هر سه نقد فیلم اروپا (Zentropa) به نقش محوری لئو (با بازی ژان-مارک بار) و روایت هیپنوتیزمکنندهی ماکس فون سیدو اشاره دارند، اما دیدگاههای متفاوتی دربارهی ارزش کلی فیلم ارائه میدهند. این نقدها در مجموع نشاندهندهی دوگانگی «اروپا» هستند: فیلمی که با سبک بصری مسحورکنندهاش مخاطب را مجذوب میکند، اما با روایت پراکنده و مضامین مبهمش ممکن است برخی را ناامید یا سردرگم سازد.
نقد فیلم اروپا (Zentropa) نوشته راجر ایبرت
فیلم «اروپا» اثری عجیب، تکاندهنده و پیچیده دربارهی یک آمریکایی سادهلوح به نام لئو در آلمان پس از جنگ جهانی دوم است. لئو (با بازی ژان-مارک بار) نمیداند دقیقاً در آلمان چه میکند؛ او برای بازسازی کشور آمده، زیرا به گفتهی خودش، زمان آن رسیده که به آلمان مهربانی نشان داده شود. با این حال، او نه طرفدار نازیهاست و نه حتی بهویژه طرفدار آلمان؛ او صرفاً گیج و سردرگم است. عموی لئو که در راهآهن کار میکند، برای او شغلی بهعنوان مهماندار در واگنهای پولمن فراهم میکند، و لئو بهتدریج در گردابی از شرم و اسرار آلمان گرفتار میشود.
شخصیتها و روابط
این ماجرا از زمانی آغاز میشود که لئو در قطار با یک وارث جذاب (باربارا سوکوا) آشنا میشود. او لئو را فریب میدهد و سپس به خانهی خانوادگیاش میبرد تا با خانوادهاش که مالک شرکت «زنتروپا» – سازندهی قطارهاست – آشنا شود. این همان قطارهایی هستند که در طول جنگ یهودیان را به سوی مرگ بردند، اما حالا برنامهای روزمره و معمولی دارند. عمو کسلر (ارنست-هوگو یارگارد)، یکی از آن «آلمانیهای خوب» است که ادعا میکند فقط کارش را انجام میداده است. در این میان، یک مأمور اطلاعاتی مرموز آمریکایی (ادی کنستانتین) نیز در خانه حضور دارد که مدارکی علیه عمو کسلر دارد و میتواند ثابت کند او جنایتکار جنگی بوده است. اما همهی اینها برای لئو فقط گیجکننده است.
سبک بصری و کارگردانی

داستان فیلم بهصورت عمداً پراکنده توسط کارگردان دانمارکی، لارس فون تریه، روایت میشود. نقطهی قوت فیلم در تصاویر بصری خیرهکنندهی آن است. فون تریه از فیلمبرداری سیاهوسفید و رنگی، نوردهی دوگانه، جلوههای اپتیکال و عکاسی ترفندی استفاده میکند. او شخصیتها را در جهانی چندلایهی بصری قرار میدهد که گاهی شبیه حشرات بهنظر میرسند، گویی بین شیشهها برای بررسی دقیقتر ما گیر افتادهاند.
نمادگرایی و مضمون

فیلم اثری نمادین است که شاید برای هر بینندهای به شکلی متفاوت تفسیر شود. میتوان آن را فیلمی دربارهی مرگ نازیسم دانست که توسط قطار نمادین شده است، و همچنین دربارهی مسئولیت اخلاقی آمریکاییها و دیگرانی که برای نجات قربانیان این قطارها و اردوگاههایی که محمولههای انسانی محکوم به مرگ را به آنجا میرساندند، دیر رسیدند. قطار و دولت نازی مردهاند، اما مانند شخصیتهای کارتونی همچنان به حرکات خود ادامه میدهند؛ گویی پیام مرگ از مغز به بدن نرسیده است.
لحظات برجسته بصری
بهترین لحظات فیلم، لحظات کاملاً بصری آن هستند: دو قطار که به جلو و عقب حرکت میکنند، یکی با حضور بار و دیگری با سوکوا. نمایی زیرآبی از پخش شدن خون. سکانسی فوقالعاده تأثیرگذار دربارهی حس غرق شدن. و نمایی هیپنوتیزمکننده از ریلهای قطار، در حالی که صدای ماکس فون سیدو ما را دعوت میکند تا با او به اروپا بازگردیم و ارادهمان را تسلیم کنیم.
جوایز و واکنشها
فیلم «اروپا» که در اصل با عنوان «نتروپا» (Zentropa) شناخته میشود، در جشنواره کن ۱۹۹۱ جایزهی بهترین کارگردانی و جایزهی فنی را دریافت کرد، اما این جوایز برای فون تریه کافی نبود. او که معتقد بود فیلمش شایستهی نخل طلایی (که به «بارتون فینک» با شباهتهایی به این فیلم رسید) بود، به هیئت داوران توهین کرد و عصبانی از جشنواره خارج شد. خشم او در «اروپا» منعکس شده است، اما تسلط فنیای که داوران از آن تقدیر کردند نیز در فیلم مشهود است. فیلم بیش از حد گیجکننده است که به موفقیت کامل برسد، اما بهقدری تأثیرگذار و از نظر بصری زیباست که نمیتوان آن را نادیده گرفت.
برگرفته از سایت راجرایبرت.کام
نقد فیلم اروپا (Zentropa) نوشته کریس هیکس
فیلم «اروپا» اثری است که بهتناوب مسحورکننده و خشمآور است؛ لحظاتی قدرتمند دارد و در عین حال بخشهایی بهنظر پیشپاافتاده یا مبهم میآیند. با این حال، علاقهمندان به سینمای خارجی باید آن را بهخاطر جذابیت فراوانی که ارائه میدهد، تماشا کنند.
داستان و شخصیت اصلی
داستان درباره یک آمریکایی جوان (با بازی ژان-مارک بار) است؛ سربازی فراری از ارتش آمریکا با ریشههای آلمانی که کمی دستوپاچلفتی و بیش از حد آرمانگراست. او در اکتبر ۱۹۴۵، پس از جنگ جهانی دوم، به فرانکفورت سفر میکند. لئو با کمک عموی بداخلاق و اکراهآمیزش، شغلی بهعنوان مهماندار واگنهای خواب در خط راهآهن زنتروپا بهدست میآورد. او در این نقش به مسافران ثروتمند خدمات میدهد و از مسافران محرومی که در سرمای یخبندان به بدنهی آخرین واگن آویزان شدهاند، دوری میکند.

لئو بهزودی توسط دختر (باربارا سوکوا) مدیر راهآهن فریب خورده و درگیر توطئه و رمزورازهایی میشود که در میان فساد و تباهی آلمان پس از جنگ جریان دارد. این رابطه و فضای مرموز اطراف آن، لئو را به قلب اسراری تاریک میکشاند.
سبک کارگردانی و تکنیکهای سینمایی
داستان در درجهی دوم اهمیت قرار دارد و تمرکز اصلی بر جعبهی ابزار سینمایی لارس فون تریه، کارگردان دانمارکی، است. او از تکنیکهای قدیمی فیلمسازی در کنار فناوریهای مدرن استفاده میکند. برخی از دیالوگها و تعاملات، سرد و مصنوعی بهنظر میرسند و یادآور فیلمهای ردهدو دههی ۴۰ هستند، در حالی که برخی دیگر عمیقاً شخصی و تأثیرگذارند. فیلم گاهی از تصاویر سیاهوسفید خبری و دانهدار به انفجارهای رنگی تغییر میکند، بهویژه در صحنههای خشونتآمیز. همچنین استفادهی گستردهای از فرمت قدیمی پروجکشن عقبی (rear-projection) بههمراه فیلمبرداری چرخان و گیجکننده دیده میشود.
تأثیر بصری و احساسی
نتیجه، فیلمی است که از نظر بصری خیرهکننده اما از نظر احساسی تهی است؛ داستانگویی فدای تأثیرات بصری و احشایی شده است. این انتخاب، فیلمی خلق کرده که بیشتر به جلوههای ظاهری متکی است تا روایتی منسجم.
بازیگری و صداپیشگی

بازیها بسیار خوب هستند، بهویژه با توجه به سبک غیرمعمولی که از بازیگران طلب شده است. ژان-مارک بار در نقش مردی معمولی که در مرکز داستان قرار دارد، بینقص است. صدای ماکس فون سیدو بهعنوان راوی مرموز که بهصورت هیپنوتیزمکنندهای قهرمان داستان و مخاطب را در جریان رویدادها پیش میبرد، حالوهوایی وهمناک و مناسب به فیلم میبخشد.
ارتباط با دیگر آثار و حس و حال
با این حال، موسیقی، فیلمبرداری و سایر جنبههای فنی، تصویری از آلمان ارائه میدهند که بیشتر شبیه فیلمهای دیگر – بهویژه «مرد سوم» – است تا واقعیتی ملموس. این بهوضوح هدف کارگردان بوده، اما نتیجه فیلمی است که فراتر از دوپهلو بودن، اغلب گیجکننده و پر از نشانههای متناقض است.
ردهبندی و محتوای حساس
فیلم ردهبندی سنی ندارد، اما بهدلیل خشونت وحشتناک، صحنهها و الفاظ ناشایست، قطعاً ردهبندی R دریافت میکرد.
«اروپا» فیلمی است که با تصاویر بصری خیرهکننده و تکنیکهای سینمایی نوآورانهاش میدرخشد، اما نبود عمق احساسی و روایت پراکندهاش ممکن است برخی مخاطبان را سردرگم کند. با این حال، برای علاقهمندان به سینمای هنری و تجربی، این اثر ارزش تماشا دارد.
برگرفته از سایت دیسرت
نقد فیلم اروپا (Zentropa) نوشته آدرین مارتین
فیلم «اروپا» ساختهی لارس فون تریه (که در برخی مناطق به دلیل تمایز با فیلم «اروپا، اروپا»ی آگنیشکا هلند [۱۹۹۱] به زنتروپا تغییر نام داد) یکی از پرهیاهوترین و بهزعم برخی، بیش از حد ستایششدهترین آثار هنری دههی ۹۰ است که موجی جهانی به راه انداخت.

داستان بر لئو کسلر (ژان-مارک بار)، یک آمریکایی بهشدت سادهلوح متمرکز است که با آرزوی کمک به صلح جهانی، به آلمان پس از جنگ میرود. او در قطاری گوتیک و بینشهری مشغول به کار میشود. اما بهزودی تبدیل به مهرهای در بازی فریبها و توطئههایی میشود که در میان ویرانههای آلمان شکل گرفتهاند. فون تریه در مصاحبهها ادعا میکند که این داستان، تفسیری عمیق دربارهی اتحاد اروپا در دههی ۹۰ ارائه میدهد.
نقد دیدگاه کارگردان
بینندگانی که تا تیتراژ پایانی فیلم دوام بیاورند، ممکن است با شنیدن اینکه این فیلم تنها یکسوم از سهگانهی اروپای فون تریه است، شوکه شوند. دیدگاه فون تریه دربارهی تاریخ جهان پوچ و تهی بهنظر میرسد. بدبینی تند و مبهم او که رگههایی از سبک پانک دارد، بهسادگی در این جمله خلاصه میشود: «اروپا جهنم است». این نگاه او را شاید به سطحیترین نیهیلیست در سینمای معاصر جهان تبدیل کند.
سبک بصری و انتقاد از آن
«اروپا» از نظر سبک بصری نیز به همان اندازه تهی است. فون تریه بهنظر میرسد ایدهها و ترفندهای بسیاری را از کارگردانان کمتر شناختهشدهای چون هانس یورگن زایبربرگ و رائول رویز وام گرفته است. فیلم پر است از تغییرهای ناگهانی از سیاهوسفید به رنگی، پردههای پسزمینهی رویاگونه و کلاژهای کوبیستی از چهرهها و مدلهای قطار. با این حال، تأثیر کلی این عناصر از یک آگهی تبلیغاتی تلویزیونی یا یک موزیکویدئوی پرزرقوبرق فراتر نمیرود.
نقاط قوت و ضعف
فیلم کاملاً بیارزش نیست. دقایق ابتدایی و پایانی، که به کمک روایت وهمناک و هیپنوتیزمکنندهی ماکس فون سیدو تقویت شدهاند، اثری قدرتمند و جوی تأثیرگذار دارند. اما ۱۰۵ دقیقهی میانی، هرچند برای چشمها ضیافتی بصری فراهم میکنند، برای ذهن تغذیهی چندانی ارائه نمیدهند.
«اروپا» فیلمی است که با وجود جذابیتهای بصری و لحظههای تأثیرگذار ابتدایی و پایانی، در ارائهی مضمونی عمیق یا روایتی منسجم ناکام میماند. ادعاهای بزرگ کارگردان دربارهی تفسیر تاریخی و سیاسی، در برابر سطحینگری و آشفتگی فیلم رنگ میبازند، و نتیجه اثری است که بیش از آنکه تأملبرانگیز باشد، گیجکننده است.
برگرفته از آدرینمارتینفیلمکریتیک