برای کسی مثل جوئل که همیشه در موقعیتهای جنگی برای بدترین حالت آماده است، مرگ به آن شکل واقعاً وحشتناک است. اما هر عملی، علت و معلولی دارد. بهویژه در دنیایی که بهوضوح فروپاشیده، با وجود مبتلایان و از بین رفتن انسانیت.
در چنین دنیایی، پیوندها، خانواده و جامعه ارزش بیشتری پیدا میکنند و از دست دادن هر بخش از آنها ضربهای سختتر وارد میکند. اگر به این بحث برگردیم که «آیا جوئل در نجات دادن الی کار درستی انجام داد؟»، پاسخ بستگی به دیدگاه شما دارد. الی دچار تضاد است، جوئل خود را محق میداند اما احساس گناه میکند، و ابی… خب، ما تازه نتیجه خشم او را دیدهایم. همانطور که ابی بدون پدرش وجود دارد، الی هم بدون جوئل خواهد بود. برای سریالی که محور اصلی آن بر رابطه این دو و پیامدهای انتخاب جوئل استوار است، جالب خواهد بود که ببینیم چگونه روحیه انتقامجویانه الی را به تصویر میکشد.

قبل از پرداختن به جزئیات، جالب است که درباره تفاوتهای روایت داستان در سریال و بازی ویدیویی صحبت کنیم، بهویژه در مورد لحظهای که ابی به خواسته پنج ساله خود میرسد. در نسخه بازی، فضایی بسیار سرد، تاریک و دلگیر حاکم است. ابی همان دیالوگ معروف را میگوید: «پیرمرد احمق، فکر نکن میتونی عجله کنی». شما صدای کتک خوردن جوئل را میشنوید، در حالی که اَلی را کنترل میکنید و مرگ او را با ضربه نهایی ابی به کمک چوب گلف میبینید.
اما در سریال، این صحنه کاملاً متفاوت است، چون ابی یک مونولوگ طولانی درباره دلیل قتل جوئل به عنوان توجیهای برای عمل خود ارائه میدهد. در بازی، بازیکن تا اواخر داستان نمیفهمد که جوئل پدر ابی را در مقر فایرفلای کشته است. بازیکن تا زمانی که کنترل ابی را به دست نمیگیرد، نمیداند چرا او چنین کاری میکند. اما در «از میان دره»، ابی بلافاصله پس از شلیک با شاتگان به جوئل، دلیلش را به او میگوید. یک نقد وارد بر این صحنه و ترس از توضیحدادن ابی این است که در نهایت او را به جای یک شخصیت منفور، به چهرهای دلسوز تبدیل میکند، برخلاف نسخه بازی که اثر معکوس دارد.

اما سپس تعامل کوتاه بین ابی و جوئل اتفاق میافتد، وقتی ابی اشاره میکند که پنج سال در یک گروه شبهنظامی بوده و به قوانین پایبند نبوده است. جوئل به او نگاه میکند و کمی سر تکان میدهد، چون بااینکه معتقد است کارش درست بوده، اما ۱۸ سرباز و یک پدر را کشته است. حتی نجات جان ابی هم برای بخشیدن گناهان او کافی نیست. شاید بتوان جوئل را خوشاقبال دانست، چون روح انتقام مدتهاست که در کمین او بوده. داستان یوجین متفاوت پیش رفت. جسی اشاره کرد که او زمانی عضو فایرفلای بوده و در ویتنام جنگیده است. ما میدانیم که جوئل او را کشته، حتی اگر جزئیات آن هنوز فاش نشده باشد.
وقتی جسی میگوید یوجین عاقبت خوبی نداشت، الی همان تکان سر را میدهد. گییل هم مدام سعی کرده از خطای جوئل بگذرد (حتی با او درباره مشکلاتش صحبت میکند!). اما نه همه همین واکنش را خواهند داشت.
در دنیای The Last of Us، نه دادگاهی وجود دارد، نه هیئت منصفهای، و نه هیچ نظم پایدار خارج از شورایی که در جکسون میبینیم. اصلاً امکان ندارد ابی جوئل را با یک دستگیری شهروندی تحویل دهد و او به حبس ابد محکوم شود. اگر چیزی باشد، این دنیا انسانهای باقیمانده را به گلههای گرسنهای تبدیل کرده، درست مثل مبتلایان. بااینکه ابی شاید به خاطر از دست دادن پدرش حق داشته باشد، آیا کشتن یک نفر دیگر به این دلیل کار درستی است؟ تمام گروه در کلبه، به جز مانی (دنی رامیرز)، از رفتار ابی وحشت داشتند.
کسانی که جوئل را دوست دارند، حالا خود را جای ابی خواهند گذاشت. به همین دلیل است که در این لحظه بیشتر با ابی همدردی میکنید؛ دیگر همهچیز سیاهوسفید نیست که او را یک قهرمان انتقامجو ببینید. همهچیز بستگی به این دارد که شما چه نوعی از عدالت را مناسب میدانید.
به قلم مورجانی راولز برگرفته از ساباستریم مگزین