از اینستاگرام پادان دیدن کنید Padan's Instagram

نقد فیلم دختری با سوزن

دسته‌بندی: نقد و بررسی سینما
زمان مطالعه: 2 دقیقه

نقد فیلم دختر با سوزن، فیلم دختر با سوزن ساخته مگنوس فون هورن، اثری است که با ترکیبی از زیبایی بصری خیره‌کننده و روایتی تکان‌دهنده، مخاطب را به قلب کپنهاگ پس از جنگ جهانی اول می‌برد؛ جایی که سایه‌های فقر، طردشدگی و بی‌رحمی اجتماعی بر زندگی‌ها سنگینی می‌کند. این فیلم، که بر اساس داستان واقعی قاتل زنجیره‌ای دانمارکی، داگمار اوربای، ساخته شده، فراتر از یک درام تاریخی، آیینه‌ای است از جامعه‌ای که زنان را به حاشیه می‌راند و آن‌ها را در چرخه‌ای از ناامیدی و انتخاب‌های دردناک گرفتار می‌کند.

نقد فیلم دختری با سوزن

با تمرکز بر کارولین، زنی جوان که در تنگنای فقر و بارداری ناخواسته اسیر شده، فیلم به‌گونه‌ای استادانه مضامین زنانگی، محرومیت و پیامدهای جنگ را کاوش می‌کند و تصویری گوتیک و کابوس‌وار از جهانی ترسیم می‌کند که در آن امید، تنها روزنه‌ای کوچک در دل تاریکی است. نقدهای گردآوری‌شده در این مجموعه، هرکدام از زوایای متفاوتی به این اثر سینمایی قدرتمند پرداخته‌اند. کاترین ویتلی با نگاهی به ریشه‌های ادبی و بصری فیلم، آن را افسانه‌ای بزرگسالانه با تأثیرات اکسپرسیونیستی می‌داند؛ گای لاج بر جنبه‌های حقوق زنان و فضای خفقان‌آور فیلم تأکید می‌کند و برایان تالریکو آن را به‌عنوان روایتی بی‌رحم اما ضروری از زندگی‌های نابودشده در حاشیه جامعه تحلیل می‌کند.

این نقدها، با دیدگاه‌های متنوع خود، عمق و پیچیدگی دختری با سوزن را روشن می‌کنند و تجربه‌ای چندلایه از این فیلم ارائه می‌دهند. در ادامه، نقدهای کاترین ویتلی، گای لاج و برایان تالریکو را که گردآوری کرده‌ایم، می‌توانید بخوانید.

نقد فیلم دختری با سوزن نوشته کاترین ویتلی

برگرفته از داستان واقعی قاتل زنجیره‌ای دانمارکی داگمار اوربای، افسانه گوتیک مگنوس فون هورن در کپنهاگ پس از جنگ جهانی اول رخ می‌دهد، اما واقعیت وحشتناک آن چندان دور از دنیای ما به نظر نمی‌رسد.

ادبیات پر است از کودکان ناخواسته. سرنوشت آن‌ها به‌ندرت خوشایند است. از اولیور توئیست تا هری پاتر، این یتیمان، همان‌طور که دیکنز توصیف می‌کند، از اضطراب و غم و تنگنای زندان‌مانندشان رنگ‌پریده‌اند. در آرزوی عشق، اما شبیه مرگ.

شروع هولناک: پرتره‌های وحشت

فیلم با مجموعه‌ای از پرتره‌های دگرگون شده و عبوس آغاز می‌شود چهره‌هایی که به شکل گریماس‌های وحشتناک درهم کشیده شده‌اند، گویی پرتره‌های جیغ‌مانند فرانسیس بیکن به شکلی هولناک زنده شده‌اند. این سکانس لحن کابوس بزرگ گینیول قتل‌های نوزادان مگنوس فون هورن را تعیین می‌کند که به‌صورت آزاد از داستان واقعی داگمار اوربای، زنی دانمارکی که بین سال‌های ۱۹۱۳ تا ۱۹۲۰ تا ۲۵ نوزاد را به قتل رساند، اقتباس شده است.

کارولین: قهرمان ناکامل

مگنوس فون هورن تصمیم گرفته است نه روی خود اوربای (با بازی ترینه دیرهولم، ستاره سینمای دانمارک) بلکه روی کارولین (ویک کارمن سونه)، خیاطی فقیر و در تنگنا در کپنهاگ پساجنگ تمرکز کند. با ابروهای پرپشت و موهای ژولیده و چشمان بزرگ و گودافتاده، کارولین در ابتدا چندان همدلی‌برانگیز نیست. مطمئن نیستیم که آیا واقعاً بیوه است، همان‌طور که ادعا می‌کند.

نقد فیلم دختری با سوزن
مگنوس فون هورن کارگردان فیلم

همچنین مشخص نیست که در رابطه عاشقانه‌اش با صاحب کارخانه‌ای که در آن کار می‌کند، چه کسی از دیگری سوءاستفاده می‌کند. پیچ‌وتابی در لب یا بالا بردن زیرکانه ابرو نشان می‌دهد که او شاید آن‌قدرها هم معصوم نباشد. اما وقتی باردار می‌شود، معشوقش او را رها می‌کند و باید از شوهری زخم‌خورده و ناقص‌الخلقه مراقبت کند، کاملاً غرق می‌شود. و وقتی به یک غریبه به‌ظاهر مهربان برای کمک روی می‌آورد، بیشتر در باتلاق فرو می‌رود.

کپنهاگ گوتیک: جهانی از سایه‌ها

کپنهاگ فون هورن که با کنتراست بالای سیاه‌وسفید فیلم‌برداری شده، کیفیتی گوتیک دارد. فیلم‌بردار میکال دیمک و طراح صحنه یاگنا دوبش جهانی از خیابان‌های سنگ‌فرش پیچ‌درپیچ، حمام‌های بخارآلود و پلکان‌هایی شبیه آثار اشر خلق کرده‌اند. زوایای کج و معوج و تصاویر با عمق میدان بالا حس ترس و اضطراب را القا می‌کنند و کارولین را یا کوچک می‌کنند یا در تنگنا قرار می‌دهند. اغلب، تنها یک‌سوم وسط تصویر قابل‌دیدن است و لبه‌های بیرونی در تاریکی محو می‌شوند.

سایه‌هایی از مرد فیل‌نمای لینچ (۱۹۸۰)، آثار اولیه فون تریه، «کودکی یک رهبر» از بردی کوربت (۲۰۱۵) و حتی سریال «داستان ترسناک آمریکایی» رایان مورفی (۲۰۱۱-) دیده می‌شود. بااین‌حال، با توجه به دوره زمانی فیلم، تأثیر بصری اصلی به نظر از سینمای اکسپرسیونیستی مورنائو، وینه و لانگ می‌آید که به قول لوت انیسر، منتقد فیلم، هِلدونکل به معنای واقعی کلمه روشن-تیره، کیاروسکورو را تداعی می‌کند؛ جهانی بیرونی پیچ‌خورده و گروتسک که بازتاب اضطراب درونی اروپایی است که از وحشت‌های جنگ تسخیر شده است.

نقد فیلم دختری با سوزن
بسیر زچیری در نقش پیتر شباهت زیادی به شخصیت اصلی فیلم مرد فیل‌نما دارد

جنگ و پیامدهایش: از میدان نبرد تا شهر کابوس‌وار

فیلم خط مستقیمی از اجساد انباشته‌شده در میدان جنگ به شهر کابوس‌وار کارولین می‌کشد. محرومیت کارولین و همسرش که آن‌قدر آسیب دیده که تنها کاری که می‌تواند پیدا کند، نقش یک عجایب‌نما در سیرک است نتیجه جنگ است. همین‌طور نوزادانی که اوربای آن‌ها را خفه کرده و در فاضلاب انداخته یا در کوره سوزانده است. مانند شکارچی بدنام کودکان در «چیتتی چیتتی بنگ بنگ» (۱۹۶۸)، قنادی چشم‌تیز و جلادگونه دیرهولم که فعالیت‌های پشت‌پرده‌اش بالای یک شیرینی‌فروشی انجام می‌شود، هم شیرین و هم شوم است.

او نیز هیولایی است که در آتش جنگ ساخته شده. او اصرار دارد که به قربانیانش لطف می‌کند. به هر حال، وقتی میلیون‌ها نفر کشته شده‌اند، چند زندگی دیگر چه اهمیتی دارد؟ و بدون کمک او، این کودکان و مادرانشان چه کیفیتی از زندگی می‌داشتند؟ دنباله‌ای ظریف در یتیم‌خانه‌ای پر از کودکان بی‌چهره نشان می‌دهد که شاید او حرف درستی داشته باشد.

سوزن و سقط: بازتابی از زمان حال

در زمان ساخت فیلم، آینده حقوق باروری زنان در آمریکا در هاله‌ای از ابهام بود. جای تعجب نیست که سوزن عنوان فیلم، سوزن بافندگی است که کارولین برای سقط‌جنین ناموفق از آن استفاده می‌کند. فیلم قبلی فون هورن، «عرق» (2020)، اثرات رسانه‌های اجتماعی بر روان زنان امروزی را بررسی کرد. دختری با سوزن به‌صورت ملموس نشان‌دهنده تأثیرات اجتماعی تولد فرزندانی است که مادرانشان آن‌ها را نمی‌خواهند. موسیقی آتونال فردریک هافمایر با صدای جیغ نوزادان ترکیب می‌شود و اثری فرساینده ایجاد می‌کند.

شتاب فیلم بر میل ناامیدانه برای متوقف کردن همه‌چیز استوار است. اما درحالی‌که داگمار و کارولین در اتر و فیلم‌ها آرامشی موقت می‌یابند، مخاطب چنین آسودگی‌ای ندارد.

افسانه‌ای برای بزرگسالان

فون هورن رساله اجتماعی نمی‌سازد، بلکه افسانه‌ای برای بزرگسالان خلق می‌کند. طبق انتظار، کارولین به‌نوعی پایانی خوش پیدا می‌کند. بااین‌حال، پس از پایان فیلم، آنچه در خاطر می‌ماند، بوی ترس و وحشت لرزه‌آور این دنیای فاسد است که شاید، به هر حال، چندان از دنیای ما دور نباشد.

برگرفته از سایت بی‌اف‌آی

نقد فیلم دختری با سوزن نوشته گای لاج

کارگردان بااستعداد فیلم «عرق» با اولین حضورش در بخش رقابتی جشنواره کن، سفری ترسناک و بی‌نقص از نظر فرمی به حاشیه‌های تاریک و استیج‌مانند دانمارک پس از جنگ جهانی اول ارائه می‌دهد.

نقد فیلم دختری با سوزن
ویک کارمن سونه در این فیلم ایفاگر نقش کارولاین است.

در عصری کارولین زنی است که بسیاری او را «سقوط‌کرده» می‌نامند. تنها، بیکار و باردار از مردی که همسرش نیست، تنها برای مجازات شدن به رسمیت شناخته می‌شود و در باقی موارد نامرئی است. زنان مانند کارولین خودبه‌خود سقوط نمی‌کنند. آن‌ها از ارتفاعات بلند که حتی به تماشای متلاشی شدنشان اهمیتی نمی‌دهد، رها می‌شوند. این سقوط ناخواسته، نه‌تنها به سوی گنداب کثیف بلکه به جهانی زیرین و نزدیک به هادس پر از بی‌رحمی انسانی، وحشت اصلی فیلم دختری با سوزن است؛ فیلمی خارق‌العاده و تکان‌دهنده از مگنوس فون هورن، یک افسانه بزرگسالانه پر از جادوگران و بدبخت‌ها، جایی که جامعه به‌عنوان هیولای واقعی آشکار می‌شود.

از «عرق» به «سوزن»: تغییر منظره، تداوم سبک

فیلم قبلی فون هورن، «عرق»، که برای جشنواره کن ۲۰۲۰ انتخاب شده بود، مطالعه‌ای متفاوت از زنانگی ارائه می‌داد که برای مطابقت با استانداردهای اجتماعی تا سرحد ممکن تلاش می‌کرد. پرتره‌ای امروزی از یک اینفلوئنسر جوان تناسب‌اندام که در آشوب فرومی‌رفت، فیلمی با سطوح سخت، شیشه‌ای و نئون‌درخشان بود جهانی کاملاً متفاوت از کثافت تک‌رنگ فراگیر دختری با سوزن که در کپنهاگ کارگری و گل‌آلود پس از جنگ جهانی اول رخ می‌دهد.

کپنهاگ گوتیک: جهانی از سایه و تنگنا

فیلم‌بردار میکال دیمک و طراح صحنه یاگنا دوبش این شهر فرسوده را به‌صورت حکاکی گوتیکی زنده به تصویر می‌کشند؛ هزارتویی از اتاق‌های تنگ و بی‌نور، کوچه‌های باریک، ترک‌خورده با سایه‌ها و شکاف‌های عمیقی که در آن زندگی‌ها می‌توانند پنهان یا دور ریخته شوند.

نقد فیلم دختری با سوزن
میکال دیمک فیلم‌بردار فیلم و یاگنا دوبش طراح صحنه، این شهر فرسوده را به‌صورت حکاکی گوتیکی زنده به تصویر می‌کشند

جو این فیلم شاید با بی‌رحمی براق «عرق» فاصله داشته باشد، اما دقت خفقان‌آور میزانسن فون هورن در هر دو فیلم یکسان است: هر یک زندانی بصری خصمانه برای قهرمان زن منزوی خود می‌سازد. حضور در بخش رقابتی کن امسال ممکن است به «سوزن» جایگاهی بالاتر از فیلم قبلی که توزیع خوبی داشت اما کمتر دیده شد، بدهد، اما این اثری غم‌انگیز و از نظر تجاری سازش‌ناپذیر است که در پایانش روزنه‌ای از امید می‌درخشد.

شروع تکان‌دهنده: مونتاژی از رنج انسانی

در مونتاژی گیرا در ابتدای فیلم، چهره‌های گره‌خورده در هم می‌آمیزند و در حالت‌های مختلف درد و ناامیدی تغییر شکل می‌دهند مداری کالیودوسکوپی از رنج انسانی. اما این چهره رنگ‌پریده و کشیده کارولین (ویک کارمن سونه، که وعده‌های ترسناکش در «تعطیلات» و «خداوند» را به حقیقت تبدیل می‌کند) است که دوربین روی آن مکث می‌کند، چهره‌ای در خستگی کسل‌کننده و دائمی که فیلمنامه، نوشته فون هورن و لینه لانگ‌بک، را از توضیح پیشینه زیاد بی‌نیاز می‌کند.

او را در آستانه اخراج از اتاق ساده و محقری که خانه‌اش می‌نامد ملاقات می‌کنیم: همسرش پیتر از جنگ بازنگشته و او به‌سختی با کار خیاطی طاقت‌فرسا در کارخانه پارچه محلی خود را تأمین می‌کند.

خیانت و سقوط: رابطه‌ای ناپایدار

وقتی یورگن (یواخیم فی‌یلستروپ)، مالک ثروتمند کارخانه، به او دل می‌سپارد، رابطه‌ای پرشور آغاز می‌کنند آن‌قدر شدید که کارولین به‌تندی پیتر (بسیر زچری) را که به‌طور غیرمنتظره با چهره‌ای به‌شدت مخدوش از جنگ بازمی‌گردد، رد می‌کند. در این منطقه بی‌رحم پساجنگ، قربانیان به ضرر یکدیگر قربانی می‌کنند. اما جایگاه اجتماعی ارتقایافته‌اش کوتاه‌مدت است، زیرا وعده ازدواج یورگن پس از بارداری کارولین پوچ می‌شود.

درحالی‌که او در حمامی عمومی تلاش می‌کند سقط‌جنین کند، با داگمار (ترینه دیرهولم)، صاحب مهربان‌چهره قنادی که ادعا می‌کند خانواده‌های فرزندخوانده برای نوزادان ناخواسته پیدا می‌کند، آشنا می‌شود. با وجود اصرار پیتر برای بزرگ کردن فرزند به‌عنوان فرزند خودش، کارولین پیشنهاد داگمار را می‌پذیرد.

داگمار: خیرخواهی فریبنده

طولی نمی‌کشد که می‌فهمیم داگمار آن چیزی نیست که ادعا می‌کند حتی ادعاهایش درباره مادری برای ارنا (آوو ناکس مارتین)، دختر خجالتی و عبوس تحت مراقبتش، مشکوک به نظر می‌رسد اما کارولین در خانه تنگ و خفقان‌آور کوچه‌پشتی او آرامشی عجیب پیدا می‌کند.

پس از واگذاری نوزاد خود، او داوطلبانه به‌عنوان دایه برای نوزادانی که تحت مراقبت داگمار هستند کار می‌کند، غافل از همدستی‌اش در یک فعالیت جنایی خشن، درحالی‌که حسرت‌ها و آرزوهای مادرانه‌اش او را آزار می‌دهند. دختری با سوزن به‌صورت آزاد بر اساس یک پرونده واقعی از آن دوره ساخته شده، اگرچه شرح جزئیات آن شوک تدریجی و کُند فیلم را مختل می‌کند. کافی است بگوییم که یک دایره جهنمی زمینی به دیگری راه می‌دهد.

نقد فیلم دختری با سوزن
تراین دایرهولم ایفاگر نقش داگمار است

رنج و زیبایی: اکسپرسیونیسم در خدمت داستان

شدت رنج به نمایش درآمده در اینجا تماشای فیلم را دشوار می‌کند، و زیبایی اکسپرسیونیستی ارائه آن به‌سختی این دشواری را تخفیف می‌دهد. اما فیلم فون هورن هرگز به بدبینی پوچ تبدیل نمی‌شود، به‌لطف درک عمیقش از استدلال‌های اخلاقی و معنوی پشت اعمال خشونت‌بار غیرقابل‌تصور. در اجرایی خیره‌کننده، دیرهولم داگمار را با آرامشی سرد و ترسناک اما با زخم‌های برجسته ترومایی سرکوب‌شده و شکنندگی بازی می‌کند: زنی سقوط‌کرده از نوع دیگر، که خود را ناجی دیگران از شکستی طولانی و کُند توسط جامعه‌ای می‌بیند که جایی یا اهمیتی برای آن‌ها ندارد.

امیدی در دل تاریکی

جهان مردانه زنان را نیز فاسد می‌کند؛ یک عمل قاطعانه مهربانانه لازم است تا این چرخه را بشکند، هنگامی که کارولین دوباره به همسر زخمی‌اش فکر می‌کند و امکان خانواده از قطعات رها شده کنار هم قرار می‌گیرد. داگمار به کاترینا هشدار می‌دهد: «جهان جای وحشتناکی است»، و این شعر غم‌انگیز فیلم را خلاصه می‌کند. «اما باید باور کنیم که این‌طور نیست.»

برگرفته از سایت ورایتی

نقد دختری با سوزن نوشته برایان تالاریکو

دختری با سوزن ساخته مگنوس فون هورن مرا به یاد فیلم درخشان و بی‌رحم «بین‌پول» انداخت. اگر آن فیلم را دیده باشید، می‌دانید که این مقایسه چه سطحی از بدبینی را به همراه دارد. این فیلم‌سازی بی‌وقفه تلخ است، یادآوری‌ای از این که زنان در حاشیه نردبان اقتصادی نسل‌هاست که در سراسر جهان به حاشیه رانده شده‌اند. بر اساس داستان واقعی قاتل زنجیره‌ای دانمارکی، داگمار اوربای، دختری با سوزن در بی‌رحمی‌اش تقریباً بی‌حس‌کننده می‌شود. با این حال، این درامی خوش‌ساخت است که طنین آن صد سال پس از جنایاتی که به تصویر می‌کشد، همچنان ادامه دارد.

کارولین: قربانی بی‌اهمیت جامعه

داگمار اوربای در واقع شخصیت اصلی دختری با سوزن نیست، زیرا فیلمنامه فون هورن و لینه لانگ‌بک بر زنی جوان دانمارکی به نام کارولین (ویک کارمن سونه) متمرکز است. او در لبه نهایی فقر معرفی می‌شود، در آستانه اخراج از خانه‌اش به دلیل عدم پرداخت اجاره به مدت چند هفته. صاحب‌خانه‌اش تا کنون به او اجازه اقامت داده بود، اما حالا باید آپارتمان را نشان دهد و کارولین باید برود. به کجا؟ او واقعاً اهمیتی نمی‌دهد. حقیقت تلخ این است که هیچ‌کس اهمیتی نمی‌دهد.

چرخش سرنوشت و سقوط دوباره

سرنوشت کارولین به نظر می‌رسد که با شروع رابطه‌ای عاشقانه با رئیسش، یورگن (یواخیم فی‌یلستروپ)، که قول ازدواج با او می‌دهد، تغییر می‌کند. اما افشای بارداری کارولین از این مرد ثروتمند، او را از زندگی پرزرق‌وبرق محروم می‌کند. مادر یورگنِ ضعیف‌النفس، ازدواج را لغو می‌کند و کارولین را باردار و تنهاتر از همیشه به خیابان بازمی‌گرداند. (شباهت‌هایی با «آنورا» کاملاً غیرعمدی است، اما یادآوری می‌کند که قضاوت طبقاتی و جنسیتی درباره زنان هنوز از بین نرفته است.)

سوزن و داگمار: انتخابی ناامیدانه

وضعیت وخیم کارولین او را به تلاش برای سقط جنین با سوزن (که عنوان فیلم از آن گرفته شده) سوق می‌دهد، اما توسط داگمار (ترینه دیرهولم) که پیشنهاد می‌دهد برای فرزندش خانه‌ای با دریافت هزینه پیدا کند، متوقف می‌شود. پس از این فرآیند، کارولین هنوز جایی برای رفتن ندارد، بنابراین در کنار داگمار می‌ماند؛ اما متوجه می‌شود که متحد جدیدش واقعاً برای این کودکان ناخواسته خانه‌ای پیدا نمی‌کند.

فضای خفقان‌آور: وحشتی در قاب‌های زیبا

رویکرد فون هورن در دختری با سوزن تقریباً خفقان‌آور است. بله، فیلم توسط میکال دیمک به شکلی خیره‌کننده فیلم‌برداری شده، اما تقریباً هر فریم از حس تهدید آکنده است. این حس تنشی شبیه فیلم‌های ترسناک ایجاد می‌کند، به‌طوری که هر چرخش داستانی جدید را با ترس از این که این داستان نمی‌تواند پایانی خوش داشته باشد، انتظار می‌کشیم. فون هورن به این لحن ژانر وحشت متمایل می‌شود، به‌ویژه در موسیقی فردریک هافمایر و طراحی صدا که ناهماهنگ است، تقریباً یک موسیقی الکترونیکی پر از زمزمه‌ها و جیغ‌ها به جای آهنگ‌های سنتی.

نقد فیلم دختری با سوزن
فون هورن به این لحن ژانر وحشت متمایل می‌شود، به‌ویژه در موسیقی فردریک هافمایر و طراحی صدا که ناهماهنگ است، تقریباً یک موسیقی الکترونیکی پر از زمزمه‌ها و جیغ‌ها به جای آهنگ‌های سنتی.

او همچنین به تصاویر چهره‌های مخدوش بازمی‌گردد نه‌تنها همسر کارولین که در جنگ جهانی اول ناقص شده، بلکه پرولوگی که چهره‌هایی را روی هم نمایش می‌دهد و سایه‌هایی که روی چهره کارولین می‌افتند وقتی حقیقت را کشف می‌کند. همه این آدم‌ها مخدوش‌اند، حتی اگر برخی فقط از درون باشند.

سونه اجرایی بی‌پروا ارائه می‌دهد، اما دیرهولم با شدت و تعهد برابر با او همخوانی می‌کند. او به سمت اجرایی که جنایات اوربای را «توجیه» کند نمی‌رود، اما درک می‌کند که چگونه جامعه دینامیکی را ایجاد کرد که به این قتل‌ها منجر شد. هر دو اجرا هوشمندانه‌اند، مضامین فیلم را برجسته می‌کنند و در عین حال طبیعی و فوری به نظر می‌رسند.

تجربه‌ای دشوار اما ضروری

دختری با سوزن تماشای سختی دارد و این بدبینی بی‌وقفه ممکن است آن را کمی یکنواخت‌تر از حد لازم کند. با این حال، برخی داستان‌ها باید بدون نرمش روایت شوند، و به نظر می‌رسد مگنوس فون هورن و تیمش درک کرده‌اند که نمی‌توان جنایات داگمار اوربای را با ذره‌ای ملودرام مستند کرد. باید سخت باشد. این زندگی‌ها و انتخاب‌ها سخت بودند. باید زیر پوست شما نفوذ کند. این سوزنی نیست که در جعبه یا روی قفسه باشد. سوزنی است که می‌تواند شما را ببرد.

برگرفته از راجرایبرت‌دات‌کام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *