از اینستاگرام پادان دیدن کنید Padan's Instagram

تأکید فیلم مستقل گرتا گرویگ بر اهمیت ژانری کمتر شناخته‌شده

دسته‌بندی: سینما
زمان مطالعه: 1 دقیقه

این یک معجزه است که گرتا گرویگ به‌عنوان یکی از هیجان‌انگیزترین فیلم‌سازان امروزی ظهور کرده است، با توجه به اینکه ریشه‌های او به زیرژانر ملامت‌شده‌ی «مامبل‌کور» بازمی‌گردد. مامبل‌کور که در دهه‌ی ۲۰۰۰ به اوج خود رسید، سبکی از درامدی‌های مستقل و کم‌بودجه است که بر بداهه‌پردازی میان بازیگران بیست‌واندی‌ساله تمرکز دارد و به مشکلات روزمره‌ی زندگی جوانان می‌پردازد. این فیلم‌ها با فیلم‌برداری دستی و داستان‌های ساده مشخص می‌شوند، تولیدشان سریع و ارزان بود و این امر بازار را پر کرد و مخاطبان را نسبت به لحن گاه آزاردهنده‌ی آن‌ها محتاط ساخت.

فیلم مستقل گرتا گرویگ

اما وقتی این ژانر به‌خوبی اجرا شود، همان‌طور که در «فرانسس ها» دیده می‌شود فیلمی با بودجه‌ی کمی بالاتر و استعدادهای نسلی مانند نوآ بامباک (نویسنده/کارگردان) و گرتا گرویگ (نویسنده/بازیگر) تم‌های سرگردانی دهه‌ی بیست زندگی می‌تواند تأثیری عمیق بگذارد. گرویگ شاید کارگردان این فیلم نبوده، اما با اجرای گیرا و زمینی‌اش در نقش فرانسس، تمام علایق و حساسیت‌هایش را در این نقش متبلور کرد و به هنرمندی که امروز می‌شناسیم تبدیل شد.

ژانر مامبل‌کور با «فرانسس ها» به اوج رسید

ژانر مامبل‌کور با «فرانسس ها» به اوج رسید

در دنیای پس از «باربی»، مخاطبان سینما حالا با اشتیاق منتظر پروژه‌ی بعدی گرتا گرویگ هستند که قرار است اقتباسی از «نارنیا» برای نتفلیکس باشد. هر کارگردانی با این سطح از اعتبار، به‌ویژه با توجه به تعصبات ذاتی و محدودیت‌های معمول برای کارگردانان زن، استثنایی است. این بازیگر-کارگردان راه درازی را از اولین همکاری کارگردانی‌اش با جو سوانبرگ در «شب‌ها و آخر هفته‌ها»، یک درام رمانتیک مامبل‌کور، طی کرده است. هر آنچه فیلم‌های مستقل او مانند «لیدی برد»، «زنان کوچک» و «باربی» را تعریف کرد، به نقش‌آفرینی او در «فرانسس ها» به کارگردانی همسر آینده‌اش، نوآ بامباک، بازمی‌گردد.

این فیلم داستان شخصیتی شبیه به لیدی برد (با بازی سورشا رونان) را دنبال می‌کند: فرانسس (گرویگ)، زنی با اعتمادبه‌نفس و آزاد که در نیویورک زندگی می‌کند اما در زندگی‌اش بی‌جهت است. او به‌عنوان یک رقصنده‌ی مشتاق، کارآموز یک استودیو است، اما رویاهایش لحظه‌به‌لحظه کم‌رنگ‌تر می‌شوند، در حالی که برای یافتن محل زندگی موقت و حفظ دوستی‌اش با سوفی (میکی سامنر) تلاش می‌کند. «فرانسس ها» با مدت‌زمان کمتر از ۹۰ دقیقه و فیلم‌برداری سیاه‌وسفید، برشی از زندگی پرتلاطم نیویورک و جنون بی‌پایان یک جوان ۲۷ساله‌ی سرگردان است. پیشرفت سریع زندگی جوانی که در «لیدی برد» دیده شد، ابتدا در فیلم بامباک به کار گرفته شد.

این فیلم که توسط عاشقان سینما ساخته شده، با ارجاعات آشکار به موج نوی فرانسه و «آنی هال» مشخص است، اما همیشه به تجربه‌های انسانی نزدیک می‌ماند. ترکیب فیلم‌سازی مستندگونه و فرمالیسم شیک به سبک فرانسوا تروفو، فیلمی جادویی خلق کرده است. این فیلم مامبل‌کور گران‌تر و صیقل‌خورده‌تر، نه‌تنها از محدودیت‌هایش متضرر نمی‌شود، بلکه فضای داخلی ساده و خیابان‌های نیویورک را در آغوش می‌کشد.

«فرانسس ها» پایه‌گذار حرفه‌ی فیلم‌سازی گرتا گرویگ

دوربین بامباک با ظرافت در محله‌های مختلف نیویورک حرکت می‌کند، در حالی که فرانسس با شتاب به قراری که دیر کرده می‌رسد، گویی مستندی از طبیعت است. با وجود اینکه شخصیت اصلی تقریباً ورشکسته است و از اشتیاقش به رقص ناامید شده، جذابیت درخشان و خودانگیختگی‌اش او را به نمادی برای همه‌ی بیست‌ساله‌ها تبدیل می‌کند. کارگردانی تند اما سنجیده‌ی بامباک، که زیبایی عجیب زندگی در آپارتمان‌های تنگ نیویورک را به تصویر می‌کشد، «فرانسس ها» را به فیلمی رضایت‌بخش برای تماشای مجدد تبدیل کرده است.

این فیلم، با شباهت‌هایش در لحن و ساختار به «لیدی برد» و «زنان کوچک»، همکاری نزدیک گرویگ و بامباک را نشان می‌دهد. گرویگ، با وجود کنترل بی‌نقص و دیدگاه منحصربه‌فردش به‌عنوان کارگردان، اگر در یکی از فیلم‌های خودش بازی کند، حضوری دلپذیر خواهد داشت. شخصیت سینمایی او، درخشان و تأثیرگذار، به‌خوبی به هویت کارگردانی‌اش ترجمه شده است. جای تعجب نیست که گرویگ و بامباک در نهایت ازدواج کردند، چرا که کارگردان با تمام زیبایی احساسی، بازیگر اصلی‌اش را عاشقانه به تصویر می‌کشد.

آنچه اجرای گرویگ در نقش فرانسس را برجسته می‌کند، نمایش عیوب و کمبودهای او به‌عنوان شخصیتی است که به تصمیم‌های خودخواهانه و کوته‌بینانه متوسل می‌شود. بامباک، که به‌ندرت برای طنز گزنده‌اش اعتبار می‌گیرد، با وضعیت فرانسس همدلی می‌کند، زیرا پیشینه‌ی خودش به‌عنوان فیلم‌ساز مستقل با چالش‌های مشابه برای تحقق رویاها در جهانی که خلاقیت را سرکوب می‌کند، هم‌خوانی دارد.

گرتا گرویگ، که در «گرینبرگ» و «نویز سفید» بامباک نیز بازی کرده بود، از الگوی «فرانسس ها» که کمدی پرجنب‌وجوش و احساسات عمیق را ترکیب می‌کند برای تثبیت حرفه‌ی کارگردانی‌اش استفاده کرد. زندگی به‌عنوان یک هنرمند مشتاق در دهه‌ی بیست، خسته‌کننده و ناکام‌کننده است، اما با انرژی وحشی‌ترین مهمانی محله پیش می‌رود. فرانسس زنی پر از پارادوکس است، اما به هیچ وجه نمی‌خواهد تغییر کند، و این با اعتمادبه‌نفس بامباک و گرویگ به‌عنوان همکار هم‌خوانی دارد.

برگرفته از نوشته‌ای با عنوان Greta Gerwig’s Titular Indie Emphasizes the Importance of This Lesser-Known Genre نوشته توماس بات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *