از اینستاگرام پادان دیدن کنید Padan's Instagram

نقد فیلم درخشش (The Shining)

دسته‌بندی: نقد و بررسی
زمان مطالعه: 4 دقیقه

نقد فیلم درخشش (The Shining)؛ فیلم درخشش ساخته استنلی کوبریک، یکی از آثار برجسته و پیچیده‌ی سینمای ترسناک است که با سردی و فضای وهم‌آلود خود، مخاطب را به چالش می‌کشد. این فیلم ما را وادار می‌کند تا درباره‌ی قابلیت اعتماد شخصیت‌ها و روایت‌هایشان تأمل کنیم: آیا جک تورنس (جک نیکلسون)، وندی (شلی دووال) یا حتی دنی (دنی لوید) می‌توانند راویانی قابل اعتماد باشند؟ کوبریک با خلق فضایی منزوی در هتل اوورلوک، داستان خانواده‌ای را روایت می‌کند که در میان انزوا، دیوانگی و شاید ماوراءالطبیعه گرفتار می‌شوند، اما هیچ‌گاه به صراحت پاسخی قطعی به سؤالات پیش‌آمده نمی‌دهد.

فهرست مطالب

نقد فیلم درخشش The Shining

از همان صحنه‌های ابتدایی، فیلم درخشش با دیالوگ‌های رسمی و گاه غیرطبیعی، حس تردید را در مخاطب بیدار می‌کند. جک، که قرار است سرایدار هتل در زمستان باشد، با آرامش عجیبی از گذشته‌ی خشونت‌بار هتل و سرنوشت سرایدار قبلی می‌شنود و آن را نادیده می‌گیرد. در این میان، توانایی روانی دنی، «درخشش»، و ارتباطش با دوست خیالی‌اش تونی، لایه‌های پیچیده‌تری به داستان اضافه می‌کند. کوبریک با مهارت، مرز میان واقعیت و توهم را محو می‌کند و ما را در هزارتویی از ابهامات، ترس و تعلیق رها می‌سازد. در ادامه، سه نقد از دیدگاه‌های متفاوت درباره‌ی این شاهکار سینمایی گردآوری شده که می‌توانید مطالعه کنید.

نقد فیلم درخشش (The Shining) نوشته راجر ایبرت

فیلم درخشش (The Shining) ساخته‌ی استنلی کوبریک، سرد و ترسناک، ما را به چالش می‌کشد تا تصمیم بگیریم: ناظر قابل اعتماد کیست؟ به ایده‌ی کدام شخص درباره‌ی رویدادها می‌توان اعتماد کرد؟ در صحنه‌ی آغازین، در یک مصاحبه‌ی شغلی، شخصیت‌ها به اندازه‌ی کافی قابل اعتماد به نظر می‌رسند، اگرچه دیالوگ‌ها رسمیتی دارند که یادآور گپ‌وگفت‌های سطحی در ایستگاه فضایی در فیلم «۲۰۰۱: یک ادیسه‌ی فضایی» است.

نقد فیلم درخشش The Shining
جک نیکلسون در نقش جک تورنس ، شلی دوال در نقش وندی و دنی لوید در نقش دنی از شخصیت‌های اصلی فیلم درخشش هستند

ما با جک تورنس (جک نیکلسون) آشنا می‌شویم، مردی که قصد دارد زمستان را در تنهایی و انزوا همراه با همسر و پسرش زندگی کند. او قرار است سرایدار هتل اوورلوک که در برف محصور شده، باشد. کارفرمایش هشدار می‌دهد که سرایدار قبلی همسر و دو دخترش را کشته و سپس خودکشی کرده است، اما جک به او اطمینان می‌دهد: «مطمئن باشید، آقای اولمن، این اتفاق برای من نخواهد افتاد. و در مورد همسرم، مطمئنم وقتی به او بگویم، کاملاً مجذوب خواهد شد. او عاشق داستان‌های ارواح و فیلم‌های ترسناک است.»

سؤالات اولیه: آیا گفت‌وگوها واقعی هستند؟

آیا مردم درباره‌ی تراژدی‌های واقعی این‌گونه صحبت می‌کنند؟ آیا همسرش واقعاً مجذوب خواهد شد؟ آیا او اصلاً به همسرش چیزی می‌گوید؟ جک، همسرش وندی (شلی دووال) و پسرش دنی (دنی لوید) به هتل عظیم نقل مکان می‌کنند، درست زمانی که کارگران در حال تعطیل کردن آن برای زمستان هستند؛ سرآشپز، دیک هالوران (اسکتمن کرودرز)، به آن‌ها تور می‌دهد و بر انبار ذخیره‌ی غذا تأکید می‌کند («شما می‌توانید یک سال کامل اینجا غذا بخورید و هیچ‌وقت دو منوی یکسان نداشته باشید»). سپس آن‌ها تنها می‌مانند و روال روزمره آغاز می‌شود.

جک در سالن بزرگ پشت ماشین تحریر می‌نشیند و بی‌وقفه تایپ می‌کند، در حالی که وندی و دنی نسخه‌ای از زندگی روزمره را می‌سازند که شامل غلات صبحانه، اسباب‌بازی‌ها و مقدار زیادی تلویزیون است. هیچ حسی از این که این سه نفر به عنوان یک خانواده‌ی دوست‌داشتنی با هم عمل می‌کنند، وجود ندارد.

دنی: شاهد قابل اعتماد یا خیال‌پرداز؟

نقد فیلم درخشش The Shining
دنی لوید در نقش دنی در نمایی از فیلم درخشش

دنی: آیا او قابل اعتماد است؟ او یک دوست خیالی به نام تونی دارد که با صدایی پایین‌تر از صدای دنی صحبت می‌کند. در گفت‌وگوی کوتاهی قبل از این که خانواده تنها بمانند، هالوران به دنی هشدار می‌دهد که از اتاق ۲۳۷، جایی که خشونت رخ داده، دوری کند و به او می‌گوید که هر دو «درخشش» را دارند، توانایی روانی خواندن ذهن‌ها و دیدن گذشته و آینده. دنی به دیک می‌گوید که تونی نمی‌خواهد او درباره این چیزها صحبت کند. تونی کیست؟ «پسر کوچکی که در دهانم زندگی می‌کند.»

تونی به نظر می‌رسد ابزاری برای دنی باشد تا ورودی‌های روانی را کانالیزه کند، از جمله دیدگاهی تکان‌دهنده از خون که از اطراف درهای بسته‌ی آسانسورهای هتل سرریز می‌شود. دنی همچنین دو دختر کوچک را با لباس‌های یکسان می‌بیند؛ اگرچه می‌دانیم که بین کودکان کشته‌شده تفاوت سنی دو ساله وجود داشته، اما هر دو دختر به طور عجیبی بزرگ‌تر به نظر می‌رسند. اگر دنی شاهد قابل اعتمادی باشد، او شاهد دیدگاه‌های تخصصی خودش است که ممکن است با آنچه واقعاً در هتل اتفاق می‌افتد، مطابقت نداشته باشد.

وندی: همراهی ساده یا شاهد قابل اعتماد؟

این وندی را باقی می‌گذارد، که در بیشتر فیلم سادگی واقعی‌ای دارد که شلی دووال در فیلم «۳ زن» ساخته‌ی آلتمن نیز منتقل کرده بود. او همراه و هم‌بازی دنی است و سعی می‌کند جک را شاد کند تا این که او ناگهان و با بی‌ادبی به او می‌گوید که مزاحم کارش نشود. خیلی بعدتر، او واقعیت آن کار را کشف می‌کند، در یکی از افشاگری‌های تکان‌دهنده‌ی فیلم. من باور دارم که او در آن لحظه قابل اعتماد است، و دوباره در پایان وقتی که جک را پس از خشونت‌آمیز شدن در انبار غذا قفل می‌کند.

صحنه‌ی حذف‌شده: تردید در قابلیت اعتماد وندی

اما صحنه‌ای حذف‌شده از «درخشش» (۱۹۸۰) وجود دارد که قابلیت اعتماد وندی را در نوری عجیب قرار می‌دهد. نزدیک به پایان فیلم، در شبی سرد، جک، دنی را در هزارتو روی زمین‌های هتل تعقیب می‌کند. پسرش فرار می‌کند و جک، که قبلاً با چوب بیسبال زخمی شده، تلو تلو می‌خورد، می‌افتد و روز بعد مرده دیده می‌شود، صورتش در لبخندی وحشتناک یخ زده است. او از زیر ابروهای پایین‌آمده به ما نگاه می‌کند، زاویه‌ای که کوبریک بارها و بارها در کارهایش استفاده کرده است. اینجاست که حذف گزارش شده توسط منتقد تیم درکز آمده است:

یک اپی‌لوگ توضیحی دو دقیقه‌ای کمی پس از اولین نمایش فیلم حذف شد. این یک صحنه‌ی بیمارستانی بود که وندی با مدیر هتل صحبت می‌کرد؛ به او گفته شد که جست‌وجوگران نتوانستند جسد همسرش را پیدا کنند.

معمای جسد گم‌شده

اگر جک واقعاً در هزارتو یخ زده و مرده باشد، البته جسدش پیدا شده بود و زودتر از دیرتر، زیرا دیک هالوران جنگل‌بانان را از مشکل جدی در هتل مطلع کرده بود. اگر جسد جک پیدا نشد، چه بر سر آن آمد؟ آیا اصلاً وجود داشت؟ آیا در گذشته جذب شد و آیا این حضور جک را در آن عکس نهایی از گروه مهمانان هتل در سال ۱۹۲۱ توضیح می‌دهد؟ آیا تعقیب خشونت‌آمیز جک از همسر و فرزندش کاملاً در تخیل وندی یا دنی یا هر دوی آن‌ها بود؟

دیک هالوران: تنها ناظر قابل اعتماد؟

تنها ناظری که در همه‌ی زمان‌ها قابل اعتماد به نظر می‌رسد، دیک هالوران است، اما مفید بودن او کمی پس از بازگشتش در میانه‌ی زمستان به هتل پایان می‌یابد. این ما را با یک معمای اتاق بسته مواجه می‌کند: در هتلی که در برف محصور شده، سه نفر به نسخه‌هایی از دیوانگی یا وحشت روانی فرو می‌روند و ما نمی‌توانیم به هیچ‌کدام از آن‌ها برای دیدگاهی عینی از اتفاقات اعتماد کنیم. همین پایان باز و مبهم است که فیلم کوبریک را به طرز عجیبی نگران‌کننده می‌کند.

بله، ممکن است برخی از صحنه‌های توهم را درک کنیم. وقتی جک فکر می‌کند افراد دیگری را می‌بیند، همیشه یک آینه حضور دارد؛ او ممکن است با خودش صحبت کند. وقتی دنی دختران کوچک و رودخانه‌های خون را می‌بیند، ممکن است گذشته‌ی تراژیک را کانالیزه کند. وقتی وندی فکر می‌کند شوهرش دیوانه شده، ممکن است درست باشد، حتی اگر درک او از اتفاقات به دلیل ورودی روانی از پسرش، که چند سال قبل از خشونت پدرش زخم عمیقی خورده بود، منحرف شده باشد. اما اگر در پایان جسدی وجود نداشته باشد؟

تصمیم هوشمندانه کوبریک

کوبریک عاقلانه آن اپی‌لوگ را حذف کرد. این کار یک فرش بیش از حد از زیر داستان بیرون کشید. در سطحی، لازم است که ما باور کنیم سه عضو خانواده‌ی تورنس واقعاً در طول آن زمستان در هتل ساکن هستند، هر چه اتفاق بیفتد یا هر چه فکر کنند اتفاق افتاده است.

تفاوت با رمان: داستان کوبریک

کسانی که رمان اصلی استیون کینگ را خوانده‌اند، گزارش می‌دهند که کوبریک بسیاری از عناصر داستانی را کنار گذاشت و بقیه را به دلخواه خود تطبیق داد. کوبریک داستانی با ارواح (دو دختر، سرایدار سابق و یک متصدی بار) تعریف می‌کند، اما این یک «داستان ارواح» نیست، زیرا ارواح ممکن است به هیچ وجه حضور نداشته باشند، جز به عنوان دیدگاه‌هایی که جک یا دنی تجربه می‌کنند.

دیوانگی، نه ارواح

فیلم درباره‌ی ارواح نیست، بلکه درباره‌ی دیوانگی و انرژی‌هایی است که در یک موقعیت منزوی آزاد می‌کند، موقعیتی که آماده‌ی بزرگ‌نمایی آن‌هاست. جک یک الکلی و کودک‌آزار است که گفته می‌شود پنج ماه است لب به مشروب نزده، اما به هیچ وجه یک «الکلی در حال بهبودی» نیست. وقتی تصور می‌کند با متصدی بار خیالی مشروب می‌خورد، به همان اندازه مست است که انگار واقعاً می‌نوشد، و مشروب خیالی تمام شیاطین الکلی او را، از جمله دیدگاهی اروتیک که به کابوس تبدیل می‌شود، بیدار می‌کند.

ما به هالوران باور داریم وقتی حس می‌کند دنی قدرت روانی دارد، اما واضح است که دنی استاد آن‌ها نیست؛ وقتی او دیوانگی پدرش و داستان دختران کشته‌شده را دریافت می‌کند، آن را با ترس‌هایش از حمله‌ی دوباره‌ی جک در هم می‌آمیزد. وندی، که از شوهر خشمگینش وحشت‌زده است، شاید نسخه‌هایی از این خروجی روانی را دریافت کند. همه‌ی آن‌ها با هم واقعیت را از دست می‌دهند.

رویدادهای قابل باور

بله، اتفاقاتی وجود دارد که ما باور داریم: دست‌نوشته‌ی جک، جک قفل‌شده در انبار غذا، فرار جک، و «اینجا جانی است!» معروف وقتی که با تبر راهش را از در باز می‌کند. اما هیچ راهی در فیلم وجود ندارد که با اطمینان کامل بفهمیم دقیقاً چه اتفاقی می‌افتد، یا دقیقاً چگونه، یا واقعاً چرا.

فشار کارگردانی کوبریک

نقد فیلم درخشش The Shining
جک نیکلسون در کنار استنلی کوبریک، کارگردان فیلم درخشش

کوبریک این عدم اطمینان را در فیلمی ارائه می‌دهد که بازیگران خودشان با ناآرامی می‌لرزند. یک برداشت با حضور اسکتمن کرودرز وجود دارد که کوبریک به طور معروف 160 بار تکرار کرد. آیا این «کمال‌گرایی» بود، یا یک بازی ذهنی طراحی‌شده برای متقاعد کردن بازیگران که در هتل با یک دیوانه‌ی دیگر، کارگردانشان، گیر افتاده‌اند؟ آیا کوبریک حس کرد که ناراحتی آن‌ها در اجراهایشان جذب خواهد شد؟

تجربه شلی دووال: سختی کار با کوبریک

«کار کردن با کوبریک چطور بود؟» ده سال پس از تجربه از دووال پرسیدم. او گفت: «تقریباً غیرقابل تحمل. روز به روز کار طاقت‌فرسا، شخصیت جک نیکلسون باید همیشه دیوانه و عصبانی می‌بود. و شخصیت من باید ۱۲ ساعت در روز، تمام روز، نه ماه متوالی، پنج یا شش روز در هفته گریه می‌کرد. من یک سال و یک ماه آنجا بودم. بعد از تمام آن کار، تقریباً هیچ‌کس حتی عملکردم را در آن نقد نکرد، حتی به آن اشاره هم نکرد، انگار من آنجا نبودم. نقدها همه درباره کوبریک بود، مثل این که من وجود نداشتم.»

نوشته‌ای با عنوان Isolated madness از راجر ایبرت برگرفته از سایت RogerEbert.com

نقد فیلم درخشش (The Shining) نوشته جیمز براردینلی

نقد فیلم درخشش (The Shining)؛ فیلم درخشش اثری کنجکاوی‌برانگیز است. از یک سو، به عنوان یک داستان ارواح و اقتباسی از رمان استیون کینگ، عمدتاً با شکست مواجه شده است. از سوی دیگر، به عنوان نمونه‌ای از جسارت کارگردانی و مطالعه‌ای درباره دیوانگی و راوی غیرقابل‌اعتماد، موفقیتی درخشان به شمار می‌رود. با فضای به شدت تنگناهراسی و حس خفه‌کننده فروپاشی شخصیت، «درخشش» به اندازه هر چیزی که استنلی کوبریک در کارنامه برجسته خود ساخته (شاید به جز «پرتقال کوکی») آزاردهنده است. با این حال، فیلم کاستی‌های خود را دارد، از جمله ناهماهنگی کلی برخی از عناصر روایی.

چالش‌های اقتباس و اجرا

نقد فیلم درخشش The Shining
استیون کینگ نویسنده رمان درخشش

چون کوبریک تصمیم گرفت جنبه‌های ماوراءالطبیعه را به شکلی ملموس مانند آنچه کینگ در کتابش انجام داد، در داستان ادغام نکند، حضور این عناصر گیج‌کننده و گاهی ضعیف به نظر می‌رسد. همچنین، بازی اغراق‌آمیز جک نیکلسون در نقش جک تورنس، شخصیت اصلی، گاهی تعادل را به سمت خودپارودی سوق می‌دهد.

نجات‌بخش فیلم: کارگردانی کوبریک

آنچه «درخشش» را نجات می‌دهد و در واقع آن را به اثری اعتیادآور برای تماشا تبدیل می‌کند، کارگردانی است. این نمونه‌ای است از یک فیلمنامه متوسط که با هدایت یک فیلمساز استادکار ارتقا یافته است. شاید تنها تعداد انگشت‌شماری از کارگردانان بتوانند به اندازه کوبریک از «درخشش» بهره ببرند، و بسیاری از افراد با استعداد کمتر ممکن بود از همان مواد اولیه، محصولی فاجعه‌بار خلق کنند. کسانی که می‌خواهند بدانند چرا کوبریک تا این حد مورد احترام است، کافی است «درخشش» را تماشا کنند. از بسیاری جهات، این فیلم نمونه‌ای قدرتمندتر از مهارت‌های او نسبت به شاهکارهای تحسین‌شده‌اش (مانند «۲۰۰۱: ادیسه فضایی» و «دکتر استرنج‌لاو») است.

داستان خانه تسخیرشده؛ شخصیت‌ها و بازیگران

نقد فیلم درخشش The Shining
جک نیکلسون در نقش جک تورنس

«درخشش» داستانی از یک خانه تسخیرشده است. جک تورنس به همراه همسرش وندی (شلی دووال) و پسرش دنی (دنی لوید) به هتلی مجلل و منزوی در کلرادو می‌رسد. او شغل سرایداری هتل را در فصل زمستان پذیرفته تا بتواند روی نوشتنش تمرکز کند. وقتی هتل از همه به جز جک و خانواده‌اش خالی می‌شود، اتفاقات عجیبی رخ می‌دهد. جک و دنی هر دو رویاهایی می‌بینند. وندی نگران می‌شود که شوهرش در حال از دست دادن عقلش است. با طوفان زمستانی که بیرون هتل زوزه می‌کشد، هتل وسیع به زندانی تبدیل می‌شود. و با لغزش جک از عقلانیت به دیوانگی، عجیب بودن و خطر افزایش می‌یابد.

ابهامات داستان

کوبریک هرگز به این سؤالات پاسخ نمی‌دهد که آیا رویاهای وحشتناک جک واقعی هستند یا ساخته ذهن به‌تدریج آشوب‌زده او. به همان اندازه نامشخص است که آیا تصاویری مشابهی که دنی می‌بیند، معتبر هستند. کینگ ما را متقاعد می‌کند که هتل تسخیرشده است. کوبریک در تفاسیر خود کمتر قاطع است. با این حال، اگر بپذیریم که وندی باثبات است، نشانه‌هایی وجود دارد بر اساس چیزهایی که او در اوج فیلم می‌بیند که همه وحشت در ذهن جک نیست.

شخصیت جک تورنس

وقتی برای اولین بار با جک آشنا می‌شویم، شخصیتش مرزی به نظر می‌رسد و به زودی متوجه می‌شویم که او یک الکلی در حال ترک است که پنج ماه است لب به مشروب نزده. وندی همسری آرام و مطیع است که همیشه دنباله‌روی شوهرش است و هیچ‌گاه موج ایجاد نمی‌کند. دنی عادت نگران‌کننده‌ای به صحبت با خودش دارد. آیا این تعامل با یک دوست خیالی است یا «تونی» (پسر بچه‌ای که «در دهانش زندگی می‌کند») نشانه‌ای از قدرت‌های روانی است؟

بازی جک نیکلسون

نقد فیلم درخشش The Shining
بازی محوری نیکلسون از خوب به اغراق‌آمیز تغییر می‌کند. در صحنه‌های اولیه «درخشش»، بازیگر لبه‌ای به شخصیتش می‌آورد که به ذهن آشوب‌زده اشاره دارد. اما وقتی کنترل جک بر عقلش شل می‌شود و در نهایت می‌شکند

بازی محوری نیکلسون از خوب به اغراق‌آمیز تغییر می‌کند. در صحنه‌های اولیه «درخشش»، بازیگر لبه‌ای به شخصیتش می‌آورد که به ذهن آشوب‌زده اشاره دارد. اما وقتی کنترل جک بر عقلش شل می‌شود و در نهایت می‌شکند، نیکلسون شروع به جویدن دکور می‌کند. ما جک را در حال جک بودن می‌بینیم. هیچ تفاوت واقعی بین این نقش و نقشی که نیکلسون نه سال بعد در «جوکر» ایفا کرد، وجود ندارد. نمی‌توان انکار کرد که تماشای نیکلسون با تبر و تمایل به تقلید از اد مک‌ماهون سرگرم‌کننده است، اما تفسیر گسترده و کمیک او از تورنس، شخصیت را عملاً نابود می‌کند و او را به یک کاریکاتور تبدیل می‌کند.

مشکلات بازیگران دیگر

نقد فیلم درخشش The Shining
شلی دووال در صحنه معروف از فیلم درخشش

مشکلاتی هم با دو بازیگر اصلی دیگر وجود دارد. دنی لوید، که کل کارنامه بازیگری‌اش شامل دو حضور (این فیلم و نقشی در مینی‌سریال تلویزیونی بر اساس خاطرات جی. گوردون لیدی) است، قابل توجه نیست و یادآور لوید دیگری است که ۱۹ سال بعد نقش برجسته‌ای داشت. این اجرا فاجعه‌بار نیست، اما چون شخصیت برای داستان بسیار مهم است، محدودیت‌های لوید به شدت احساس می‌شود. در همین حال، شلی دووال هرچند وندی‌ای دلسوز ارائه می‌دهد، اما بازی او چنان کم‌رنگ است که شخصیت اغلب با دکور ترکیب می‌شود. تنها بازیگری که حضور واقعی دارد، اسکتمن کروترز در نقش سرآشپز هتل است، و او تنها در چند صحنه حضور دارد.

ستاره واقعی: کارگردانی استنلی کوبریک

ستاره واقعی «درخشش» کارگردانی کوبریک است. ترکیب طراحی صحنه بی‌نقص، انتخاب شات‌های عالی، نماهای دنباله‌دار طولانی و موسیقی بی‌عیب (عمدتاً شامل مجموعه‌ای از قطعات کلاسیک) فضایی را ایجاد می‌کند که تعلیق و وحشت در آن تخمیر می‌شود. تا پایان فیلم، هر گوشه از هتل به چیزی شوم اشاره دارد و هر فریم با حس مکابره آمیخته است.  تعقیب نهایی در هزارتو برفی، با انتخاب شات‌های دقیق، یکی از پرتنش‌ترین و شدیدترین سکانس‌ها در هر فیلم ترسناک این دوره باقی مانده است. هیچ چیز در سری «جمعه سیزدهم» به این نزدیک نمی‌شود.

نقد فیلم درخشش The Shining
استنلی کوبریک و شلی دووال در پشت صحنه فیلم درخشش

بخش زیادی از «درخشش» از دیدگاه جک ارائه می‌شود و مشخص است که کوبریک می‌خواهد ما در گرداب فروپاشی عقل او غرق شویم. اشاره شده که در هر صحنه‌ای که جک روحی می‌بیند، آینه‌ای وجود دارد، که باعث می‌شود فکر کنیم آیا ارواح بازتاب روان عذاب‌دیده او هستند. و شات نهایی بدنام جک که در عکسی از دهه ۱۹۲۰ گیر افتاده چیست؟ می‌توان استدلال کرد که تصویر منطقه گرگ و میش عمداً مبهم و گمراه‌کننده است، اما شروع‌کننده گفت‌وگوی خوبی است.

تأثیرات دیگر و نظر استیون کینگ

در حالی که اثر انگشتان کمال‌گرای کوبریک در سراسر «درخشش» دیده می‌شود، طعمی از دیوید لینچ هم در برخی از سکانس‌های عجیب و ماوراءالطبیعه یافت می‌شود. گزارش شده که یکی از فیلم‌هایی که کوبریک به بازیگران و عوامل نشان داد، «کله‌پاک‌کن» ساخته دیوید لینچ بود، بنابراین این ارتباط تصادفی به نظر نمی‌رسد. استیون کینگ درباره محصول نهایی دوپهلو بود، آن را به عنوان اثری تأثیرگذار و آزاردهنده در سینما شناخت، اما در آن تنها اسکلت داستان خود را دید. مینی‌سریال تلویزیونی بعدی که به متن کتاب وفادار ماند، به گفته کینگ، اقتباس قطعی «درخشش» است. فیلم بیشتر متعلق به کوبریک و نیکلسون است تا کینگ.

«درخشش» فیلمی طولانی است و تقریباً ۲ ساعت و نیم طول می‌کشد. با وجود ریتم عمدی‌اش، به سرعت پیش می‌رود، عمدتاً به دلیل روش فوق‌العاده‌ای که کوبریک حس وحشت را می‌سازد و عمیق‌تر می‌کند. حتی لحظات به ظاهر عادی و بی‌گناه مانند دنی که با سه‌چرخه‌اش در راهروهای هتل می‌چرخد (با صدای چرخ‌ها که روی چوب سخت طنین می‌اندازد و روی فرش خفه می‌شود) تحت‌الشعاع حس شومی فزاینده قرار می‌گیرند. از نظر فنی، «درخشش» شاید یکی از کامل‌ترین فیلم‌هایی باشد که دیده‌ام. حیف که همین سطح از برتری به بازی‌ها و فیلمنامه گسترش نیافته است. «درخشش» ارزش تجربه کردن را دارد، اما در رده برترین دستاوردهای سینمایی کوبریک قرار نمی‌گیرد.

نوشته‌ای از جیمز براردینلی، برگرفته از سایت ریل‌ویوز

نقد فیلم درخشش نوشته سئونگ‌یونگ چو

فیلم درخشش ساخته استنلی کوبریک به شکلی کاملاً وهم‌انگیز است به دلیل عدم قطعیت باروک‌گونه‌اش. در حالی که سه شخصیت اصلی داستان به طور ناامیدکننده‌ای در محیط وسیع و تهدیدآمیز هتل منزوی شده‌اند، فیلم مدام ما را با افزایش غیرقابل اعتماد بودن دیدگاه‌های آن‌ها به چالش می‌کشد. نتیجه، به طور متناوب، گیج‌کننده و تا پایان ترسناک است.

شباهت به «۲۰۰۱: ادیسه فضایی»

با توجه دوباره به اینکه فیلم چقدر سرد و دور از دیوانگی شخصیت‌های اصلی‌اش است، نمی‌توانستم به یاد پرده آخر «۲۰۰۱: ادیسه فضایی» کوبریک نیفتم. فضانورد قهرمان پس از سفری شگفت‌انگیز در فضا و زمان، خود را در اتاقی با دکور سرد محبوس می‌بیند و تحول بعدی او در آن اتاق به نظر می‌رسد که توسط چیزی فراتر از درک او (و ما) مشاهده می‌شود. در مورد «درخشش»، سه شخصیت اصلی در هتلی بزرگ در منطقه‌ای کوهستانی و دورافتاده در کلرادو گیر افتاده‌اند. گاهی اوقات آن‌ها مانند سوژه‌های آزمایشی به نظر می‌رسند که آماده دستکاری توسط هر چیزی که بر فراز هتل در جریان است، هستند.

آغاز تهدیدآمیز

از صحنه ابتدایی، کوبریک قصد خود را پنهان نمی‌کند. این صحنه وهم‌انگیز که با اجرای سینت‌سایزر «دیس ایره» در موسیقی متن پوشیده شده، به طور پیوسته به خودرویی کوچک که به سمت هتل می‌رود نگاه می‌کند. پس از آن، ملاقاتی معمولی بین مدیر هتل و جک تورانس (جک نیکلسون) رخ می‌دهد که به عنوان نگهبان هتل در دوره تعطیلی پیش رو استخدام شده است. مدیر هتل با احتیاط به جک هشدار می‌دهد که هتل در روزهای برفی زمستان کاملاً از دنیای بیرون جدا می‌شود و حتی به حادثه وحشتناکی که شامل نگهبان قبلی هتل بود اشاره می‌کند. جک به مدیر اطمینان می‌دهد که او و خانواده‌اش مشکلی نخواهند داشت: «و در مورد همسرم، مطمئنم وقتی به او بگویم کاملاً مجذوب خواهد شد. او عاشق داستان‌های ارواح و فیلم‌های ترسناک است.»

معرفی شخصیت‌ها و قدرت روانی

در همین حال، درباره همسر جک، وندی (شلی دووال)، و پسر کوچکشان دنی (دنی لوید) نیز اطلاعاتی کسب می‌کنیم. دنی نوعی قدرت روانی دارد و دوست خیالی‌اش لحظات ناراحت‌کننده‌ای را به او نشان می‌دهد که تلویح می‌کند چه چیزی ممکن است در هتل رخ دهد. وندی در گفت‌وگوی بعدی‌اش با پزشکی که دنی را معاینه می‌کند، به طور اتفاقی از اعتیاد جک به الکل و چگونگی منجر شدن این نقص انسانی جدی به حادثه‌ای آسیب‌زا برای او و دنی در گذشته پرده برمی‌دارد.

عظمت هتل اوورلوک

نقد فیلم درخشش The Shining
هتل اوورلوک محل فیلمبرداری فیلم درخشش است

هنگامی که جک و خانواده‌اش وارد اوورلوک می‌شوند، فیلم اغلب بر عظمت و وسعت داخلی هتل تأکید می‌کند به‌ویژه وقتی پس از روز تعطیلی، تنها افراد حاضر در هتل هستند. دوربین با دنبال کردن شخصیت‌های اصلی که در هتل این سو و آن سو می‌روند، اغلب محیط اطرافشان را به اندازه پس‌زمینه فضایی «۲۰۰۱: ادیسه فضایی» وسیع نشان می‌دهد. گاهی به نظر می‌رسد هیچ راه خروجی برای آن‌ها وجود ندارد، همان‌طور که وقتی دوربین به طور تهدیدآمیزی به وندی و دنی که در هزارتوی بزرگ کنار ساختمان هتل پرسه می‌زنند نگاه می‌کند، منعکس می‌شود.

سقوط به سوی جنون

نقد فیلم درخشش The Shining
جک نیکلسون و دنی لوید در نمایی از فیلم درخشش

در آن نقطه، جک در حال فرو رفتن به سمت دیوانگی است، بنابراین بیشتر به دیدگاه دنی و وندی وابسته می‌شویم. با این حال، هیچ‌کدام خیلی قابل اعتماد نیستند زیرا آن‌ها نیز به نوعی از نظر روانی منزوی می‌شوند. پس از تجربه چیزی ترسناک در اتاقی خاص در هتل، ذهن دنی بیش از پیش آشوب‌زده می‌شود و رویاهای وحشتناکش به زودی به واقعیتی وحشت‌آور برای او تبدیل می‌شوند. در مورد وندی، او ناامیدانه تلاش می‌کند تا اوضاع را تحت کنترل ضعیف خود درآورد، اما ناگزیر لحظه‌ای فرا می‌رسد که خود را در دام ترس و سردرگمی می‌یابد.

کوبریک همه چیز را سرد و دور نگه می‌دارد، همان‌طور که در بسیاری از فیلم‌هایش انجام داد، و این باعث می‌شود فیلم ترسناک‌تر شود. در حالی که سه شخصیت اصلی کاریکاتورهای اغراق‌آمیزی هستند، سقوط آن‌ها به دیوانگی همچنان به دلیل تنگناهراسی غالب گیراست. به نظر می‌رسد که برای همیشه در وضعیت جداافتاده خود محبوس شده‌اند، آن‌ها به تنهایی کیفیت‌های انسانی بیشتری را از دست می‌دهند، که احتمالاً به همین دلیل کوبریک عمداً از دو بازیگر اصلی خود خواست تا در بازیگری‌شان اغراق کنند.

نقد فیلم درخشش The Shining
دوقلوها در نمایی از فیلم درخشش

در حالی که نیکلسون حالت دیوانه‌وار آشنای خود را تا حد نیاز بالا می‌برد، شلی دووال کیفیت عصبی خود را به نهایت می‌رساند. تلاش‌های طاقت‌فرسای او در این فیلم شایسته قدردانی بیشتری است، به‌ویژه با توجه به رفتار سخت‌گیرانه کوبریک با او در طول فیلم‌برداری.

ابهام و سؤالات بی‌پاسخ

در همین حال، ما نیز با ابهام اطراف دیدگاه‌های به شدت تحریف‌شده شخصیت‌های اصلی گیج می‌شویم. آیا واقعاً موجودات ماوراءطبیعی در هتل وجود دارند؟ یا جک و خانواده‌اش صرفاً توهماتی را تجربه می‌کنند که توسط قدرت روانی دنی تغذیه می‌شود؟ یک صحنه کلیدی در ادامه داستان، که در انبار رخ می‌دهد، به شدت نشان می‌دهد که واقعاً ارواحی در هتل وجود دارند. با این حال، فیلم تا پایان درباره وجود آن‌ها مبهم باقی می‌ماند، و آخرین نما سؤالات و تردیدهای بیشتری را برمی‌انگیزد.

دیدگاه عینی و ناکافی

فیلم کمی دیدگاه عینی از طریق دیک هلوران (اسکتمن کروترز)، سرآشپز هتل با همان توانایی روانی دنی، ارائه می‌دهد. او در گفت‌وگوی اولیه‌اش با دنی به طور غیرمستقیم تشخیص می‌دهد که چیزی در هتل خوب نیست و بعداً پس از دریافت پیام روانی SOS از دنی به کمک می‌آید. با این حال، به بیان ملایم، فیلم به او اجازه نمی‌دهد وضعیت در جریان اطراف دنی و والدینش را روشن کند.

اقتباس از رمان کینگ

فراموش کردم ذکر کنم که «درخشش» بر اساس رمانی به همین نام از استیون کینگ ساخته شده است، که به دلایل قابل درک از فیلم خوشش نیامد. به ناراحتی کینگ، کوبریک در حین اقتباس با همکاری دیان جانسون، بیشتر عمق انسانی داستان اصلی را حذف کرد. در عوض، او کیفیت‌های تنگناهراسی داستان کینگ را برای دیدگاه هنری تک‌محور خود تقطیر کرد و دستاورد او تأثیر قابل توجهی بر مجموعه‌ای از فیلم‌های ترسناک هنری مانند فیلم اول آری آستر، «ارثی» (۲۰۱۷)، داشته که بسیار به «درخشش» مدیون است.

به هر حال، کینگ بعداً تلاش کرد با نوشتن رمان دنباله «دکتر اسلیپ» داستان خود را بیشتر از فیلم کوبریک جدا کند. با این حال، به تفریح کوچک ما، اقتباس سینمایی بعدی به کارگردانی مایک فلانگان، حتی وقتی به رمان دنباله کینگ وفادار بود، از فیلم کوبریک آزاد نبود. این موضوع چیزهای زیادی درباره قدرت سینمایی گریزناپذیر فیلم کوبریک می‌گوید، نه؟

نوشته‌ای با عنوان The Shining: An Odyssey of Madness از سایت RogerEbert.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *