از اینستاگرام پادان دیدن کنید Padan's Instagram

نقد «بها» قسمت پنجم از فصل ۲ سریال The Last of Us

دسته‌بندی: تلویزیون
زمان مطالعه: 1 دقیقه

پدرو پاسکال قدرتی بی‌نظیر به این قسمت تأثیرگذار بخشیده، اما این بخش باعث توقف روند داستان می‌شود. قسمت ششم فصل دوم The Last of Us به کارگردانی نیل دراکمن ساخته شده و با این دیدگاه، نیت‌های آن روشن‌تر می‌شود. این قسمت شامل صحنه‌هایی است که طرفداران The Last of Us Part 2 و احتمالاً خالق آن بسیار به آن‌ها اهمیت می‌دهند. این امکان را به دراکمن می‌دهد تا پیوند مقدس بین جوئل و الی را با دقت کنترل کند و همچنین فضایی برای کاوش بیشتر شخصیت‌هایی فراهم کند که در بازی به‌ندرت حضور داشتند لحظات پایانی زندگی یوجین ارتباط بین شخصیت‌های اصلی را به شیوه‌های جدیدی تحت فشار قرار می‌دهد.

نقد The last of Us قسمت ششم از فصل دوم

جو پانتولیانو به یوجین محکوم به مرگ جذابیتی خاص می‌بخشد، بلا رمزی به‌خوبی در نقش الی جوان‌تر جا می‌افتد و دراکمن با اطمینان کل کشتی را هدایت می‌کند، اما این قسمت بدون شک متعلق به پدرو پاسکال است. بازی بی‌نقص او در نقش جوئل به ما یادآوری می‌کند که الی و سریال چه چیزی را از دست داده‌اند.

این قسمت که حول هر یک از تولدهای الی پس از بازگشتشان به جکسون شکل گرفته، به‌دقت تمایل جوئل برای ایفای نقش پدری را به نمایش می‌گذارد. این موضوع در اولین صحنه ریشه دارد، جایی که او را به‌عنوان یک پسر نوجوان می‌بینیم: گفت‌وگوی بین جوئل و پدرش، که با گرمی اما با سختی زیرین توسط تونی دالتون (از سریال «بهتره با سال تماس بگیری») ایفا شده، جام زهرآگینی را نشان می‌دهد که از میلر به میلر منتقل شده است. این مبارزه با پدری نسل‌به‌نسل همان چیزی است که جوئل را از ابتدا به پیش رانده.

سارا پیش از شیوع بیماری تمام دنیای او بود. سپس برای او سوگواری کرد و خاطراتش را نگه داشت تا زمانی که الی وارد زندگی‌اش شد. تا پایان این قسمت، الی ۱۷ ساله است و جوئل در آستانه از دست دادن دختری دیگر قرار دارد. این تقاطعی است که با آن دست‌وپنجه نرم می‌کند و به‌خوبی توسط پدرو پاسکال به نمایش درآمده، درحالی‌که برای انجام کار درست برای الی مبارزه می‌کند.

شاید این موضوع در لحظه پایانی بین آن‌ها و آخرین گفت‌وگوی بین الی و جوئل پیش از مرگ او به بهترین شکل منتقل شده باشد. گپ کنار ایوان آن‌ها شاید تأثیرگذارترین لحظه در کل بازی باشد، بنابراین دیدن بازآفرینی آن به این خوبی تسکین بزرگی است. آسیب‌پذیری در چهره پاسکال همه‌چیز را در برمی‌گیرد، درحالی‌که به‌سختی کلمه‌ای به زبان می‌آورد اما اجازه می‌دهد چشمانش برایش صحبت کنند.

او از ترس از دست دادن الی وحشت‌زده است، اما این را به شکلی بیان می‌کند که واقعاً نمی‌تواند کنترل کند، و به شکلی که الی را نیز تحت تأثیر قرار خواهد داد اشک‌هایش بار دیگر آن جام نفرین‌شده را پر می‌کند، آماده برای اینکه الی از آن بنوشد و همان اشتباهات خودخواهانه‌ای را که او مرتکب شد، تکرار کند. این موضوع زمینه‌ای دل‌خراش به جمله قبلی الی در این فصل، «من قراره بابا بشم»، اضافه می‌کند. او قصد دارد این چرخه را بشکند، اما اقدامات امروزی‌اش نشان‌دهنده این نیست.

بااین‌حال، این قسمت بیش از آنچه که به زمان حال فکر می‌کند، به گذشته می‌پردازد و این بزرگ‌ترین تردید من درباره این قسمت است. مجموعه فلاش‌بک‌ها دل‌چسب است و در ساخت گذشته و آینده شخصیت‌های اصلی The Last of Us عالی عمل می‌کند، اما نمی‌توانم احساس کنم که روند داستان در اینجا متوقف شده است. صرف یک قسمت کامل برای کاوش تاریخچه الی وقتی که تازه تنش را درباره اینکه او به چه کسی تبدیل شده بالا برده‌ایم، عجیب به نظر می‌رسد. با تنها یک قسمت باقی‌مانده در فصل، به نظر می‌رسد تنها راه برای رسیدن به پایانی رضایت‌بخش، پوشش دادن حجم زیادی از داستان در زمانی کوتاه باشد. این انتقاد از آنچه این قسمت انجام می‌دهد نیست، بلکه بیشتر درباره جایگاه آن در فصل دوم است.

احساس می‌شود بخشی از جادوی فصل اول دوباره در بطری ریخته شده است.

بلا رمزی در نقش الی جوان‌تر بسیار راحت‌تر به نظر می‌رسد و نسخه‌ای پرشور و هیجان‌زده از شخصیت را با انرژی بیشتری نسبت به تکامل ترسناک‌تر هفته گذشته به تصویر می‌کشد. این موضوع در بازدید او و جوئل از یک موزه نزدیک به بهترین شکل نشان داده شده، جایی که الی با یک نوار صوتی و یک کپسول فضایی فراموش‌شده سفری تکان‌دهنده به مدار زمین می‌کند. لبخندی که روی صورتش می‌رقصد، لحظه‌ای نادر از سبکی در سریالی است که تا این لحظه به‌طور غیرقابل‌انکاری تاریک بوده است. وقتی این دو را در حال لذت بردن از آرامششان می‌بینیم، احساس می‌شود بخشی از جادوی فصل اول دوباره در بطری ریخته شده است.

اما، همان‌طور که همیشه در The Last of Us اتفاق می‌افتد، آنچه با یک دست می‌دهد، با دست دیگر می‌گیرد و اجازه نمی‌دهد مدت زیادی با این جرقه شادی بمانیم. قسمت ششم بالاخره به سؤالی که در اولین قسمت فصل مطرح شد پاسخ می‌دهد: جوئل چه کاری با یوجین کرد که باعث شد گیل این‌قدر از او کینه به دل بگیرد؟ پانتولیانو فرصت درخشیدن در نقش یوجین، یکی از اعضای جامعه جکسون که به دلیل گزیدگی توسط یک آلوده در حال مرگ است، پیدا می‌کند.

معرفی او باعث می‌شود پویایی جوئل و الی از فصل اول دوباره ظاهر شود و پژواک‌هایی از تجربه آن‌ها در سالت‌لیک‌سیتی احساس شود. جوئل آن‌قدر در این دنیا زندگی کرده که نسبت به یوجین محتاط باشد هرگونه خوش‌بینی (یا امید به بهبودی یوجین) مدت‌هاست که از بین رفته است. اما الی نه: او هنوز عنصری از سادگی را با خود دارد و می‌خواهد به یوجین کمک کند.

نقد The last of Us قسمت ششم از فصل دوم
قتل رحمانی یوجین که توسط جوئل انجام می‌شود، تنها بذرهای بیشتری از بی‌اعتمادی بین او و دخترخوانده‌اش می‌کارد.

قتل رحمانی یوجین که توسط جوئل انجام می‌شود، تنها بذرهای بیشتری از بی‌اعتمادی بین او و دخترخوانده‌اش می‌کارد. در دروغی که به گیل درباره این موضوع می‌گوید، الی متوجه می‌شود که پنهان کردن حقیقت برای جوئل چقدر آسان است. در این لحظه است که شکاف‌های رابطه آن‌ها واقعاً شروع به باز شدن می‌کنند. کاری که جوئل کرد لزوماً اشتباه نیست، اما با کد اخلاقی الی و نحوه برخورد او با یوجین در تضاد است. این به این معناست که او حالا می‌داند جوئل درباره اتفاقات بیمارستان فایر‌فلای دروغ گفته، و افشای دروغ او درباره یوجین انتخابی عالی از سوی دراکمن است.

این نمونه‌ای از اقتباس بهتر است که این فصل به‌طور کلی برای من چندان موفق نبوده و گزینه‌ای بسیار تأثیرگذارتر و منطقی‌تر از این است که جوئل و الی مانند The Last of Us Part 2 تمام مسیر را تا سالت‌لیک‌سیتی طی کنند.

این کاری است که کل قسمت به‌خوبی انجام می‌دهد، زیرا سال‌های بینابینی و پویایی جوئل و الی را بیشتر کاوش می‌کند و نگاهی جدید به لحظاتی که قبلاً دیده نشده بودند ارائه می‌دهد. گیر انداختن الی توسط جوئل در حال انجام کارهایی که شاید در ۱۷ سالگی نباید انجام می‌داد و نفرت ذاتی او از ست (به دلیل زندگی قبلی‌اش به‌عنوان پلیس، مانند پدر جوئل) سایه‌های بیشتری به شخصیت اضافه می‌کند، حتی اگر در زمان حال دیگر حضور نداشته باشد.

این لمس‌های کوچک و سخنرانی‌های بزرگ به‌خوبی ترکیب می‌شوند تا به ما کمک کنند کاملاً درک کنیم چرا جوئل هر تصمیمی که به مرگش منجر شد را گرفت، تا نجات قاتل نهایی‌اش از هجوم آلوده‌ها. بالاتر از همه، این میل به محافظت بود که جام زهرآگین میلرها را شکل داد و در نهایت به سقوط او منجر شد.

نوشته سایمن کاردی از سایت IGN

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *