از اینستاگرام پادان دیدن کنید Padan's Instagram

نقد فیلم طرح فنیقی

دسته‌بندی: سینما نقد و بررسی
زمان مطالعه: 2 دقیقه

نقد فیلم طرح فنیقی؛ این ساخته وس اندرسون، اثری است که بار دیگر امضای بصری و روایی منحصربه‌فرد این کارگردان را به نمایش می‌گذارد. این فیلم با ترکیبی از طنز هوشمندانه، دیالوگ‌های ریتمیک و بازیگرانی درخشان، مخاطب را به سفری جهانی می‌برد که در آن مفاهیمی عمیق مانند معنای موفقیت، اخلاق و روابط خانوادگی در بستری از کمدی و زیبایی‌شناسی دقیق اندرسون کاوش می‌شوند.

نقد فیلم طرح فنیقی

در داستان حول محور زسا-زسا کوردا، تاجری قدرتمند و پیچیده با بازی بنیسیو دل تورو، و تلاش او برای یافتن وارثی برای امپراتوری‌اش می‌چرخد، در حالی که با گذشته‌اش و سؤالاتی درباره نیکی و رستگاری مواجه می‌شود. این فیلم، با وجود شلوغی و گاه ابهام در روایت، همچنان توانسته است جایگاه خود را به‌عنوان یکی از آثار دوست‌داشتنی اندرسون تثبیت کند.

طرح فنیقی نه‌تنها به دلیل گروه بازیگری پرستاره‌اش، که شامل نام‌هایی چون مایکل سرا، تام هنکس، اسکارلت جوهانسون و بیل موری است، بلکه به خاطر توانایی اندرسون در تلفیق طنز بصری با مضامین فلسفی و مذهبی مورد توجه قرار گرفته است. این فیلم، هرچند شاید به عمق برخی آثار قبلی اندرسون نرسد، اما با انرژی و شادابی خود، به‌ویژه در اجراهای خیره‌کننده و طراحی بصری بی‌نقص، مخاطبان را مجذوب می‌کند. در ادامه، نقدهایی از برایان تالریکو، دیوید کرو و الیسا ویلکینسون گردآوری شده که می‌توانید مطالعه کنید.

نقد فیلم طرح فنیقی نوشته برایان تالریکو

وس اندرسون در فیلم اغلب لذت‌بخش خود، «طرح فنیقی»، به دنبال معناست، در میان موضوعات مذهبی و بوروکراتیک. این فیلم در مقایسه با «شهر سیارکی» که به‌طور شگفت‌انگیزی سنگین بود، سبک‌تر به نظر می‌رسد، اما با همان دقت و مهارت خاص این فیلم‌ساز منحصربه‌فرد پیش می‌رود. در سطح، جدیدترین اثر این کارگردان محبوب، یک شوخی به نظر می‌رسد یکی از احمقانه‌ترین فیلم‌های او، پر از طنز فیزیکی و شوخی‌های بصری اما او همچنین با مضامین عمیق‌تری مانند یافتن معنا در خانواده به جای تجارت و نحوه دستکاری الیگارش‌ها در هر دو بازی می‌کند.

با حمایت یک گروه بازیگری درخشان به سبک همیشگی، «طرح فنیقی» بعید است که فیلم مورد علاقه کسی از آثار وس اندرسون باشد. با این حال، آنقدر دوست‌داشتنی است که نفرت از آن هم دشوار است.

زسا-زسا کوردا و امپراتوری‌اش

نقد فیلم طرح فنیقی
بنیسیو در نمایی از فیلم طرح فنیقی

بنیسیو دل تورو با چهره‌ای کاملاً بی‌احساس نقش زسا-زسا کوردا، یک تاجر عروسک‌گردان را بازی می‌کند که در سکانس ابتدایی خنده‌دار فیلم، از ششمین سانحه هوایی خود جان سالم به در می‌برد؛ سکانسی که در آن مردی به دو نیم تقسیم می‌شود و خلبان بی‌رحمانه اخراج می‌شود در حالی که از هواپیمای در حال سقوط به بیرون پرتاب می‌شود. مدتی است که یک نفر، یا شاید چند نفر، سعی در کشتن کوردا دارند، و این باعث می‌شود او متوجه شود که باید امپراتوری‌اش را با انتخاب وارثی محافظت کند. او نه پسر دارد که بسیاری از آن‌ها به فرزندی پذیرفته شده‌اند، فقط به این امید که یکی از این یتیمان شاید انیشتین بعدی باشد (به قول کوردا، این «بازی با احتمالات» است).

اما او بیشتر به آماده کردن تخت سلطنت برای دخترش، راهبه‌ای به نام لیزل (میا ترپلتون)، علاقه‌مند است.

ماموریت جهانی کوردا

برای آموزش لیزل و مذاکره برای یک معامله بزرگ به شکلی که از نظر اخلاقی درست‌تر از کارهای قبلی کوردا به نظر برسد (این بار بدون کار اجباری)، او به یک ماموریت جهانی برای جلب حمایت مالی از منابع مختلف می‌رود.

این منابع شامل شاهزاده‌ای به نام فاروق (ریز احمد)، برادرانی با بازی تام هنکس و برایان کرانستون، صاحب کلوب شبانه مارسی بوب (متیو آمالریک)، مارتی آمریکایی (جفری رایت)، پسرعموی او هیلدا (اسکارلت جوهانسون) و در نهایت عمو نوبار به‌یادماندنی (بندیکت کامبربچ) هستند که شبیه یک تزار روس قدیمی به نظر می‌رسد که مدت‌هاست عقلش را از دست داده. حتی این فهرست از ستارگان بی‌نظیر به سختی می‌تواند گروه بازیگرانی را که شامل ریچارد آیواده، روپرت فرند، هوپ دیویس، ویلم دافو و بیل موری در نقش خدا هستند، توصیف کند. بله، هرمان بلوم بالاخره تاج و تخت را به دست آورده است.

درخشش مایکل سرا

نقد فیلم طرح فنیقی
مایکل سرا در فیلم طرح فنیقی

با وجود اینکه همه این بازیگران در همان سبک کمدی که از اندرسون انتظار داریم بازی می‌کنند، شگفت‌انگیز است که مایکل سرا چگونه فیلم را از آن خود می‌کند و یکی از بهترین اجراها در آثار اندرسون و بهترین کار خود تا به امروز را ارائه می‌دهد. دل تورو و ترپلتون عالی هستند، اما این ستاره «سوپربد»، در نقش یک معلم خصوصی دست‌وپاچلفتی با یک راز، ثابت می‌کند که شاید یکی از بهترین ترکیب‌های بازیگر و کارگردان باشد. سرا همیشه کمی از مکس فیشر در وجودش داشته و او ریتم دیالوگ‌های اندرسون را به‌خوبی اجرا می‌کند و اجرایی چندلایه ارائه می‌دهد که پیچیده‌تر از آنچه در ابتدا به نظر می‌رسد. فقط بگوییم او کارهای زیادی انجام می‌دهد. و چند حرکت کاراته هم به نمایش می‌گذارد.

داستان و ساختار

نقد فیلم طرح فنیقی
تام هنکس و برایان کرانستون در نمایی از فیلم طرح فنیقی

پس از پلات پیچیده «دیسپچ فرانسوی» و جاه‌طلبی «شهر سیارکی»، چیزی که احتمالاً در «طرح فنیقی» مخاطبان را شگفت‌زده می‌کند، این است که چقدر کم به آنچه در جریان است اهمیت می‌دهند. یک راز قتل در پس‌زمینه درباره مادر لیزل وجود دارد، اما اندرسون عمداً درباره اینکه کوردا واقعاً چه می‌کند و چرا این کار را انجام می‌دهد مبهم است. شاید کلمه «طرح» در عنوان باشد، اما مذاکرات بین کوردا و شخصیت‌های عجیب‌وغریبی که ملاقات می‌کند، گنگ به نظر می‌رسد، تا حدی که گفت‌وگوهای تجاری دوپهلو از نقاط قوت فیلم می‌کاهد. اینجا جایی است که فیلم از نظر ریتم و شخصیت دچار افت می‌شود.

دقیقاً کوردا از فاروق چه می‌خواهد در مقایسه با مارسی بوب، و مذاکراتش با آن‌ها چه تفاوتی دارد؟ نمی‌توانم بگویم. پلات اغلب شبیه اسکلتی با ساختار دلخواه به نظر می‌رسد که اندرسون و هم‌نویسنده‌اش رومن کاپولا چیزهایی را که به آن‌ها علاقه دارند روی آن آویزان کرده‌اند.

مضامین و پیام‌ها

و این چیزها چیست؟ از نظر مضمونی، «طرح فنیقی» تا حدی یک داستان رستگاری است، روایتی از مردی که مدت‌هاست یکی از قدرتمندترین افراد جهان بوده، اما مدام از خود می‌پرسد این قدرت برایش چه آورده، در حالی که بارها و بارها با مرگ روبه‌رو می‌شود هر بار که در یک سوءقصد می‌میرد، اندرسون به بهشت می‌برد و صحنه‌های مذهبی جذابی را نشان می‌دهد که هیچ‌کدام نشان نمی‌دهند کوردا به راحتی از دروازه‌های بهشتی عبور خواهد کرد. دیدن اندرسون که با تصاویر مذهبی و زندگی پس از مرگ بازی می‌کند و به پیامدهای احتمالی زندگی فاسد زمینی می‌اندیشد، با کارهای اخیرش که از نظر فلسفی فوریت بیشتری نسبت به کارهای اولیه‌اش دارند، سازگار است.

اما گاهی در «طرح فنیقی» می‌توانید احساس کنید که اندرسون از این ایده‌ها عقب‌نشینی می‌کند و از جدی گرفتن فساد سیاسی و شخصی امتناع می‌کند، چون ترجیح می‌دهد یک کمدی احمقانه بسازد. نسخه بهتری از این فیلم وجود دارد که در آن اندرسون عمیق‌تر به برخی از این مضامین می‌پردازد. با این حال، پیام فیلم درباره افراد قدرتمندی که به معنای واقعی کلمه با نارنجک بازی می‌کنند و بچه‌هایی را به فرزندی می‌پذیرند فقط به این امید که شاید یک نابغه در شجره خانوادگی‌شان پیدا شود، به‌راحتی قابل‌مشاهده است.

فلسفه کوردا و نتیجه‌گیری

زسا-زسا کوردا ادعا می‌کند که زندگی‌اش را بر اساس دو شعار پیش برده: «چه کسی می‌تواند چه کسی را شکست دهد، یا فکر کنم کی را» و «اگر چیزی سر راهت قرار گرفت، آن را صاف کن». این‌ها اصولی نیستند که به‌طور سنتی شما را به بهشت ببرند. «طرح فنیقی» گفت‌وگوی وس اندرسون با خودش درباره معنای موفقیت و شرافت است و بررسی این است که چگونه کسی که همه‌چیز را در مسیرش صاف کرده، می‌تواند دوباره جهان را سه‌بعدی ببیند.

شاید، به هر حال، این فیلم آن‌قدرها هم سبک نباشد.

برگرفته از RogerEbert.com

نقد فیلم طرح فنیقی نوشته دیوید کرو

از زمان «هتل بزرگ بوداپست» تا به حال، هیچ فیلم وس اندرسونی این‌قدر لذت‌بخش نبوده است. «طرح فینیقی» فیلمی است که ارزش سرمایه‌گذاری روی آن را دارد.

مذاکرات ناکام غول‌های صنعت

غول‌های صنعت نمی‌توانند به توافق برسند. با وجود فاصله‌ای چند فوتی—شاید به تخمین من حدود ۳۰ فوت—وقتی دو لوکوموتیو در تونلی با مایل‌ها ریل در هر دو جهت به توقف می‌رسند، زسا-زسا کوردا (بنیسیو دل تورو، با اقتدار و در عین حال مهربان) نمی‌تواند آن چند اینچ نهایی را با لیلاند و ریگان (تام هنکس و برایان کرانستون، با چهره‌های سنگی) پر کند. موقعیت عجیبی است که وقتی همه طرف‌ها متوجه می‌شوند سرنوشت سرمایه‌گذاری چند میلیون دلاری‌شان حالا به یک بازی شانس بستگی دارد، عجیب‌تر هم می‌شود: شرط‌بندی بر این که آیا یک شاهزاده خاورمیانه‌ای (ریز احمد) می‌تواند در بازی بسکتبال‌مانند «HORSE»، که به نوعی خویشاوند زشت و ناجور بسکتبال است، یک پرتاب از زیر زانو انجام دهد.

بازگشت اندرسون به فرم دیوانه‌وار

دقیقاً در این لحظه بود که متوجه شدم وس اندرسون به فرم کامل و باشکوه دیوانه‌وار خود بازگشته است. «طرح فینیقی» به‌راحتی بهترین فیلم این کارگردان تگزاسی در بیش از یک دهه گذشته است و شادی و نشاط بسیاری از فیلم‌های اولیه اندرسون را دوباره شعله‌ور می‌کند. همچنین این اولین باری است که از زمان شاهکار قبلی‌اش، «هتل بزرگ بوداپست»، شاهد نیروی روایی یا تنش در داستان هستیم. اگرچه در قرار دادن عناوین والایی مثل شاهکار بر «فینیقی» تردید دارم، اما مطمئن باشید این فیلم تجربه‌ای دل‌انگیز در سینماست که طرفداران قدیمی می‌توانند شبی را دوباره با کلاهبرداران خوش‌پوش، شیادان بذله‌گو و دیگر انواع پدران ناخوشایند سپری کنند.

زسا-زسا کوردا: یک امپراتور در خطر

برای مثال، کوردا با بازی دل تورو را در نظر بگیرید. او فیلم را با جان سالم به در بردن از ششمین سانحه هوایی و تلاش برای ترورش آغاز می‌کند. (خلبان‌های این صنعتگر از عادت او به سقوط از آسمان کمتر خوش‌شانس هستند.) او مطمئن نیست چه کسی می‌خواهد او را بکشد، اما به نظر می‌رسد فکر می‌کند احتمالاً این تلاش‌ها موجه است. از نه فرزندش، هشت پسر پیش‌نوجوان با او در خانه زندگی می‌کنند، جایی که کینه‌هایشان حالا به مرز قاتلانه رسیده است. و فرزند دیگر، دختری که واقعاً هیچ‌وقت او را نشناخته، حتی وقتی قول می‌دهد کل ثروتش را «به‌صورت آزمایشی» به او ببخشد، هیچ علاقه‌ای به او ندارد. در واقع، لیزل (میا ترپلتون)، با وجود اینکه یک راهبه تازه‌کار است، در بخشش، به‌ویژه وقتی پای یک پدر یا حامی احتمالی در میان باشد، مشکل دارد.

ماجراجویی جهانی برای نجات امپراتوری

با این حال، او موافقت می‌کند که حداقل با این پیرمرد آشنا شود، پس از اینکه کوردا تصمیم می‌گیرد برای نجات امپراتوری‌اش به سفری جهانی برود (و به همین دلیل به بازی سرنوشت‌ساز HORSE می‌رسیم). آن‌ها با جسارت هواپیما به هواپیما سوار می‌شوند، همراه با بیورن، پرستار سوئدی ناکارآمد کوردا که حالا دستیارش شده (مایکل سرا با لهجه‌ای شاداب که انگار سه پله پایین‌تر از سرآشپز ماپت‌هاست). آن‌ها با گروهی درخشان از بازیگران مکمل و شرکای تجاری عجیب‌وغریب ملاقات می‌کنند که مورد علاقه من جفری رایت با شادمانی غیرطبیعی است. اما همیشه در زیر سطح، داستانی دیگر از کینه‌های بین والدین بد و فرزندان بزرگسالشان جریان دارد. به علاوه، یک راز قتل عجیب‌وغریب که زسا-زسا به‌نحوی از تبدیل شدن به جسد در آن اجتناب می‌کند.

ارجاعات سینمایی اندرسون

تنها از نام قهرمان داستان، اندرسون به نظر می‌رسد قصد دارد به مخاطبانی با هر سطح دانش سینمایی نشان دهد که دوباره در زمین بازی تأثیراتش بازی می‌کند. سخت است تصور کنیم که یک سینمادوست مثل اندرسون نام «کوردا» را بشنود و به الکساندر کوردا، فیلم‌ساز مجارستانی ضدفاشیست که به بریتانیا مهاجرت کرد و کارگردان کلاسیک‌های زیبایی‌شناختی مثل «دزد بغداد» (۱۹۴۰) و «آن زن همیلتون» (۱۹۴۱) بود، فکر نکند. علاوه بر این، اندرسون به همان اندازه از معاصران کوردا مثل مایکل کورتیز، مهاجر دیگر مجارستانی، الهام گرفته است، به‌ویژه وقتی کوردا و لیزل به کلوب شبانه‌ای می‌رسند که متعلق به مارسی بوب (متیو آمالریک) است. و بله، فیلم دیگری درباره پرستارهای مسافرتی و لیزلی باهوش نیز مورد اشاره قرار گرفته است.

توازن بین زیبایی‌شناسی و داستان

اما دلیل اینکه «طرح فینیقی» بسیار بهتر از چند فیلم آخر اندرسون عمل می‌کند این است که در حالی که کارگردان به‌وضوح از ارجاعات و شوخی‌های خصوصی بین خودش و هم‌نویسنده‌اش رومن کاپولا لذت می‌برد، از دام غرق شدن در زیبایی‌شناسی اجتناب می‌کند. «فینیقی» همچنان جهانی زیبا با خطوط مستقیم و ترکیب‌بندی‌های مربعی هوشمندانه است که به لطف فیلم‌بردار برونو دلبونل خلق شده و هیچ‌چیز در آن طبیعی به نظر نمی‌رسد. حتی خورشید یا شاخه‌های درخت که پس از گم شدن کوردا، لیزل و بیورن در جنگل کشف می‌شوند، هیچ واقعیتی ندارند. اما لذت ساده تماشای شیرینی‌های بصری دیگر هدف نهایی نیست، چنانکه در گذشته بود.

ستون احساسی و طنز

ماهیت سفرنامه‌ای داستان، که در آن پدر و دختری به سفری ادیسه‌وار از جلسات غیرمتعارف هیئت مدیره با حضور قاتلان، مبارزان آزادی و سران جنایت سازمان‌یافته می‌روند، ساختاری اسکلتی فراهم می‌کند که اندرسون می‌تواند ترجیح فزاینده‌اش برای روایت‌های کوتاه را روی آن پیوند بزند، اما ستون احساسی بین کوردا و لیزل نیز وجود دارد که هم جوک‌ها و هم احساسات را پرشور می‌کند.

اجراهای درخشان

دل تورو هرگز به این اندازه بزرگ یا آزاد به نظر نیامده است. مثل اکثر قهرمانان اندرسون، کوردا به‌ندرت با صدایی بالاتر از یک لحن مودبانه صحبت می‌کند، اما اعتمادبه‌نفس دوسویه و ماجراجویی‌اش فضایی تازه و رها برای دل تورو فراهم می‌کند. این با شوخی‌هایش با ترپلتون، استعدادی جوان که نقش راهبه‌ای را با اعتقاد بازی می‌کند، به‌خوبی جفت می‌شود، حتی اگر لبخند کنایه‌آمیزش نشان دهد که شاید هرگز بهشت را نبیند. اما او باید صبر ایوب را به کار گیرد وقتی از پیشرفت‌های بیورن مست (باز هم، سرا بیش از حد سرگرم است) و پیشنهادات خرید یک پدر غایب طفره می‌رود.

کاوش روابط خانوادگی

زمینه یک بزرگسال ناراضی و والدین سالخورده‌اش زمینی است که اندرسون بارها پیموده، اما در «طرح فینیقی» شادابی تازه‌ای در قدم‌هایش دیده می‌شود، شاید چون اولین بار است که این مسیر را در حالی طی می‌کند که سنش به والدین نزدیک‌تر است تا فرزند. با این حال، همدلی با همه طرف‌ها وجود دارد و ترفندهای جدیدی به هوس‌بازی‌هایش اضافه شده، مثل ترکیب‌بندی‌های زیبایش که بارها در نماهای نزدیک شکسته می‌شوند، جایی که دوربین توسط سوژه‌هایی پر از خشم که به معنای واقعی کلمه دیوار چهارم را مورد هجوم قرار می‌دهند، مورد حمله قرار می‌گیرد.

نتیجه‌گیری: اثری دوست‌داشتنی

«طرح فینیقی» به‌سادگی اثری دوست‌داشتنی از هنرمندی است که شادابی تازه‌ای در قدم‌هایش دارد. اگر جزو تحسین‌کنندگان او هستید، این بازگشت به فرمی با لحظاتی از الهام الهی است (فقط صبر کنید تا ببینید چه کسی را برای نقش خدا انتخاب کرده). برای دیگران، شاید باعث تحول نشود، اما قطعاً ارزش اشتراک یک لیوان شراب آیینی را دارد.

برگرفته از دنگ‌آف‌گیک

نقد فیلم طرح فنیقی نوشته الیسا ویلکینسون

وس اندرسون با یک فیلم دیگر با طراحی پیچیده و کاوشی در معنای نیکی بازمی‌گردد.

جهان‌گردی و جست‌وجوی معنا

با ترکیب‌بندی‌های شبیه به دیوراما و داستان‌هایی پر از حسرت معمولاً برای داشتن خانواده‌ای دوست‌داشتنی وس اندرسون مخاطبان را به همه‌جای سیاره برده است: آسیا و اروپا، نیویورک و جنوب غربی آمریکا، لانه روباه و جزیره‌ای پر از سگ‌ها. با «طرح فینیقی» او دوباره به جهان‌گردی می‌پردازد، این بار با پیچ‌وتاب‌های بسیار، اما مکانی غیرعادی را به فهرست اضافه می‌کند: بهشت.

یا به‌طور دقیق‌تر، دروازه‌های مرواریدین که درست بیرون بهشت ایستاده‌اند و راه را از ورود افراد ناشایست محافظت می‌کنند. این صحنه‌ها در واقع بریده‌هایی کوتاه هستند که به‌صورت سیاه‌وسفید به تصویر کشیده شده‌اند. در این صحنه‌ها، بارها دلال اسلحه و تاجر مشکوک، آناتول کوردا، معروف به زسا-زسا (بنیسیو دل تورو، که بی‌نقص است) را می‌بینیم که روی ابرهایی ایستاده، مقابل جمعی با ردای بلند که فیلم آن‌ها را «گروه مذهبی» می‌نامد، از جمله اف. موری آبراهام، ویلم دافو، شارلوت گینزبور، هوپ دیویس و بیل موری که به شکلی دل‌انگیز نقش خدا را بازی می‌کند.

جایگاه اندرسون در سینما

نقد فیلم طرح فنیقی
وس اندرسون کارگردان فیلم طرح فنیقی

اینکه همه این ستارگان سینما ظاهراً فقط برای یک روز به صحنه فیلم‌برداری اندرسون آمده‌اند تا یک صحنه کوتاه را ضبط کنند، نشان‌دهنده جایگاه این کارگردان در سی‌ویکمین سال حرفه‌اش است. او که هنوز ظاهری پسرانه دارد، تازه ۵۶ ساله شده و جوایز بسیاری در کارنامه دارد. او مترادف با زیبایی‌شناسی پیچیده‌اش است که شاید یکی از قابل‌تشخیص‌ترین‌ها در سینماست. این زیبایی‌شناسی او را به یک برند تبدیل کرده، به‌طوری که سازندگان شبکه‌های اجتماعی و منتقدان به یکسان به بررسی و تقلید از او کشیده شده‌اند. او در سال ۲۰۱۸ نمایشگاهی در موزه Kunsthistorisches وین برگزار کرد و همزمان با اولین نمایش «طرح فینیقی» در جشنواره فیلم کن، موضوع نمایشگاهی در Cinémathèque Française پاریس بود.

همکاری‌های مداوم و بازیگران درخشان

نقد فیلم طرح فنیقی
پوستر فیلم طرح فنیقی

اندرسون همچنین حرفه‌ای بر پایه جهانی در حال گسترش از همکاران و بازیگران بازگشتی ساخته است. در حالی که برخی مثل موری مدت‌هاست همراه او هستند، دل تورو هنوز نسبتاً تازه‌وارد است و فیلم طرح فینیقی دومین حضور او در فیلم‌های اندرسون است (او قبلاً در «دیسپچ فرانسوی» نقش یک مجرم فریبنده را داشت). او نقش کوردای سرد و بی‌تفاوت را بازی می‌کند که پس از جان سالم به در بردن از ششمین تلاش برای ترورش، بالاخره اعتراف می‌کند که باید وارثی برای تجارت و ثروت عظیمش تعیین کند.

او نه پسر دارد که در خوابگاهی روبه‌روی خانه‌اش زندگی می‌کنند کوردا پدر چندان خوبی نیست اما همچنین دختری غریبه دارد، لیزل (میا ترپلتون، با جذابیتی خشک و سیگار به‌دست)، که در آستانه سوگند خوردن در صومعه است. حس اخلاقی لیزل به اندازه حس سودگرایانه پدرش درستکار است و وقتی او نقشه‌اش را برایش توضیح می‌دهد، لیزل احساس می‌کند شاید بتواند کار خوبی انجام دهد، حتی اگر به او اعتماد نداشته باشد.

طرحی مبهم و تمرکز بر روح

لذا او کوردا را متقاعد می‌کند که مسیر اخلاقی‌تری را برای طرح بزرگش در پیش بگیرد—جزئیات این طرح چنان سریع و مبهم ارائه می‌شود که مشخص است اندرسون اهمیتی نمی‌دهد که ما واقعاً متوجه شویم کوردا چه می‌خواهد بکند. با وجود عنوانش، این فیلم درباره یک نقشه نیست، بلکه درباره مردی است که این نقشه را دارد و مهم‌تر از همه، روح او.

در واقع، این فیلمی است که به شدت به روح وسواس دارد، از آن نوع فیلم‌هایی که اغلب از هنرمندانی می‌بینیم که اخیراً به معنای زندگی فکر کرده‌اند. نمی‌توانم تضمین کنم که اندرسون دقیقاً این کار را کرده، اما می‌توانم تأیید کنم که این اولین فیلم اوست که به‌صورت صریح به کاوش مذهبی می‌پردازد. وقتی کوردا و لیزل در جهان سفر می‌کنند تا برای طرحش بودجه جمع کنند، با مجموعه‌ای از آشنایان، شرکا و خویشاوندان کوردا ملاقات می‌کنند که هر کدام چیزی درباره نحوه اداره تجارت و زندگی او در گذشته آشکار می‌کنند.

این افراد شامل، اما نه محدود به، یک شاهزاده (ریز احمد)، دو برادر (تام هنکس و برایان کرانستون)، صاحب کلوب شبانه‌ای با نام دل‌انگیز مارسی بوب (متیو آمالریک)، مردی به نام مارتی (جفری رایت)، شبه‌نظامیانی به رهبری مردی به نام سرجیو (ریچارد آیواده) و در نهایت دو نفر از اعضای خانواده کوردا هستند: پسرعموی آرمان‌شهری‌اش هیلدا (اسکارلت جوهانسون) و عموی کینه‌توز نوبار (بندیکت کامبربچ).

شلوغی و سطحی‌نگری

بله، این تعداد زیادی نام است. حتی همه آن‌ها هم نیست. و این بزرگ‌ترین مشکل «طرح فینیقی» را روشن می‌کند: فیلم بیش از حد پر شده و بنابراین فقط به‌صورت سطحی به همه‌چیز می‌پردازد، پیش از آنکه به ضرب داستان بعدی یا ترکیب‌بندی دقیق بعدی برود، فقط لحظه‌ای به این‌جا و آن‌جا نگاه می‌کند. چند نفس عمیق، شاید ده تا، لازم بود، لحظه‌ای برای تأمل در آنچه فیلم می‌خواهد بگوید. گاهی احساس می‌کنید فیلم از نگاه عمیق به خودش می‌ترسد.

مواجهه کوردا با گذشته‌اش

با این حال، این دقیقاً بازتابی از زندگی کوردا تا لحظه‌ای است که لیزل وارد زندگی‌اش می‌شود. با هر دیدار برای هر درخواست جدید بودجه، جنبه‌ای از زندگی کوردا به‌صورت مختصر آشکار می‌شود و لیزل دید بهتری به اینکه پدرش واقعاً کیست پیدا می‌کند. او همچنین با او و با معلمی که کوردا برای همراهی و جذاب نگه داشتن مسائل فکری استخدام کرده، درباره خدا، دین و نیکی بحث می‌کند. معلم فعلی، بیورن لوند، یک حشره‌شناس است، پس همیشه درباره حشرات صحبت می‌کند؛ او را مایکل سرا بازی می‌کند که به‌طرز عجیبی قبلاً در هیچ فیلم وس اندرسونی نبوده. خدا را شکر که به این جهان سینمایی خاص پیوسته است.

بیداری وجدان کوردا

کوردا، که به‌طور غیرعادی درباره همه‌چیز آرام است، با ظاهری پرشکوه با گذشته‌اش روبه‌رو می‌شود، اما ناآرامی در او در حال رشد است. بین این صحنه‌ها، او را در آن دروازه‌های مرواریدین می‌بینیم، که با دشواری‌هایی که ممکن است در زندگی پس از مرگ در انتظارش باشد روبه‌رو می‌شود. انگار خودآگاهی فزاینده‌ای که حضور لیزل در زندگی‌اش به او داده، بیداری دیرهنگام وجدانش را برانگیخته است.

پرسش بزرگ فیلم

و این به پرسش بزرگ فیلم منجر می‌شود، وقتی بتوانید پشت تمام آن شتابزدگی را ببینید: آیا مردی مثل کوردا می‌تواند بزرگ باشد و همچنین خوب؟ یا این دو با هم ناسازگارند؟ آیا فتح جهان و جمع‌آوری ثروت باید به بهره‌کشی از همه اطرافش منجر شود؟ (یکی از نوآوری‌های لیزل در طرح او، برای مثال، ممنوعیت استفاده از کار اجباری است.) یا به نقل از کتابی که لیزل بسیار به آن علاقه دارد، چه سودی دارد اگر کل جهان را به دست آورد و روحش را از دست بدهد؟

فلسفه کوردا و پیام فیلم

یکی از شعارهایی که کوردا زندگی‌اش را بر اساس آن پیش برده این است: «اگر چیزی سر راهت قرار گرفت، آن را صاف کن»، شعاری که به‌طرز مشکوکی شبیه توصیه‌هایی است که از گوروهای تیک‌تاکی «بپاخیز و بجنگ» یا مدیران فناوری با اخلاق انعطاف‌پذیر می‌شنوید. اما هرچه بالاتر می‌روید، همه‌چیز در زیر شما صاف‌تر به نظر می‌رسد. فراموش کردن انسان‌هایی که آن پایین هستند آسان است. «طرح فینیقی» پیشنهاد می‌کند که بزرگی و موفقیت خوب و نیک هستند. اما لذتی وجود دارد که از بازگشت به جهان سه‌بعدی می‌آید، به جایی که دعا می‌کنید یا آشپزی می‌کنید، جایی که یک لیوان اسکاچ و یک بازی ورق با دوستان در پایان یک روز طولانی به معنای عشق است.

برگرفته از نیویورک تایمز

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *