با سال تماس بگیری
سکانس معروف سال در حال اعتراف در دادگاه

در عین حال، عاشق این بودم که در این پایان یک پرتو نور برای جیمی پیدا کردند، که بالاخره با کارهایی که کرده صلح کرد و دوباره با کیم ارتباط برقرار کرد. آیا کیم به‌طور منظم به دیدن جیمی ادامه خواهد داد… یا آن آخرین باری بود که این دو یکدیگر را دیدند؟ این سؤال دردناکی است که سریال برایمان گذاشت، سؤالی که فکر می‌کنم برای مدت طولانی به آن فکر خواهم کرد. از یک جهت، آشتی جیمی و کیم چاقوی پایان را می‌چرخاند، چون با جیمی در زندان برای دهه‌های آینده، به نظر نمی‌رسد بتوانند با هم باشند، حتی اگر راهشان را به سوی هم پیدا کرده باشند.

نقد سریال بهتره با سال تماس بگیری
کیم به ملاقات سال در زندان می‌رود

این غم‌انگیز است… اما برایم کمتر از این ایده که جیمی کاملاً در تاریکی رها شود غم‌انگیز است. همچنین عاشق این بودم که دیدم جیمی در زندان چقدر محبوب و مسلط است، با همه زندانی‌ها که ظاهراً مردی که سال گودمن بود را دوست دارند و به او احترام می‌گذارند. این هم درست به نظر می‌رسید!

نکات دیگر

  • عاشق این بودم که دیدم HHM بالاخره سطل زباله دندانه‌دار را عوض کرد… یک شوخی طولانی‌مدت دوست‌داشتنی در سریال!
  • عالی بود که فرانچسکا، دستیار سال که اولین بار در بریکینگ بد معرفی شد، در این مجموعه اپیزودهای پایانی نقش بزرگی داشت. (فقط کاش سال همیشه این‌قدر با او بد نبود!!)
  • ترفندهای اعمال‌شده به تیتراژ ابتدایی در این اپیزودهای پایانی را دوست داشتم، که نشان می‌داد نوار VHS تبلیغات سال بالاخره در حال فرسوده شدن است. چه نکته بصری مؤثر و شاعرانه‌ای!
  • در خط زمانی جین، پیگیری‌هایی از ال کامینو را دوست داشتم، مثل تأیید اینکه ماشین جسی واقعاً در مرز مکزیک رها شده بود تا این واقعیت که او به آلاسکا گریخته را بپوشاند.
  • وقتی کیم در «واترورکس» به دادگاه برمی‌گردد تا اعتراف کند او و جیمی واقعاً با هوارد هملین چه کردند، دیدن او که از کنار غرفه قدیمی مایک می‌گذرد را دوست داشتم.
  • گهگاه پاشیدن رنگ در خط زمانی سیاه‌وسفید جین، مثل وقتی انعکاس یکی از تبلیغات قدیمی «بهتره با سال تماس بگیری» روی عینک جین دیده شد، را دوست داشتم.
  • سورپرایز دیدن اسکایلر در فینال را دوست داشتم!! عالی بود!
  • درباره اسکایلر، سخنرانی جیمی/سال به او را دوست داشتم. باب اودنکرک بزرگ از ابتدا در بهتره با سال تماس بگیری باشکوه بوده است. نحوه اجرای آن مونولوگ تغییر از صمیمانه به حیله‌گر در یک لحظه کاملاً باورنکردنی بود.
  • کنجکاو بودم که سریال چگونه مرگ رابرت فورستر، که نقش اد، ناپدیدکننده، را بازی کرد، دور می‌زند. نحوه مدیریت این را دوست داشتم، که نشان داد جیمی/سال کارت او را بیرون آورد اما بعد از اینکه پلیس او را در سطل زباله پیدا کرد، نتوانست از آن استفاده کند.

جمع‌بندی: یک شاهکار

چه سریالی. همان‌طور که همیشه گفته‌ام، بهتره با سال تماس بگیری را حتی بیشتر از بریکینگ بد دوست داشتم. چه دستاوردی!!

آیا این پایان دنیای بریکینگ بد (که اینجا و در فیلم ال کامینو ادامه یافت) است؟ اگر این‌طور باشد، کاملاً راضی‌ام. هرچند دلم برای این سریال و این دنیا خیلی تنگ خواهد شد!!7Joshua Edelglass – Josh Reviews Better Call Saul Season Six (Part Two)!

منابع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *