اما اینجا دقیقاً همینطور است. سه ماه مانده به پخش سریال پلوریبوس در ۷ نوامبر، فقط یک خلاصه داستان مرموز داریم «غمگینترین فرد روی زمین باید جهان را از خوشبختی نجات دهد» و چند تیزر تبلیغاتی مرموزتر که فقط پرسشهای بیشتری ایجاد میکنند. چرا آن زن در حال لیسیدن دونات است؟ چرا ریا سیهورن غرق در خون است؟
فقط پرسش داریم و این دقیقاً همان چیزی است که اپل و گیلیگان میخواهند. این صرفاً گیجکنندگی یا پنهانکاری نیست، بلکه بازاریابی هوشمندانه است، به گفتهی شان گالاگر، استاد بازاریابی در دانشگاه نورثایسترن.
کنجکاوی یک محرک قدرتمند است؛ به همین دلیل پنهان کردن اطلاعات گاهی حتی بهتر از آشکارسازی آن در بازاریابی یک فیلم یا سریال عمل میکند. گالاگر میگوید:
«یک ضربالمثل قدیمی هست: “کنجکاوی گربه را کشت، اما رضایت آن را زنده کرد.” این جمله هم طبیعت پرسشگر ما را توصیف میکند و هم لذتی که با پاسخ گرفتن به کنجکاوی خود احساس میکنیم. بازاریابان هوشمند از این محرک روانشناختی استفاده میکنند تا در میان انبوه تبلیغاتی که هر روز میبینیم، توجه ما را جلب کنند.»
یک مطالعه در سال ۱۹۹۴ از روانشناس جرج لوونستاین نشان داد که کنجکاوی وقتی فعال میشود که بین دانستههای ما و آنچه میخواهیم بدانیم شکافی وجود داشته باشد. گالاگر معتقد است بازاریابی «پلوریبوس» عمداً بر اساس همین اصل طراحی شده است.
یکی از معدود ابزارهای بازاریابی که اپل درباره «پلوریبوس» منتشر کرده، حتی از تیزرهای آن هم جالبتر است: یک شماره تلفن. با استفاده از روشی که این روزها در بازاریابیهای رمزآلود دیجیتال رایج شده، این شماره واقعی است و مردم میتوانند تماس بگیرند. وقتی زنگ میزنید، صدایی میگوید: «سلام، کارول. خیلی خوشحالیم که تماس گرفتی. بیصبرانه منتظریم تا به ما بپیوندی. عدد ۰ را بگیر تا از طریق پیامک با تو در تماس باشیم.»
اگر ۰ را شمارهگیری کنید، پیامی متنی دریافت میکنید که میگوید: «لطفاً بدان زندگیات متعلق به خودت است، کارول. تو اختیار داری!»
همانند تیزرها، این پیام نیز پرسشهای بیشتری ایجاد میکند و همین هدف ماجراست. به گفتهی الکس دیپائولی، استاد بازاریابی در نورثایسترن:
«میتوانید اینطور فکر کنید: اگر به مخاطب پاسخ بدهید، فقط همان پاسخ را خواهد داشت؛ اما اگر پرسش بدهید، ممکن است پاسخ احتمالی را بسیار جذابتر از واقعیت تصور کند.»
البته این نوع بازاریابی ریسک هم دارد: ممکن است خود رازآلودگی جذابتر از محصول نهایی باشد. اما در عین حال سود بالاتری دارد، زیرا «برخلاف برخی احساسات دیگر که تبلیغات میکوشد برانگیزد (مثل هیجان یا نوستالژی)، کنجکاوی مصرفکنندگان را بهتر به تعامل با یک محصول سرگرمی سوق میدهد، چون مستقیمترین راه برای ارضای کنجکاوی تماشا کردن آن است.»
چنین استراتژیهای بازاریابی، که بهویژه برای فیلمهای ترسناک کمبودجه بسیار کاربردی هستند، از رفتارهای آنلاین و شکلگیری جوامع هواداری بهرهی کامل میبرند. شماره تلفن مرموز، خوراکی لذیذ برای کارآگاهان ردیت است که به ایجاد رشتهبحثهای مفصل میانجامد، جایی که نظریهها قبل از پخش رسمی سریال آزادانه شکل میگیرند.
دیپائولی میگوید: «این روند در نهایت جوامع هواداری آنلاین قویتری ایجاد میکند و باعث میشود برند سهم بیشتری در گفتگوهای اینترنتی داشته باشد.»
یک تریلر خوب میتواند هیجان موقت ایجاد کند، اما تریلر سریال یا فیلم دیگری به سرعت توجهات را میرباید. در مقابل، بازاریابی «پلوریبوس» بازی درازمدت را دنبال میکند؛ با انداختن خردهنانهای کوچک، مخاطب را گرسنه نگه میدارد، تا شاید در نهایت به یک تریلر کامل یا پخش سریال منتهی شود.
گالاگر میگوید: «این ابهام استراتژیک، بذرهایی را در ذهن ما میکارد. کنجکاوی حاصل از آن تضمین میکند که این تیزر را به خاطر بسپاریم و وقتی اطلاعات جدیدی در ماههای آینده منتشر شد، توجه نشان دهیم. این یک شاهکار در بازاریابی مبتنی بر انتظار است.»