از اینستاگرام پادان دیدن کنید Padan's Instagram

نقد سریال دکستر: رستاخیز

زمان مطالعه: 3 دقیقه

نقد سریال دکستر: رستاخیز؛ سریال دکستر از زمان شروع پخش خود در سال ۲۰۰۶ توانسته یکی از بحث‌برانگیزترین و ماندگارترین آثار تلویزیونی در ژانر جنایی و درام باشد. داستان قاتلی زنجیره‌ای که در عین حال به‌عنوان کارشناس خون در اداره پلیس میامی کار می‌کند، تلفیقی از هیجان، طنز سیاه و پرسش‌های اخلاقی را پیش روی مخاطب قرار داد.

موفقیت سریال دکستر: رستاخیز باعث شد پس از پایان نه‌چندان رضایت‌بخش آن، دنباله‌ها و اسپین‌آف‌های مختلفی از جمله «خون تازه» و «گناه نخستین» ساخته شوند؛ آثاری که هرکدام واکنش‌های متفاوتی میان طرفداران ایجاد کردند. حالا با «دکستر: رستاخیز»، شخصیت محبوب مایکل سی. هال بار دیگر به تلویزیون بازگشته است.

نقد سریال دکستر: رستاخیز

در این مطلب قصد نداریم تنها به روایت خط داستانی بسنده کنیم، بلکه نگاهی خواهیم داشت به نقدها و دیدگاه‌های متفاوتی که منتقدان شناخته‌شده درباره‌ی این فصل تازه ارائه کرده‌اند. از الیسون هرمان و بن تراورز گرفته تا وینیت نیر، هرکدام برداشت و تحلیلی خاص از «دکستر: رستاخیز» دارند؛ نقدهایی که در ادامه گردآوری شده‌اند تا تصویری جامع‌تر از این بازگشت جنجالی پیش روی شما قرار گیرد.

نقد سریال دکستر: رستاخیز نوشته الیسون هرمان

یک تقارن شوم در این وجود دارد که چگونه فرنچایز «دکستر» به‌سختی ادامه می‌دهد، همان‌طور که شرکت مادرش هم به پوسته‌ای از گذشته‌اش تبدیل شده است. شوتایم، که زمانی رقیب شبکه کابلی ممتاز HBO بود، حالا عمدتاً به‌عنوان زیرشاخه‌ای از یک سرویس استریم زنده است، در حالی که پارامونت گلوبال برای تکمیل فروش خود در برابر دولت ترامپ به التماس افتاده. در همین حین، «دکستر» به بیستمین سال خود نزدیک می‌شود و در سومین اسپین‌آفش، ضدقهرمان اصلی‌اش را بار دیگر از مرگ بازمی‌گرداند تا یک بار دیگر شانس خود را امتحان کند. کل ماجرا به همان اندازه تیره و طنزآلود است که «دکستر» در دوران اوجش بود.

از «خون تازه» تا «گناه نخستین»

اولین دنباله «دکستر»، یعنی «خون تازه»، دست‌کم در برابر بدبینی رایج بازسازی‌ها مقاومت کرد و داستان را به پایانی قطعی رساند: با تیر خوردن دکستر به دست پسر نوجوانش، هریسون (جک الکات)، که هم چرخه نسل‌به‌نسل خشونت را شکست و هم آن را ادامه داد. اما سه سال بعد «گناه نخستین» رسید؛ یک پیش‌درآمد زائد که نه تنها اندک دستاوردهای «خون تازه» را باطل کرد، بلکه نشان داد دکستر زنده مانده و همه رویدادها را در قالب یک فلاش‌بک حین عمل جراحی بازسازی کرد. با وجود فقر خلاقیت، «گناه نخستین» آنقدر موفق بود که فصل دومش تمدید شد.

نقد سریال دکستر: رستاخیز
سریال دکستر (۲۰۰۶) اولین سریال از فرنچایز دکستر است. این سریال با نقدهای مثبت روبرو شد.

بازگشت به نیویورک و تکرار چرخه

حالا «رستاخیز» قاتل زنجیره‌ای را به نیویورک می‌برد، جایی که می‌کوشد از دور مراقب هریسون باشد و در عین حال دوباره به عادت قدیمی‌اش، یافتن و کشتن روان‌پریش‌های دیگر، بازگردد.

هریسون؛ جانشینی که به حاشیه رانده شد

در ابتدا، «رستاخیز» به نظر می‌رسد قصد دارد مشعل را از دکستر به هریسون بسپارد، که حالا به‌عنوان پارکبان در یک هتل میدتاون کار می‌کند. هریسون شاید سبک زندگی پدرش را (به‌طرزی خشن!) رد کرده باشد، اما وقتی مهمان پرخرج هتل معلوم می‌شود یک شکارچی جنسی است، مورگان جوان پا جای پای دکستر می‌گذارد. با این حال، هریسون محور اصلی «رستاخیز» نیست؛ دست‌کم در چهار قسمتی که در اختیار منتقدان قرار گرفته.

دکستر در نقش تازه؛ راننده تاکسی اینترنتی

تمرکز همچنان بر دکستر است، و تلاش‌های هریسون برای پنهان‌کاری و دست‌وپنجه نرم کردن با میراث خانوادگی، در برابر زندگی تازه دکستر به‌عنوان راننده تاکسی اینترنتی، در صندلی عقب می‌نشیند. «رستاخیز» مانند اسپین‌آف‌های پیشین زیر نظر کلاید فیلیپس، شورانر «دکستر»، ساخته شده؛ اما وقتی دکستر به زیر بال خانواده‌ای مهاجر از سیرالئون می‌رود که زیرزمینشان را به او اجاره می‌دهند، سخت است حس نکنیم داریم نوعی فن‌فیکشن پرهزینه تماشا می‌کنیم.

نقد سریال دکستر: رستاخیز
دکستر به زیر بال خانواده‌ای مهاجر از سیرالئون می‌رود که زیرزمینشان را به او اجاره می‌دهند

چهره‌های آشنا و استفاده تکراری از «قانون»

با وجود تغییر صحنه، مایکل سی. هال تنها چهره آشنا نیست. دیوید زایاس دوباره در نقش همکار قدیمی دکستر در پلیس میامی، آنجل باتیستا، برمی‌گردد؛ کمی کمتر خوش‌مشرب، چون حالا فهمیده دوستش شاید دلیل خوبی برای جعل مرگش داشته. دکستر همچنان پدرش هری (جیمز ریمار) را در قالب خیال می‌بیند. در حالی که دکستر و هری بارها درباره «قانون» بحث می‌کنند، سخت نیست بپرسیم چرا «رستاخیز» دستگاه داستانی را برعکس نکرد و این‌بار روح دکستر را به هریسون نشان نداد تا خودش مسیرش را پیدا کند.

بازگشت به ترفندهای قدیمی

اما برای حرکت به جلو باید بخواهی جلو بروی؛ و آنچه «رستاخیز» می‌خواهد بازگشت به حقه‌های قدیمی است. خیلی زود، دکستر دوباره در پی یک قاتل دیگر است، کسی که همکارانش در اپلیکیشن یورکار را هدف قرار می‌دهد و لقب «مسافر تاریک» را می‌گیرد، همان چیزی که دکستر همیشه به شیاطین درونش می‌گفت. در «رستاخیز» همه‌جا تکرار و دوگانگی است: قسمت اول، نسخه‌ای سریع از توهمات نزدیک به مرگ در «گناه نخستین» را مرور می‌کند، و دکستر بارها درباره عجیب بودن وضعیتش روی تخت جراحی یا طب سوزنی شوخی می‌کند.

حضور بازیگران برجسته؛ نقطه قوت موقت

خط داستانی که بیش از همه به سرخوشی منحرفانه «دکستر» اصلی نزدیک است نه فقط از نظر محتوا، بلکه در کیفیت بازیگری همان است که بازیگران برجسته‌تری دارد. پیتر دینکلیج، با ولع و اغراق، نقش یک سرمایه‌گذار خطرپذیر را بازی می‌کند که ثروتش او را به طرفدار جنایت واقعی با ولع تبدیل کرده؛ قاتلان زنجیره‌ای را شناسایی و مثل اشیاء جمع‌آوری می‌کند.

دینکلیج خود قاتلان را در قسمت‌های نخست با حضور مهمانانی شناخته‌شده چون نیل پاتریک هریس و کریستن ریتر بازی می‌کنند. و هیچ‌کس جز اوما تورمن در نقش مجری مرگبار میلیاردر ظاهر نمی‌شود. او هم مثل هال در حالت نوستالژی است؛ دوباره در نقش قاتل حرفه‌ای فوق‌العاده کاربلدی که در «بیل را بکش» عالی بازی کرده بود.

شکست در ایجاد شروع تازه

اما درباره باقی «رستاخیز» نمی‌توان همین را گفت. تغییر مکان از شمال سرد به شهر شلوغ، مانند جابه‌جایی قبلی از فلوریدای جنوبی به شمال‌شرق، نتوانسته شروع تازه‌ای بیاورد. بازی موش و گربه میان هریسون، که الکات او را با معصومیت شیرین اما بی‌رمق بازی می‌کند، و کلودت (کادیا سراف)، کارآگاه رک و بی‌پرده‌ای که دنبال اوست، هم همین‌طور.

نتیجه‌گیری؛ بوی کهنگی در «رستاخیز»

هر نشانه‌ای از تازگی که در «رستاخیز» هست، در برابر بوی کهنگی قدیمی خفه می‌شود. همان‌طور که عنوان نشان می‌دهد، «رستاخیز» تلاشی است برای زنده کردن دکستر و «دکستر». اما بیشتر از هر چیز ثابت می‌کند این شخصیت همان‌جا که بود بهتر مانده است.1Variety – ‘Dexter: Resurrection’ Should’ve Let the Dead Rest: TV Review

نقد سریال دکستر: رستاخیز نوشته بن تراورز

پسرش او را از قلب هدف گرفت. شبکه اصلی‌اش عملاً مرده و فراموش شده بود. و با این حال، دکستر مورگان زنده است و دوباره می‌کشد این بار در چهارمین(!) سریالش، آن هم در نیویورک و در کنار یک باشگاه از قاتلان زنجیره‌ای دیگر.

ماندگاری یک شخصیت خیالی

شگفت‌انگیز است که یک شخصیت کاملاً خیالی می‌تواند چنین عمری طولانی پیدا کند. از اسطوره‌هایی مثل اودیسه تا کاراکترهای کارتونی مثل ویلی کایوت، همه با هر نسل جدیدی جان تازه می‌گیرند. اما حتی شخصیت‌هایی که به عصر خاص خود محدودند، گاهی آن‌قدر طولانی دوام می‌آورند که آدم شک می‌کند نکند واقعاً زنده باشند.

دکستر از کجا آمد؟

دکستر مورگان از ۲۰۰۴، با رمان دکستر رؤیاپرداز تاریک اثر جف لیندزی خلق شد. دو سال بعد، مایکل سی. هال در سریال دکستر شبکه شوتایم جان تازه‌ای به او بخشید. او تا پایان مبهم سریال در ۲۰۱۳ و رمان پایانی دکستر مرده است (۲۰۱۵) ادامه یافت. اما روی صفحه تلویزیون، دکستر نمرد. او از پایان دریاگریزی‌اش جان سالم به در برد و هشت سال بعد، با دکستر خون جدید بازگشت. سریالی که قرار بود به او پایانی واقعی بدهد و داد: او توسط پسرش از قلب کشته شد.

مرگ کافی نبود

همان‌طور که الان داری این نقد را می‌خوانی، می‌دانی ماجرا به همین جا ختم نشد. موفقیت تجاری، عطش پارامونت+ و نیاز به برندهای قدیمی باعث شد مرگ دکستر واقعی نباشد. بعد از خون تازه، پیش‌درآمد دکستر: گناه اصلی ساخته شد و حالا نوبت دکستر: رستاخیز است؛ دنباله‌ای مستقیم و غیرممکن که ۲۱ سال پس از تولد تلویزیونی دکستر از راه رسیده است.

نقد سریال دکستر: رستاخیز
بعد از خون تازه، پیش‌درآمد دکستر: گناه اصلی ساخته شد و حالا نوبت دکستر: رستاخیز است؛ دنباله‌ای مستقیم و غیرممکن که ۲۱ سال پس از تولد تلویزیونی دکستر از راه رسیده است.

دلیل بازگشت مهم نیست

اینکه چطور دکستر از تیر خلاص به قلبش جان به در برد، دیگر مهم نیست. سازندگان هم به‌جای توجیه منطقی، ساده می‌گویند: «بی‌خیال.» همه چیز مهم این است: دکستر دوباره زنده است. دوباره دنبال «مردان بد» می‌گردد. دوباره همه چیز عادی است.

غافلگیری بزرگ

باور کردنش سخت است، اما باید گفت: دکستر: رستاخیز شاید واقعاً خوب باشد! البته نه به معنای فصل‌های طلایی اول. سریال همچنان پر از اشکال و تکرار مسیرهای طی‌شده است. اخلاقیات و «کد» دکستر چندان جدی گرفته نمی‌شود و بیشتر به جای فلسفه‌بافی، به دنبال سرگرمی است.

دکستر به نیویورک می‌رود

پس از بهبودی سریع، دکستر به نیویورک می‌آید، جایی که پسرش هریسون زندگی می‌کند. او می‌خواهد مطمئن شود پسرش بعد از کشتن پدرش (یا آنچه فکر می‌کند اتفاق افتاده) حال خوبی دارد. حالا باید انتخاب کند: پدر بهتری باشد یا دوباره فرار کند و زندگی تازه‌ای شروع کند.

باشگاه قاتلان زنجیره‌ای

پاسخ، در قالب یک باشگاه عجیب برای قاتلان زنجیره‌ای آشکار می‌شود. میلیاردری به نام لئون پراتر (پیتر دینکلیج) مهمانی‌های شام ویژه‌ای برای قاتلان ترتیب می‌دهد. دکستر وارد این دنیای تازه می‌شود و با شخصیت‌هایی رنگارنگ آشنا می‌شود:

  • میا ملقب به بانوی انتقام (کریستن ریتر)
  • لوول ملقب به کلکسیونر خالکوبی (نیل پاتریک هریس)
  • ال ملقب به راپانزل (اریک استون‌استریت)
نقد سریال دکستر: رستاخیز
میلیاردری به نام لئون پراتر (پیتر دینکلیج) مهمانی‌های شام ویژه‌ای برای قاتلان ترتیب می‌دهد. دکستر وارد این دنیای تازه می‌شود و با شخصیت‌هایی رنگارنگ آشنا می‌شود

این کاراکترهای اغراق‌آمیز، طنزی سیاه و سرگرم‌کننده به داستان اضافه می‌کنند.

بازگشت طنز دکستر

در کنار این شخصیت‌های عجیب، حس شوخ‌طبعی دکستر هم بازمی‌گردد. او در نیویورک با موقعیت‌های خنده‌داری مواجه می‌شود: تابلوهای پارکینگ که او را گیج می‌کنند، بچه‌ای که همه پنکیک‌ها را می‌دزدد، یا تجربه‌اش به عنوان راننده تاکسی اینترنتی (با امتیاز ضعیف سه از پنج ستاره).

نتیجه‌گیری

دکستر: رستاخیز یک شاهکار نیست. اما ترکیب فضای تازه نیویورک، قاتلان عجیب جدید و طنز قدیمی دکستر، آن‌قدر کشش دارد که طرفداران قدیمی هنوز هم بخواهند برگردند. شاید دوام نیاورد، اما همین جان تازه، به اندازه کافی ارزش بیدار کردن مردگان را داشته است.2IndieWire – ‘Dexter: Resurrection’ Review: Against All Odds, Michael C. Hall’s Serial Killer Finds New Life

نقد سریال دکستر: رستاخیز نوشته وینیت نیر

نقد سریال دکستر: رستاخیز، بازگشتی که سزاوارش بودیم! راستش را بخواهید، وقتی خبر ساخت «دکستر: رستاخیز» را شنیدم، بین هیجان و ترس خالص گیر افتاده بودم. به‌عنوان یک طرفدار قدیمی سریال، قبلاً بارها ناامید شده بودم. «خون تازه» برایم چندان راضی‌کننده نبود و تصمیم به کشتن دکستر را نوعی خیانت به تمام چیزهایی می‌دانستم که شخصیت او را جذاب کرده بود. به‌نظر می‌رسد نویسندگان و سازندگان بالاخره فهمیدند ما چه می‌خواستیم: دکستر همان دکستر باشد و کاری را انجام دهد که در آن بهترین است.

بازگشت دکستر

خوشبختانه، «رستاخیز» از همان ابتدا مسیر درستی را انتخاب می‌کند. داستان درست بعد از شلیک هریسون به قلب دکستر در «خون تازه» ادامه پیدا می‌کند، اما این بار قاتل موردعلاقه‌مان زنده می‌ماند. آنچه در ادامه رخ می‌دهد دقیقاً همان چیزی است که سریال نیاز داشت: یک زمین بازی تازه برای دکستر و مجموعه‌ای از قاتلان زنجیره‌ای برای ارضای «مسافر تاریک» او.

هریسون در نیویورک به‌عنوان پادو هتل کار می‌کند و درست مانند آموزش‌های پدرش، یک شکارچی جنسی را می‌کشد و از بین می‌برد. وقتی دکستر این را می‌فهمد، راهی نیویورک می‌شود تا دوباره با پسرش ارتباط برقرار کند. در همین مسیر متوجه قاتلی می‌شود که رانندگان تاکسی را هدف قرار می‌دهد و خود را «مسافر تاریک» می‌نامد. دکستر که از این موضوع خوشش نمی‌آید، خودش راننده تاکسی می‌شود تا شکارش کند.

نقد سریال دکستر: رستاخیز
هریسون در نیویورک به‌عنوان پادو هتل کار می‌کند و درست مانند آموزش‌های پدرش، یک شکارچی جنسی را می‌کشد و از بین می‌برد.

نخستین قتل، لذتی دوطرفه

اولین قتل فصل فوق‌العاده رضایت‌بخش است، هم برای دکستر و هم برای ما بینندگانی که مدت‌ها منتظر چنین لحظه‌ای بودیم. اما نبوغ اصلی این فصل جایی نمایان می‌شود که دکستر در وسایل قربانی‌اش دعوتنامه‌ای برای شام با «افراد همفکر» پیدا می‌کند. او با هویت قاتل مرده وارد محفلی مخفی از قاتلان زنجیره‌ای می‌شود؛ جایی شبیه یک بوفه تمام‌عیار برای دکستر. این زمینه، هم به سریال امکان می‌دهد قلمروی تازه‌ای را کشف کند و هم وفادار به اصل ماجرا باقی بماند.

بازیگران و نقش‌آفرینی‌ها

بازی‌ها در این فصل بی‌نظیرند. کریستن ریتر با شدت و ترسی واقعی در نقش «بانوی انتقام» ظاهر می‌شود. نیل پاتریک هریس با شخصیت «کلکسیونر تتو» به‌طرزی تکان‌دهنده از نقش‌های کمدی‌اش فاصله می‌گیرد. اریک استون‌استریت در نقش «راپانزل» کاملاً دگرگون می‌شود و دیوید دستمالچیان بار دیگر با نقش «قاتل دوقلو» حضوری ماندگار دارد. در رأس این گالری هیولاها، پیتر دینکلیج در نقش لئون پراتر، میلیاردر صاحب این انجمن مخفی و کلکسیون وحشتناک یادبود قاتلان تاریخی می‌درخشد.

نقد سریال دکستر: رستاخیز
کریستن ریتر در نقش «بانوی انتقام» ظاهر می‌شود.

بازگشت مایکل سی. هال و حس نوستالژی

ویژه‌ترین بخش این فصل، بازگشت مایکل سی. هال به نقش دکستر است؛ با لذتی آشکار و راحتی فوق‌العاده. مشخص است که از دوباره بازی‌کردن این نقش لذت می‌برد، به‌خصوص با بازگشت لحن تاریک و بازیگوش سریال. تعاملات awkward او با آدم‌های عادی همچنان جذاب است و یادآور دلیل اصلی علاقه ما به این شخصیت.

بازگشت جیمز ریمار در نقش هری مورگان، صدای درونی و وجدان دکستر، لایه‌ای از نوستالژی را به داستان می‌افزاید که تحمیلی به‌نظر نمی‌رسد. حضور دوباره چهره‌هایی مثل جویی کویین و ماسوکا هم شیرینی خاصی دارد (خنده‌های احمقانه ماسوکا هنوز عالی است). حتی خط داستانی آنخل باتیستا این بار به‌خوبی کار می‌کند؛ او با اطمینان از اینکه دکستر همان «قصاب خلیج هاربر» است، پیگیری‌هایش تنش واقعی ایجاد می‌کند.

پایان؛ اوج هنرنمایی

بیشترین چیزی که مرا تحت‌تأثیر قرار داد، اعتمادبه‌نفس سریال در پایان‌بندی بود. بعد از ناامیدی‌های پایان سری اصلی و «خون تازه»، نگران بودم که این بار هم خراب شود. اما واقعاً موفق شدند.

دکستر با هریسون ارتباط واقعی برقرار می‌کند، انجمن قاتلان را نابود می‌سازد و حتی به پرونده‌های قاتلان دیگر دست پیدا می‌کند تا شکارهای آینده داشته باشد. صحنه پایانی شاهکار است: دکستر در شب به دریا می‌زند، رو به دوربین می‌گوید: «این همان چیزی است که هستم. من دکستر مورگانم. دقیقاً همانی هستم که باید باشم، همانی که شما می‌خواهید باشم.» این نگاه مستقیم به ما، همراه با لبخند آگاهانه‌اش، تمام چیزی بود که این شخصیت و این سریال لازم داشت.

نتیجه‌گیری؛ فصلی کامل

پایان، هم دریچه‌ای برای فصل بعدی می‌گذارد و هم به‌تنهایی کامل و رضایت‌بخش است. اگر این واقعاً آخرین فصل دکستر باشد، من کاملاً راضی‌ام. «رستاخیز» برای نخستین بار پس از فصل‌های ابتدایی، جوهره شخصیت دکستر را درک می‌کند و تجربه‌ای ارائه می‌دهد که هم میراث سریال را حفظ می‌کند و هم به شعور هواداران احترام می‌گذارد. این یک کلاس درس است در بازگرداندن شخصیتی محبوب، بدون اینکه جذابیت اصلی‌اش را خدشه‌دار کند. این همان دکستری است که منتظرش بودیم، و بی‌نقص است.3VinitNair – Dexter Resurrection Review: The Comeback We Deserved

منابع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *