در بیشتر استودیوها، میز میکس رو به پنجرهای است که نوازندگان را در حال آمادهسازی برای ضبط نشان میدهد. اما در استودیو موسیقی خانگی آتلی اوروارسون، پنجره تاریکی مرموز را قاب میگیرد که در ماههای طولانی زمستان، شمال ایسلند را در بر میگیرد. با آمدن بهار و تابستان، همان پنجره منظرهای از شکوه آفتابخورده فجوردها و خلیج اطراف آکوریری را به نمایش میگذارد، شهری صمیمی در شمال ایسلند که آتلی در آن بزرگ شده و هنوز بخشی از سال را، وقتی با خانوادهاش در لندن نیست، آنجا زندگی میکند.
تأثیر آکوریری بر رشد هنری
آکوریری، که به فرهنگ هنری غنیاش معروف است، نقش مهمی در شکلگیری رشد اولیه آتلی اوروارسون ایفا کرد. او که فرزند میانی در خانوادهای پنجنفره بود و توسط مادر مجردش بزرگ شد، زندگی سادهای داشت. با این حال، مادرش، سواوا، استعداد موسیقی در حال شکوفایی او را تشخیص داد و تا جایی که میتوانست آن را پرورش داد. حمایت عاطفی مادرش بخش حیاتی از سمفونی تجربههایی شد که آتلی بعدها در کارهایش از آن بهره برد. آرامشی که او در سالهای شکلگیری در موسیقی یافت، هنوز هم در آهنگهایش طنینانداز است.
آتلی اوروارسون به زودی سبکی امضاگونه ایجاد کرد چیزی که برخی آن را عاطفهای خاموش مینامند که به موسیقیاش اجازه میدهد ارتباط عمیقی با مخاطبان برقرار کند. آهنگهایش کیفیتی اثیری به خود گرفتند و ارتباط عاطفیای ایجاد کردند که تقریباً ناخودآگاه است.
موسیقی و خاطرات عاطفی
همه ما خاطراتی داریم شاد یا دردناک که درست زیر سطح ذهنمان باقی میمانند، اغلب در گوشههای تاریکتر ذهنمان پنهان شدهاند. وقتی موسیقی پخش میشود، حتی یک عبارت یا سولوی گیتار پراحساس میتواند آن خاطرات را باز کند و احساسات را مانند دری که ناگهان گشوده شده، به سرعت بازگرداند. استعداد آتلی اوروارسون در توانایی او برای ارتباط با شنوندگان نهفته است، واکنشهایی را برمیانگیزد که مانند تکانههای الکتریکی، خاطرات مدفونشده را فعال میکنند. آهنگهایش به جریانی عاطفی متصل میشوند که آگاه و ناخودآگاه را به هم پیوند میدهد و به او اجازه میدهد نه تنها ملودی، بلکه تجربه مشترک انسانی را منتقل کند.
موفقیت در سریال سیلو

جای تعجب نیست که کار آتلی اوروارسون در سریال علمی-تخیلی دیستوپیایی اپل+ به نام «سیلو» اخیراً برای او جایزه بفتا را به ارمغان آورد و نامزدی امی را کسب کرد. این سریال که بر اساس رمانهای هیو هاوی (که در اصل با نام «پشم» شناخته میشد) ساخته شده، در آیندهای تاریک رخ میدهد که بازماندگان بشریت در ساختاری عظیم زیرزمینی زندگی میکنند که برای محافظت از آنها در برابر دنیای سمی بالای زمین طراحی شده است.
سیلو: پناهگاه یا زندان؟
با این حال، سیلو کمتر یک پناهگاه و بیشتر شبیه یک گولاگ است، جایی که قوانین سختگیرانهای که از یک دگمای پنهان حمایت میکنند، زندگی را کنترل میکنند، در حالی که تنشهای رو به افزایش، نظم اجتماعی را تهدید میکنند.

موسیقی آتلی اوروارسون نه تنها صحنهها را همراهی میکند، بلکه خود فضا را تعریف میکند. در «سیلو»، آهنگهای او به عنوان یک شخصیت دیگر عمل میکنند شخصیتی که حضورش برای پیشبرد درام ضروری است. موسیقی او با شدت تنگناهراسی طنینانداز میشود، حبس شخصیتها و اشتیاق آنها برای آزادی را برجسته میکند، در حالی که در مواقعی دیگر، روزنههایی از امید را ارائه میدهد.
مانند پلههای مارپیچی که سطوح اجتماعی-اقتصادی سیلو را به هم متصل میکند، موسیقی آتلی بالا و پایین میرود، لایههایی از تنش و رهایی را آشکار میکند و تمهایی را بازتاب میدهد که با دنیای خودمان طنینانداز است جهانی که به بسیاری جهات، به نظر میرسد در لبه دیستوپیای به تصویر کشیده شده در «سیلو» قرار دارد.
تحسین سازنده سریال
گراهام یوست، خالق «سیلو»، به یاد آورد: «در فصل دوم، مایکل دینر (کارگردان) پستولید را مدیریت کرد. او هرگز با آتلی اوروارسون کار نکرده بود و آدمی سختگیر است. اما بعد شروع به دریافت پیامهایی از مایکل در مرحله میکس کردم که میگفت آتلی مدام از خودش پیشی میگیرد. وقتی موسیقی را شنیدم، به اندازه مایکل هیجانزده شدم. اما تعجب نکردم.»
آشنایی و اصالت در موسیقی آتلی اوروارسون

آشناییای در موسیقی آتلی اوروارسون وجود دارد که باقی میماند، مانند طعمی که میشناسیم اما نمیتوانیم دقیقاً جای آن را مشخص کنیم، شاید به این دلیل که چیزی عمیقاً واقعی را بازتاب میدهد. زمستانهای طولانی و تاریک جوانی آتلی در ایسلند به نظر میرسد تاریکی استعاری را که سایهاش را بر بسیاری از واقعیتهای امروزی انداخته، منعکس میکند.
تأثیر موسیقی ایسلندی
تواناییهای آتلی اوروارسون برای کسانی که با موسیقی ایسلندی آشنا هستند، تعجبآور نیست. جوی خاصی، انرژی منحصربهفردی، از جامعه هنری این جزیره برمیخیزد. هانس زیمر، آهنگساز فیلم، زمانی درباره این موضوع گفت: «تاریکی اثیری، چیزی جادویی…» وقتی درباره نوازندگان ایسلندی صحبت میکرد. او افزود: «میتوانید صدای لندن، صدای لسآنجلس را تشخیص دهید و میتوانید بگویید که با نوازندگان ایسلندی کار میکنید.»
تجربه شخصی با موسیقی آتلی اوروارسون
به یاد میآورم اولین باری که آهنگ پیانوی آتلی اوروارسون به نام «شاردز» از آلبوم «۷ چرخه» را شنیدم. به آرامی در دفترم پخش میشد نه با صدایی که معمولاً وقتی هندریکس را بلند میکنم درها را در سراسر خانه به هم میکوبد. همسرم در آستانه در بود. «این کیست؟» او با کنجکاوی پرسید. با هم گوش دادیم و حتی پس از ۴۰ سال ازدواج، واضح بود که آهنگ آتلی شکاف بین سلیقههای متفاوت ما را پر کرد. لحظه نادری بود که قدرت موسیقی را برای ارتباط ما به یادمان آورد.
«موسیقی زبانی است که تعداد کمی آن را صحبت میکنند اما بسیاری آن را میفهمند.»
نوشتهای از ریچارد استلار از سایت درپ