از اواسط دهه ۲۰۱۰، با ظهور پدیدههایی مانند پادکست سریال، توجه جهانی به محتوای صوتی بهطور چشمگیری افزایش یافت. در همین حال، کتابهای صوتی نیز با پیشرفت تکنولوژی و پلتفرمهای استریمینگ، راه خود را به سوی مخاطبان گستردهتری باز کردند. اما آنچه این دو را به هم پیوند میدهد، نه تنها فناوری، بلکه مدلهای کسبوکار و توزیع است که امکان دسترسی و کسب درآمد را برای سازندگان فراهم کردهاند. در ادامه، با نگاهی به تاریخچه و روندهای جاری، به این پرسش پاسخ میدهیم که چرا این دو فرمت در حال همگرایی هستند و آینده محتوای صوتی چه خواهد بود.
کمی درباره پادکست

در پاییز ۲۰۱۴، فصل اول سریال منتشر شد. یک شبه، همه کسانی که میشناختم شروع به صحبت درباره چیزی به نام پادکست کردند. به همین دلیل، من و مایک مینیانو شروع به بحث درباره این پدیده کردیم و در نهایت شرکتی تأسیس کردیم با مأموریت دموکراتیزه کردن تولید محتوای صوتی گفتاری.
حالا که به یک دهه قبل فکر میکنم، خندهدار است که یادم میآید چه تعداد از افراد (بهویژه سرمایهگذاران و روزنامهنگاران) از ما سؤالاتی مثل «پادکست چیست؟» یا «آیا سریال فقط یک مد زودگذر نیست؟» یا «چطور کسی میتواند با ضبط صدای خودش راحت باشد؟» میپرسیدند.
یادتان میآید وقتی مردم از صدای خودشان شکایت میکردند؟ دیگر چنین چیزی نمیشنوید.
البته، طولی نکشید که فرمت پادکست بهطور جهانی شناخته و محترم شمرده شد. حالا کار به جایی رسیده که کمپینهای انتخاباتی ریاستجمهوری آمریکا پادکست را بخش اصلی استراتژیهای خود قرار دادهاند. عجب! ماجرای اینکه سریال فقط یک مد زودگذر است چیست؟
کمی درباره کتابهای صوتی

در سال ۲۰۲۰، در اسپاتیفای، شروع به کاوش در دنیای کتابهای صوتی کردم. متوجه شباهتهای شگفتانگیزی با وضعیت پادکست در چند سال قبل شدم. مثل پادکستها، تولید کتابهای صوتی سخت بود. مثل پادکستها، کتابهای صوتی با محدودیت عرضه مواجه بودند. مثل پادکستها، کتابهای صوتی… لیست ادامه دارد.
کارم در اسپاتیفای به راهاندازی رویکردی کاملاً جدید به کتابهای صوتی منجر شد که چشمانداز رقابتی را بازتعریف کرد و میلیونها نفر را قادر به مصرف این فرمت کرد.
(قبل از راهاندازی، به تیمم میگفتم: «اگر این را راهاندازی کنیم، من هر روز بهعنوان مصرفکننده از آن استفاده خواهم کرد.» و همانطور که انتظار میرفت، هنوز هم این کار را میکنم.)
آیا پادکستها کتابهای صوتی هستند؟ آیا کتابهای صوتی پادکست هستند؟
در نقش خودم در اسپاتیفای، اغلب با صنعت یا رسانهها صحبت میکردم و همان سؤال را میپرسیدند: «تفاوت بین کتاب صوتی و پادکست چیست؟» و بهطور دقیقتر، «این فرمتها در آینده چگونه متفاوت خواهند بود؟»
ما بهطور تاریخی این دو نوع فرمت را در دو دسته کاملاً مجزا قرار دادهایم. اما همانطور که افرادی که با تکامل آنها آشنا هستند میتوانند تأیید کنند، مرز بین این دو روزبهروز نامشخصتر میشود. امروز، کل فصلهای پادکست میتوانند بهصورت یکجا منتشر شوند، پشت یک جریان خرید یکبار مصرف. اگر دقیق نگاه کنید، آیا این یک کتاب صوتی نیست؟ و امروز، کتابهای صوتی گاهی بهصورت تکهتکه و متوالی منتشر میشوند، گاهی رایگان در ردههای تبلیغاتی. اگر دقیق نگاه کنید، آیا این یک پادکست نیست؟
پس چرا ما همچنان بین دو فرمت کتابهای صوتی و پادکست تمایز قائل میشویم، و این تمایز تا کی ادامه خواهد داشت؟ در پاسخ به سؤالم درباره آینده این فرمتها، معمولاً چیزی شبیه این میگفتم: «در آینده نه کتاب صوتی خواهد بود و نه پادکست. فقط صدا خواهد بود.»
جداسازی اجباری فرمتها مختص محتوای گفتاری نیست. ویدئو را در نظر بگیرید. بیست سال پیش، تمام ویدئوها بهطور مشخص به تلویزیون یا فیلم دستهبندی میشدند. ده سال پیش، استریمینگ بهعنوان یک دسته سوم مشروع ظهور کرد. بهطور کلی، هر سه فرمت کانالهای توزیع مجزا داشتند. تلویزیون بهصورت زنده تماشا میشد (یا از طریق DVR ضبط میشد). فیلمها در سینماها، روی VHS/DVD، یا بهصورت اجارهای تماشا میشدند. و یوتیوب آنلاین تماشا میشد. تقاطع کمی وجود داشت.
امروز، وقتی نتفلیکس یک مینیسریال چهار قسمتی منتشر میکند، آیا این یک نمایش است یا یک فیلم؟
وقتی فیلمها اکران سینمایی را نادیده میگیرند و فوراً روی یوتیوب در دسترس قرار میگیرند، آیا این یک ویدیوی استریمینگ است یا یک فیلم بلند؟ وقتی مسابقات بوکس به ۶۰ میلیون دستگاه خانگی پخش میشوند و از پرداخت بهازای تماشا صرفنظر میکنند، آیا این ورزش زنده است یا استریمینگ دیجیتال؟ صحبت از همگرایی فرمتها. دنبال کردنش گیجکننده است.
قانون توزیع مدل کسبوکار
اینجا دو سؤال اساسی وجود دارد:
اول، چرا این فرمتهای مجزا در وهله اول ظهور میکنند؟ دوم، چرا در نهایت همگرا میشوند؟
پاسخ به هر دو، چیزی است که من آن را قانون توزیع مدل کسبوکار مینامم. این قانون میگوید: فرمتها توسط مدلهای کسبوکار موجود تعریف میشوند. و مدلهای کسبوکار توسط اشکال موجود توزیع تعریف میشوند.
محتوا تنها در صورتی زنده میماند و گسترش مییابد که سازندگان بتوانند درآمد قابلتوجهی تولید کنند. فیلمهای بلند میتوانند هزینههای تولید خود را توجیه کنند چون سینماها میتوانند قیمت بلیط را شارژ کنند. یوتیوبرها میتوانند هزینههای تولید خود را توجیه کنند به خاطر توانایی تولید درآمد تبلیغاتی. محتوایی که نتواند در مقیاس بزرگ درآمدزایی کند، نمیتواند دوام بیاورد (مثال بارز آن پدیده کوتاهمدت صوت زنده بود که در طول پاندمی اوج گرفت و به همان سرعت ناپدید شد).
این نیمه اول قانون است. فرمتها توسط مدلهای کسبوکار موجود تعریف میشوند. در بحث کتابهای صوتی و پادکستهای ما در بالا، دو مدل کسبوکار منحصربهفرد بهطور مستقل از یکدیگر ظهور کردند. برای مثال، مدل صوت دیجیتال خردهفروشی با قیمتهای بالا وجود داشت. چه فرمتی کاملاً با این مدل کسبوکار سازگار است؟

کتابهای صوتی، ترجمهای از کلمه چاپشده، صنعتی که در آن مصرفکنندگان از قبل آماده پرداخت قیمتهای خردهفروشی برای واحدهای فردی کار با کیفیت بالا هستند.
حالا به بخش دوم قانون میرسیم: مدلهای کسبوکار به توزیع نیاز دارند. بدون توانایی رسیدن به مخاطب، یک مدل کسبوکار نمیتواند تقاضا را باز کند و بنابراین از بین میرود. اینجا نوعی سوگیری بقا وجود دارد؛ تنها محتوایی که ما از آن خبر داریم و میتوانیم برایش پول پرداخت کنیم، آن چیزی است که توانسته به ما بهعنوان مصرفکننده برسد. مدلهای کسبوکار به توزیع نیاز دارند.
پادکستها مثال خوبی برای این موضوع هستند. فرمت صوت دیجیتال ضبطشده دهههاست که در دسترس است. مدل کسبوکار صوت تبلیغاتی یک قرن است که وجود دارد (یعنی رادیو). و با این حال، تا زمانی که اپل امکان مصرف فیدهای صوتی RSS را در هر آیفون فراهم نکرد، توزیع بهطور ناگهانی برای صدها میلیون نفر باز نشد. نمیتواند تصادفی باشد که دقیقاً در این زمان بود که پادکستهای تبلیغاتی بهعنوان یک مدل کسبوکار برای سازندگان اوج گرفتند.
بنابراین، اگر شیوه توزیع همگرا شود، مدل کسبوکار نیز همگرا میشود. و اگر مدل کسبوکار همگرا شود، محتوا نیز همگرا میشود و این دقیقاً همان چیزی است که در دهه گذشته در هر دو حوزه ویدئو و صوت دیدهایم. کانالهای توزیع بهطور فزایندهای در حال همپوشانی هستند (ویدیوی استریمینگ، ویدیوی زنده، ویدیوی درخواستی، پخشکنندههای پادکست، پخشکنندههای کتاب صوتی، بستههای اشتراکی و غیره). و به دلیل این همپوشانی در توزیع، شاهد همپوشانی مدلهای کسبوکاری هستیم که زمانی منحصربهفرد بودند (پلتفرمهای پادکست حالا محتوای تبلیغاتی و پرداختی ارائه میدهند، پلتفرمهای کتاب صوتی حالا اشتراک و محتوای رایگان تبلیغاتی ارائه میدهند، پخشکنندههای ویدئو همهچیز زیر آفتاب ارائه میدهند و غیره).
با همپوشانی در مدلهای کسبوکار، میبینیم که آنچه زمانی سازندگان کاملاً جدا بودند، حالا یک گروه شدهاند. پادکسترها و نویسندگان/تهیهکنندگان کتاب صوتی زمانی در جزایر متفاوتی بودند؛ حالا فقط سازندگان صوت هستند. فیلمسازان و است نمونهها و تهیهکنندگان تلویزیون زمانی در جزایر متفاوتی بودند؛ حالا فقط سازندگان ویدئو هستند.
و در جای دیگر، نویسندگان و بلاگرها و سازندگان خبرنامه نیز همگرا میشوند و در نهایت در صندوق ورودی شما ظاهر میشوند… مثل وقتی که با کلیک کردن اینجا به خبرنامه رایگان هفتگی من اشتراک کنید.
نکته آخر
یک چیزی که همیشه دوست داشتید یاد بگیرید چیست؟ چند هفته پیش، من اوبو را معرفی کردم، یک شرکت جدید با مأموریت هوشمندتر کردن بشریت. اگر هنوز برای آزمایش بتا ثبتنام نکردهاید، فقط این فرم را پر کنید! و اگر کسی را میشناسید که ممکن است علاقهمند به یادگیری درباره اوبو باشد، لطفاً آن را با او به اشتراک بگذارید.
پادان خدمات ضبط کتاب صوتی و پادکست
اگر نیاز به اجاره استودیوی ضبط صدا با امکانات حرفهای دارید، توصیه میکنیم برای دریافت اطلاعات دقیق، قیمتها و شرایط ویژه مستقیماً با پشتیبانهای ما تماس بگیرید؛ میتوانید از طریق شماره ۰۹۰۱۵۵۵۵۰۲۳ در واتساپ یا تلگرام پیام دهید و یا با شماره ۲۶۲۹۱۳۴۰ تماس حاصل فرمایید تا کارشناسان ما شما را راهنمایی کنند.
منبع: برگرفته از Audiobooks VS Podcasts نوشته نیر زیکرمن