اما مشکل ظریفتر، بازیگران بودند. تولید این مجموعه شامل یک فرآیند طولانی آزمون بازیگری بود، زیرا یافتن بازیگران مناسب برای موفقیت فیلمها بسیار حیاتی بود. متأسفانه، بازیگری کودکان میتواند بسیار دمدمیمزاج باشد. برخی کودکان ذاتاً با استعداد هستند، در حالی که برخی دیگر به کار و تمرین بیشتری نیاز دارند. به عنوان مثال، به این نمونهها نگاهی بیندازید…
۱۰ – بانی رایت

ممکن است انتخاب اشتباه، بازی بد یا فیلمنامه ضعیف باشد، اما بانی رایت به سادگی با نقش جینی ویزلی همخوانی نداشت. جینی تا «فینیکس» کار زیادی برای انجام دادن ندارد، اما حتی در آن زمان نیز به یک شخصیت فرعی تنزل مییابد.
نقش او در «شاهزاده دورگه» به شدت گسترش مییابد، اما او و هری یک دوئل سازگار را تشکیل نمیدهند. ارتباط و هماهنگی احساسی بین آنها کاملاً اشتباه است و رایت در این نقش نسبتاً بیحالت و بیاحساس است.
۹ – دنیل ردکلیف

با این حال، دنیل ردکلیف چندان بهتر نیست. برخی ممکن است این را کمی عجیب بدانند، با توجه به اینکه او ستاره این فرنچایز است. حالا، ردکلیف قطعاً در فیلمهای بعدی به خودش شکل داد. تا «زندانی آزکابان»، او کاملاً قابل تحسین بود و در فیلمهای بعدی، او کاملاً عالی شد.
با این حال، عملکرد او در «سنگ جادو» و «تالار اسرار» در بهترین حالت پراکنده است. با مورد اول به خصوص بد. برخی از خوانشهای خطوط او قابل سوال است و او در انتقال احساسات لازم برای بسیاری از صحنهها از جمله صحنه کلیدی آینه اریسد شکست میخورد.
۸- متیو لوئیس

متیو لوئیس بیشتر به خاطر ظاهرش شناخته میشود. شکی نیست که «نویل جذاب شد.» و حیف است، چون او میتواند بازیگر بسیار خوبی باشد. لوئیس در چند فیلم اول برخی استعدادهای کمدی طبیعی را نشان داد، به خصوص در فیلم اول، با برخی خوانشهای خندهدار مانند «نمیتوانم به خاطر بیاورم چه چیزی را فراموش کردهام.»
با این حال، برخی از صحنههای او نیز کمی بیحالت هستند. درد والدین او هرگز واقعاً به نتیجه نمیرسد و سخنرانی حماسی او در فیلم آخر کمتر از قانعکننده است. او قطعاً بد نیست، اما بازیگران کودک بهتری وجود داشتند.
۷- اما واتسون

اما واتسون سرنوشتی معکوس با دنیل ردکلیف داشت. در حالی که ردکلیف در طول فیلمها به تدریج بهتر شد، واتسون بدتر شد. او در دو یا سه فیلم اول یک هرمیون عالی باهوش، دانا، اما کمی هم مغرور و سلطهجو بود.
در فیلمهای بعدی، واتسون (و هرماینی) دیگر به اندازهای قانعکننده نبود یا به اندازهای لذتبخش برای تماشا. شاید این به دلیل افزایش فاصلهگیری سری از منبع اصلی باشد، یا شاید به این دلیل باشد که واتسون تمایل به بازی بیش از حد دارد.
۶- هری ملینگ

متأسفانه، فیلمها کار زیادی با دادلی دورسلی انجام ندادند. او در فیلم اول نقش برجستهای دارد اما سپس تقریباً تا «محفل ققنوس» ناپدید میشود. با این حال، هری ملینگ در این نقش کار بزرگی انجام میدهد. او در فیلم اول به طور قانعکنندهای لوس و بیادب و در فیلم پنجم یک فرد خشن است.
او همچنین طیف خوبی از احساسات را نشان میدهد وقتی ابرها در «محفل ققنوس» تاریکتر میشوند، او به خوبی حس ترس و سردرگمی را منتقل میکند. با اضافه کردن برخی کمدیهای فیزیکی لذتبخش (مانند راه رفتن با چشمان گوزنی با هری در «محفل ققنوس»)، یک بازیگر عالی داریم.
۵- دوون موری

دوون موری در طول کل سری نقش شیموس را بازی میکند و مدیر انتخاب بازیگر نمیتوانست بازیگر بهتری پیدا کند. البته، شیموس کار زیادی برای انجام دادن ندارد.
با این حال، موری استعداد قابل تحسین و طبیعی برای کمدی (و بازیگری) نشان میدهد. او یک بازیگر خندهدار است، همانطور که زمانبندی و خوانش لذتبخش خطوط او نشان میدهد. اما او همچنین میتواند ناامیدی، خشم و پذیرش اجباری را منتقل کند، همانطور که در طول «محفل ققنوس» دیده میشود.
۴- فرانک دیلین

برای کسانی که نمیدانند، فرانک دیلین نقش تام ریدل ۱۵ ساله را در صحنههای فلشبک «شاهزاده دورگه» بازی کرد. و او به سادگی جذاب بود. صحنههای او با اسلاگهورن استثنایی هستند.
به نحوه لبخند زیرکانهاش، خم کردن لبهایش و تکان دادن سرش قبل از گفتن «غریزه» توجه کنید. یا نحوه گشاد کردن چشمانش، مشتاق برای پاسخ وقتی از اسلاگهورن در مورد محافظتی که هورکروکسها ارائه میدهند میپرسد. او ترسناک، باهوش و زیرک است در یک کلام، او تام ریدل کامل است.
۳- جیمز و الیور فلپس

فرد و جورج ویزلی عمدتاً به عنوان تسکیندهنده کمدی عمل میکنند، بنابراین بسیار مهم بود که بازیگرانی پیدا شوند که بتوانند به راحتی کمدی را منتقل کنند. خوشبختانه، جیمز و الیور فلپس یک برنده بودند. آنها یک ارتباط و هماهنگی احساسی غیرقابل انکار دارند (احتمالاً به دلیل دوقلو بودن…) و حضور آنها روی صفحه طبیعی و سرگرمکننده است.
آنها نقشها را از طریق زمانبندی خوب کمدی و برخی خوانشهای عالی خطوط تجسم میبخشند. اما آنها همچنین برای برخی بازیهای «جدی» آماده هستند، مانند صحنه «با چهرهای شجاع» در «یادگاران مرگ» که جورج از فرد میپرسد آیا حالش خوب است.
۲- تام فلتون

دراکو مالفوی یک شخصیت پیچیده است و تام فلتون به طور فوقالعادهای این احساسات پیچیده را به تصویر میکشد. در فیلمهای اولیه، او به طور کامل شخصیت لوس و چرب زبان دراکو را منتقل میکند و یک قلدر قانعکننده است. در فیلمهای بعدی، او به طور حرفهای لحظات تردید دراکو را منتقل میکند.
به نحوهای که به سختی خود را در برابر دامبلدور نگه میدارد، نگاه شوکزدهاش هنگام دیدن کیتی بل در تالار بزرگ، یا نگاهی که به هری در عمارت مالفوی میاندازد توجه کنید. فیلمسازان با تام فلتون و ثبات او طلا پیدا کردند.
۱- روپرت گرینت

روپرت گرینت به وضوح طبیعیترین بازیگر (حداقل در بین کودکان) است. او از دقیقه اول عالی است و به وضوح طبیعیترین بازیگر فیلمهای اولیه است. او از ردکلیف بسیار بهتر است و تمایل به بازی بیش از حد مانند واتسون ندارد. او همچنین به قابل تحسینترین بازیگر بزرگسال از بین این سه تبدیل میشود، دستاوردی که با افتخار در «یادگاران مرگ: قسمت ۱» به نمایش میگذارد.
او به طور قانعکنندهای طیف وسیعی از احساسات را منتقل میکند و مانند دستکش در نقش قرار میگیرد. تماشاگران رون را میبینند، نه روپرت گرینت را به عنوان رون. این را نمیتوان در مورد ردکلیف یا واتسون گفت.
نوشته ناتان شارپ از سایت اسکرینرنت
روپرت گرینت چی؟ بانی رایت اوله؟بابا شما دیگه؟
از نظر من از ۱ تا ۵ این است،
اما واتسون 1
دنییل ردکلیف 2
روپرت گرینت 3
بانی رایت 4
تام فلتون 5
خیر بانی رایت آخره. از آخر به اول نوشته شده