از اینستاگرام پادان دیدن کنید Padan's Instagram

نقد پل رودخانه کوای (The Bridge on the River Kwai)

دسته‌بندی: نقد و بررسی سینما
زمان مطالعه: 3 دقیقه

فیلم پل رودخانه کوای (The Bridge on the River Kwai) به کارگردانی دیوید لین، یکی از آثار برجسته سینمای کلاسیک است که از زمان اکرانش در سال ۱۹۵۷ مورد تحسین گسترده قرار گرفته است. این فیلم جنگی، که بر اساس رمانی از پیر بول ساخته شده، داستان پیچیده‌ای از تقابل اراده‌ها، غرور انسانی و بیهودگی جنگ را در بستری از یک اردوگاه اسرای جنگی در برمه روایت می‌کند. با بازی‌های درخشان الک گینس، ویلیام هولدن و سسوئه هایاکاوا، این فیلم نه‌تنها به خاطر روایت قدرتمندش، بلکه به دلیل جلوه‌های بصری خیره‌کننده و موسیقی به‌یادماندنی‌اش، جایگاهی ویژه در تاریخ سینما دارد.

نقد پل رودخانه کوای

پل رودخانه کوای برنده هفت جایزه اسکار، از جمله بهترین فیلم و بهترین کارگردانی، شد و همچنان به عنوان یکی از نمونه‌های برتر ژانر حماسی-جنگی شناخته می‌شود. نقدهای این فیلم از دیدگاه‌های مختلف، از تحلیل شخصیت‌پردازی و کارگردانی گرفته تا بررسی مضامین عمیق آن، نشان‌دهنده تأثیر گسترده‌اش بر منتقدان و مخاطبان است. در ادامه، نقد این فیلم از راجر ایبرت، جیمز براردینلی و مایک کپلان را می‌توانید مطالعه کنید.

نقد پل رودخانه کوای نوشته راجر ایبرت

آخرین کلمات در فیلم «پل رودخانه کوای» ساخته دیوید لین، «دیوانگی! دیوانگی… دیوانگی!» است. اگرچه دو شخصیت اصلی فیلم هر دو دیوانه‌اند، قهرمان بیش از شرور، اما دقیقاً مشخص نیست که منظور از این دیالوگ نهایی چیست. بخشی از این ابهام به دلیل تغییر دیدگاه‌های فیلم است.

دیدگاه‌های متضاد

نقد پل رودخانه کوای
سرهنگ نیکلسون (الک گینس) و سرهنگ سایتو (سسوئه هایاکاوا) در نمایی از فیلم پل رودخانه کوای

از نگاه سرهنگ نیکلسون (الک گینس)، فرمانده گردانی از اسیران جنگی بریتانیایی، جنگ به یک وظیفه واحد خلاصه می‌شود: ساختن پلی روی رودخانه کوای. برای شیرز (ویلیام هولدن)، آمریکایی‌ای که از اردوگاه فرار می‌کند، دیوانگی بازگشت به جنگل است. برای سرهنگ سایتو (سسوئه هایاکاوا)، فرمانده ژاپنی اردوگاه، دیوانگی و خودکشی همیشه در نزدیکی‌اند، زیرا بریتانیایی‌ها پلی بهتر از آنچه مردان او می‌توانستند بسازند، می‌سازند و برای کلیپتون (جیمز دونالد)، پزشک نظامی که کلمات نهایی را می‌گوید، این کلمات ممکن است صرفاً به معنای مرگ غیرضروری ناشی از آشوب خشونت‌آمیز نهایی باشد.

بیشتر فیلم‌های جنگی یا طرفدار جنگ‌اند یا مخالف آن. «پل رودخانه کوای» (۱۹۵۷) یکی از معدود فیلم‌هایی است که نه بر درستی یا نادرستی کلی جنگ، بلکه بر افراد تمرکز دارد. مانند خاطرات جنگ جهانی اول رابرت گریوز، «خداحافظی با همه‌چیز»، این فیلم نشان می‌دهد که مردان چگونه با چنگ زدن به انضباط نظامی و غرور به واحدشان، به سلامت عقل خود می‌چسبند. در پایان «کوای»، دیگر برایمان مهم نیست که چه کسی پیروز می‌شود، بلکه می‌خواهیم بدانیم شخصیت‌های فردی چگونه رفتار خواهند کرد.

بستر تاریخی

فیلم در سال ۱۹۴۳، در اردوگاه اسیران جنگی در برمه، در مسیر خط راه‌آهنی که ژاپنی‌ها بین مالزی و رانگون می‌ساختند، رخ می‌دهد. شیرز از قبل در اردوگاه است؛ او را می‌بینیم که فندکی از یک جسد می‌دزدد تا با رشوه به بخش بیماران راه یابد. او به ستونی از اسیران بریتانیایی به رهبری نیکلسون نگاه می‌کند که با سوت زدن «مارش سرهنگ بوگی» وارد اردوگاه می‌شوند.

رابطه نیکلسون و سایتو

نیکلسون و سایتو، فرمانده اردوگاه، به‌سرعت درگیر رویارویی می‌شوند. سایتو می‌خواهد همه بریتانیایی‌ها روی پل کار کنند. نیکلسون می‌گوید طبق کنوانسیون ژنو، افسران را نمی‌توان مجبور به کار یدی کرد. او حتی نسخه‌ای از این سند را ارائه می‌دهد که سایتو از آن برای زدن به صورتش استفاده می‌کند و خون جاری می‌شود. نیکلسون آماده است برای پایبندی به اصولش بمیرد و در نهایت، در یکی از معروف‌ترین سکانس‌های فیلم، در «تنور» کلبه‌ای آهنی که زیر آفتاب قرار دارد زندانی می‌شود.

رابطه مرکزی فیلم بین سایتو و نیکلسون است، سربازی حرفه‌ای که بیست و هشتمین سالگرد خدمت نظامی‌اش را جشن می‌گیرد («فکر نمی‌کنم در تمام این مدت بیش از ۱۰ ماه در خانه بوده باشم»). سرهنگ ژاپنی یک نظامی حرفه‌ای نیست؛ او به نیکلسون می‌گوید که در لندن انگلیسی آموخته و به گوشت گاو کنسروشده و ویسکی اسکاچ علاقه دارد. اما او افسر وظیفه‌شناسی است و می‌بینیم که به‌طور خصوصی از تحقیر شدن گریه می‌کند، زیرا نیکلسون پل‌ساز بهتری است؛ او آماده هاراکیری می‌شود اگر پل به‌موقع آماده نشود.

بازیگران کلیدی

نقد پل رودخانه کوای
هایاکاوا اولین ستاره مهم آسیایی هالیوود بود؛ او با بازی درخشان و بی‌صدا در «تقلب» (۱۹۱۵) ساخته سیسیل بی. دمیل مشهور شد.

هایاکاوا و گینس به‌عنوان دو افسر منضبط که هرگز کوتاه نمی‌آیند، اما به‌طور خاموش دیدگاه مشترکی برای تکمیل پل دارند، جفت خوبی هستند. هایاکاوا اولین ستاره مهم آسیایی هالیوود بود؛ او با بازی درخشان و بی‌صدا در «تقلب» (۱۹۱۵) ساخته سیسیل بی. دمیل مشهور شد. برخلاف بازیگران ژاپنی هم‌نسلش، او در «کوای» با ارائه‌ای آرام و کم‌هیجان بازی می‌کند؛ به همان اندازه که گینس مختصر است. (باورکردنی نیست که او هنگام بازی در این نقش ۶۸ ساله بود.)

الک گینس، به‌طور عجیب، اولین انتخاب لین برای نقشی که برایش اسکار بهترین بازیگر را برد، نبود. چارلز لاتون ابتدا برای نقش سرهنگ نیکلسون انتخاب شده بود، اما به گفته همسرش، السا لانچستر، «نتوانست گرمای محل فیلمبرداری در سیلان، مورچه‌ها و حبس در قفس را تحمل کند». تفاوت‌های بین لاتون و گینس چنان زیاد است که آدم تعجب می‌کند لین چگونه می‌توانست هر دو را برای یک نقش تصور کند. قطعاً لاتون پرشورتر و نمایشی‌تر می‌بود. گینس، که در خودزندگینامه‌اش می‌گوید لین «به‌ویژه مرا برای این نقش نمی‌خواست»، نیکلسون را خشک، محتاط، اما با وسواسی سوزان بازی کرد.

آن وسواس، ساخت پلی بهتر و به‌موقع تمام کردن آن است. طنز بزرگ داستان این است که وقتی نیکلسون با موفقیت در برابر سایتو می‌ایستد، فوراً خود را وقف پروژه سایتو می‌کند، گویی پروژه خودش است. او محل بهتری برای پل پیشنهاد می‌دهد، نقشه‌ها و زمان‌بندی‌ها ارائه می‌کند، حتی به کلبه بیمارستانی کلیپتون می‌رود تا کارگران بیشتری پیدا کند و در رأس ستونی از بیماران و معلولان رژه می‌رود. شب قبل از اولین عبور قطار، او تابلویی را با افتخار نصب می‌کند که اعلام می‌کند پل «توسط سربازان ارتش بریتانیا طراحی و ساخته شده است».

پرسش اخلاقی

این کلیپتون است که با تردید از او می‌پرسد آیا ممکن است متهم به کمک به دشمن شوند. گینس پاسخ می‌دهد: اصلاً نه؛ اسیران جنگی وقتی دستور داده شود باید کار کنند، و علاوه بر این، آن‌ها نمونه‌ای از کارایی بریتانیایی را نشان می‌دهند. «یک روز جنگ تمام خواهد شد، و امیدوارم کسانی که در سال‌های آینده از این پل استفاده می‌کنند، به یاد بیاورند که چگونه ساخته شد و چه کسانی آن را ساختند.» احساسی خوشایند، اما در این میان، پل برای پیشبرد جنگ علیه متفقین استفاده خواهد شد. نیکلسون چنان به پل افتخار می‌کند که اساساً جنگ را فراموش می‌کند.

داستان در جنگل به‌صورت مرتب، اقتصادی و قدرتمند پیش می‌رود. داستان موازی مربوط به شیرز چندان موفق نیست. شیرز فرار می‌کند، به بیمارستانی در سیلان تحت کنترل بریتانیا برده می‌شود، مارتینی می‌نوشد و با یک پرستار خوش می‌گذراند، سپس از سوی سرگرد واردن (جک هاوکینز) دعوت می‌شود تا به‌عنوان بخشی از برنامه‌ای برای منفجر کردن پل بازگردد. شیرز فریاد می‌زند: «دیوانه شده‌اید؟»، اما واردن با تهدید به افشای اینکه او خود را به‌عنوان افسر جا زده، او را مجبور می‌کند. شخصیت هولدن تا زمان شروع مأموریت چریکی، ساختگی به نظر می‌رسد؛ او در نقش یک تنبل باورپذیر نیست، و قهرمانی‌اش در پایان معقول‌تر به نظر می‌رسد.

اوج داستان

نقد پل رودخانه کوای
دیوید لین کارگردان فیلم پل رودخانه کوای

دیوید لین اوج داستان را با دقت و تعلیق مدیریت می‌کند. استفاده خوبی از صدای چکمه‌های یک نگهبان روی پل شده که ارتعاشات توخالی را به مردانی که پل را با مواد منفجره پلاستیکی سیم‌کشی می‌کنند، منتقل می‌کند. در همین حال، بریتانیایی‌ها تکمیل پل را با یک نمایش موزیکال غیرمحتمل جشن می‌گیرند که شرایط وحشیانه اردوگاه‌های اسیران جنگی را منعکس نمی‌کند.

پایان دراماتیک

صبح روز بعد، تعامل پیچیده‌ای از شخصیت‌ها و انگیزه‌ها را به همراه دارد، در حالی که صدای قطار در حال نزدیک شدن تعلیق ایجاد می‌کند، و نیکلسون، به‌طور باورنکردنی، به نظر می‌رسد آماده است تا خرابکاری را افشا کند تا پل محبوبش را نبیند که فرو می‌ریزد. (صحنه انفجار و سقوط قطار به رودخانه به‌طور عجیبی شبیه صحنه‌ای مشابه در فیلم صامت کلاسیک باستر کیتون، «ژنرال»، است که در آن قطار واقعی‌تر به نظر می‌رسد.)

میراث دیوید لین

دیوید لین (۱۹۰۸-۱۹۹۱) شهرتش و شاید حتی عنوان شوالیه‌اش را به‌خاطر فیلم‌های حماسی‌ای که کارگردانی کرد، از «پل رودخانه کوای» در سال ۱۹۵۷ آغاز کرد، اما استدلالی مخالف وجود دارد که بهترین کارهایش پیش از انباشته شدن جوایز اسکار انجام شده بود. پس از «کوای»، «لورنس عربستان»، «دکتر ژیواگو»، «دختر رایان» و «گذری به هند» آمدند؛ همه به‌جز «رایان» نامزد بهترین فیلم شدند و دو فیلم اول برنده شدند.

پیش از «کوای»، او فیلم‌های کوچک‌تر و پرتنش‌تری ساخت، از جمله «برخورد کوتاه»، «الیور توئیست» و «آرزوهای بزرگ» (۱۹۴۶). در فیلم‌های بعدی (به‌جز «دختر رایان») عظمتی وجود دارد که فقدان جزئیات انسانی را جبران می‌کند، اما در «کوای» او هنوز چشمی برای لمس شخصی دارد، مانند لحظات خصوصی سایتو و بازرسی مغرورانه نیکلسون از پل تکمیل‌شده. در آخرین جرقه سلامت عقل نیکلسون، چیزی تقریباً شبیه لیر وجود دارد: «من چه کرده‌ام!»1Roger Ebert – The Bridge on the River Kwai

نقد پل رودخانه کوای نوشته جیمز براردینلی

بسیاری از کارشناسان سینما معتقدند که دیوید لین یکی از ده کارگردان برتر در ساخت حماسه‌های پرهزینه و باشکوه است، هرچند این موضوع جای بحث دارد. اگرچه برخی از بهترین فیلم‌های لین در زمانی ساخته شدند که او در بریتانیا فعالیت می‌کرد، اما این آثار حال و هوای هالیوودی دارند. لین همچنین به صرفه‌جویی در هزینه‌ها اعتقادی نداشت. با وجود حمایت مالی سخاوتمندانه، بسیاری از فیلم‌های لین با تأخیر و هزینه‌های بیش از بودجه به پایان رسیدند. با این حال، تماشای آثاری مانند پل رودخانه کوای و لورنس عربستان نشان می‌دهد که حساسیت‌های پرهزینه لین بی‌عیب و نقص بوده‌اند.

بهترین اثر دیوید لین: پل رودخانه کوای یا لورنس عربستان؟

نقد پل رودخانه کوای
لورنس عربستان دیگر اثر شناخته‌شده دیوید لین است.

بحث درباره اینکه کدام فیلم از کارنامه لین بهترین اثر اوست، می‌تواند ساعت‌ها ادامه یابد. هر دو فیلم پل رودخانه کوای و لورنس عربستان برای لین جوایز اسکار بهترین کارگردانی و بهترین فیلم را به ارمغان آوردند و اکثر منتقدان این دو را بهترین آثار او می‌دانند. هرچند هر دو فیلم بسیار باکیفیت هستند، اما پل رودخانه کوای فیلمی منسجم‌تر است، با محتوای غنی‌تر و حاشیه‌های کمتر. هر دو فیلم در زمینه جلوه‌های بصری و عظمت نمره بالایی می‌گیرند و از بازیگری، فیلم‌برداری و طراحی صحنه فوق‌العاده‌ای برخوردارند. با این حال، به نظر من پل رودخانه کوای فیلم بهتری است.

مضمون جنون در پل رودخانه کوای

پل رودخانه کوای یک فیلم جنگی است که کمتر به نبردها و درگیری‌ها می‌پردازد و بیشتر به جنونی که اطراف این رویدادها را در بر می‌گیرد، تمرکز دارد. هیچ تلاش انسانی به اندازه جنگ نمی‌تواند اخلاق، قضاوت و تفکر سالم را وارونه کند. انواع جنون در پل رودخانه کوای به نمایش گذاشته شده‌اند: جنون فرماندهی که همکاری با دشمن را نه خیانت، بلکه شرافتمندانه می‌داند؛ جنون سربازی که مأموریت خودکشی را برای بازگشت به زندانی که از آن فرار کرده، می‌پذیرد؛ و جنون مبارزه‌ای که انسانیت را خفه می‌کند و مردان را وادار به انتخاب‌های سخت و غیرقابل توضیح می‌سازد.

داستان و بستر تاریخی

فیلم پل رودخانه کوای در سال ۱۹۴۳ و در یک اردوگاه اسرای جنگی ژاپنی در برمه رخ می‌دهد. سربازان متفقین (عمدتاً بریتانیایی) که به اینجا آورده شده‌اند، باید برای ژاپنی‌ها پلی روی رودخانه کوای بسازند که بخش مهمی از راه‌آهنی است که مالزی را به رانگون متصل می‌کند. همه، از سربازان عادی گرفته تا افسران، موظف به انجام کارهای دستی هستند. فرمانده اردوگاه، سرهنگ سایتو (سسوئه هایاکاوا)، معتقد است که کسانی که نیروهایشان را تسلیم کرده‌اند، نباید از کار سنگین معاف شوند. اما سرهنگ نیکلسون (الک گینس)، یک سرباز سنتی و سخت‌گیر بریتانیایی، با این نظر مخالف است.

نقد پل رودخانه کوای
سرهنگ نیکلسون به سایتو یادآوری می‌کند که طبق کنوانسیون ژنو، واداشتن افسران به انجام کارهای دستی ممنوع است.

سرهنگ نیکلسون به سایتو یادآوری می‌کند که طبق کنوانسیون ژنو، واداشتن افسران به انجام کارهای دستی ممنوع است. سایتو این ادعا را مسخره می‌کند و نیکلسون را به «کوره» می‌فرستد، کلبه‌ای کوچک و فلزی که زیر نور خورشید داغ می‌شود. رویارویی بین این دو روزها و هفته‌ها ادامه می‌یابد تا اینکه سایتو متوجه می‌شود برای تکمیل پل در زمان مقرر به همکاری نیکلسون نیاز دارد. (اگر پل به موقع ساخته نشود، سایتو طبق رسوم باید هاراکیری کند.) نیکلسون مورد عفو قرار می‌گیرد و آزاد می‌شود و با اشتیاق شروع به کار روی پل می‌کند.

او معتقد است این کار راهی عالی برای بازگرداندن انضباط به نیروهایش و نشان دادن کارایی بریتانیایی به دشمن است. اما او مسئله پیچیده همکاری با دشمن را نادیده می‌گیرد.

خط داستانی دوم: ماجراهای میجر شیرز

بخش دوم فیلم به میجر شیرز (ویلیام هولدن)، یک آمریکایی که مدت کوتاهی پس از ورود نیکلسون از اردوگاه فرار می‌کند، اختصاص دارد. او با وجود خطر مرگ، به سلامت می‌رسد و در یک پایگاه بریتانیایی بهبود می‌یابد. در آنجا، او «دعوت» می‌شود تا به عنوان بخشی از یک گروه کماندویی به رهبری میجر واردن (جک هاوکینز) به اردوگاه بازگردد. شیرز، هرچند با اکراه، این مأموریت را می‌پذیرد و به زودی او، واردن و چند نفر دیگر به جنگل‌های برمه می‌روند تا پلی را که نیکلسون در حال ساخت آن است، نابود کنند.

تغییرات نسبت به رمان اصلی

سکانس‌های مربوط به هولدن برای افزودن کمی ماجرا (در صحنه‌های ساحلی) به فیلم اضافه شده‌اند. این بخش‌ها در رمان پیر بول نبودند و نشان‌دهنده مصالحه‌ای از سوی لین برای افزایش جذابیت جهانی فیلم بودند. خوشبختانه، این بخش‌ها فیلم را تقویت کرده و تضعیف نکرده‌اند. تهیه‌کنندگان اصرار داشتند که یک بازیگر آمریکایی معروف در نقشی مهم حضور داشته باشد، و لین تسلیم شد. (بول پس از اکران فیلم در مصاحبه‌ای اظهار داشت که هرچند بخش‌های مربوط به شیرز در کتابش نبودند، اما آرزو می‌کرد که بودند، زیرا افزودنی عالی بودند.) با این حال، بخش اصلی فیلم در اردوگاه اسرای ژاپنی و اطراف آن رخ می‌دهد و سرهنگ نیکلسون را به شخصیت مرکزی تبدیل می‌کند.

شخصیت‌پردازی نیکلسون: جنون و غرور

شخصیت نیکلسون شباهتی به لیر شکسپیر دارد: سرسخت، انعطاف‌ناپذیر و باهوش. نبرد اراده او با سایتو مبارزه‌ای عظیم که نیکلسون به دلیل داشتن چیزهای کمتر برای از دست دادن در آن پیروز می‌شود جذاب‌ترین جنبه پل رودخانه کوای است. نیکلسون حاضر است اجازه دهد افراد تحت فرمانش بمیرند تا نکته‌ای را ثابت کند. گفته شده که تنها یک دیوانه زیر شکنجه تسلیم نمی‌شود، و نیکلسون تسلیم نمی‌شود.

منطق پیچیده و منحرفی در استدلال او برای ساخت بهترین پل ممکن وجود دارد. این مسئله به غرور و خودبینی او برمی‌گردد، نه به غرور ارتش بریتانیا، همان‌طور که خودش ادعا می‌کند. نیکلسون قصد دارد پل را به میراث خود تبدیل کند. انگیزه‌های اولیه او برای انجام این کار صادقانه هستند (هرچند او تصویر بزرگ‌تر را نمی‌بیند)، اما در طول ساخت پل، این پروژه به وسواس او تبدیل می‌شود. تنها در پایان، پس از اینکه عملاً تلاش‌های مردم خودش برای تخریب این بنای خودخواهی را خراب می‌کند، لحظه‌ای از شفافیت ذهنی به او دست می‌دهد. او می‌گوید: «من چه کرده‌ام؟» چند ثانیه بعد، بی‌هوش می‌شود و به‌طور تصادفی اهرم انفجار را فشار می‌دهد.

برخی ممکن است معتقد باشند که نیکلسون با این عمل خود را نجات می‌دهد، اما پذیرش این دیدگاه دشوار است، زیرا او در حالت بی‌هوشی است. این که او پل خودش را در حالی که از عملش آگاه نیست نابود می‌کند، لایه‌ای دیگر به پایانی سرشار از طنز اضافه می‌کند.

بازیگری و جوایز

الک گینس تقریباً نقش نیکلسون را بازی نمی‌کرد. او بارها درخواست‌های لین را رد کرد تا اینکه در یک شام حضوری متقاعد شد. چارلز لاتون انتخاب اولیه سازندگان بود، اما به محض اطلاع از شرایط فیلم‌برداری (گرما و رطوبت) انصراف داد. گینس در این نقش درخشان است و نیکلسون را به عنوان شخصیتی سرسخت و تسخیرناپذیر به تصویر می‌کشد. او نشان می‌دهد که جنون همیشه به معنای از دست دادن کنترل نیست. جنون در کناره‌های اعمال و استدلال‌های معیوب او دیده می‌شود، اما در چشمانش شعله‌ور نیست. گینس برای این نقش تنها اسکار خود را برد.ویلیام هولدن نیز انتخاب دوم بود، اما به عنوان ستاره شماره یک گیشه آمریکا، گزینه‌ای عالی محسوب می‌شد.

نقد پل رودخانه کوای
ویلیام هولدن ایفاگر یک نقش مکمل در پل رودخانه کوای است.

هولدن عمیقاً به این پروژه اعتقاد داشت و پل رودخانه کوای یکی از به‌یادماندنی‌ترین نقش‌های او شد، هرچند نقشی مکمل بود. او در این فیلم ماجراجوی مشتاق نیست، بلکه قهرمانی اکراهی است که در نهایت در مأموریتش شکست می‌خورد.

جک هاوکینز در نقش میجر واردن، که در بسیاری جهات نقطه مقابل نیکلسون است، بازی قابل اعتمادی ارائه می‌دهد. سسوئه هایاکاوا نیز برای بازی در نقش سایتو، که اعتماد به نفسش با شکست در برابر نیکلسون فرو می‌ریزد، نامزد اسکار شد.

فیلمنامه و مسائل اعتبارسنجی

فیلمنامه اکنون به مایکل ویلسون و کارل فورمن نسبت داده شده است. فورمن پیش‌نویس اولیه‌ای نوشت که غیرقابل قبول تلقی شد. سپس ویلسون برای بازنویسی تقریباً کامل آورده شد. در زمان اکران فیلم، به دلیل لیست سیاه هالیوود، نام هیچ‌کدام در تیتراژ نبود. در سال ۱۹۸۴، آکادمی این بی‌عدالتی را جبران کرد و اسکار فیلمنامه را به‌طور پس‌مرگ به ویلسون و فورمن اهدا کرد.

جلوه‌های بصری و موسیقی

فیلم که توسط جک هیلدیارد فیلم‌برداری شده (و برای آن اسکار برد)، به شکلی باشکوه ساخته و فیلم‌برداری شده است. تخریب پل، که با چندین دوربین ضبط شد، بسیار تأثیرگذار است. موسیقی مالکوم آرنولد (برنده اسکار دیگر) به‌خوبی از اکشن و تصاویر پشتیبانی می‌کند. اما معروف‌ترین موسیقی فیلم، آهنگ «مارش سرهنگ بوگی» است که زندانیان در ابتدای فیلم هنگام ورود به اردوگاه آن را سوت می‌زنند و این فیلم آن را به شهرت جهانی رساند.

جایگاه فیلم در تاریخ سینما

سینمای پس از جنگ جهانی دوم پر از فیلم‌های پرهزینه درباره جنگ و تأثیرات آن بر افراد است. برخی از این فیلم‌ها به کلاسیک‌های ماندگار تبدیل شده‌اند و برخی تقریباً فراموش شده‌اند. اما کمتر فیلمی به اندازه پل رودخانه کوای همزمان هیجان‌انگیز، الهام‌بخش و تراژیک است. برای لین، این فیلم نقطه عطفی بود بین درام‌های شخصیت‌محور اولیه‌اش و حماسه‌های باشکوه سال‌های بعد. پل رودخانه کوای عناصری از هر دو را دارد شخصیت‌ها به‌خوبی ترسیم شده‌اند و پایان آن شگفت‌انگیز است و به همین دلیل اثری قدرتمند است. به نظر من، این فیلم یکی از دو فیلم برتر دهه‌ای بسیار قوی در سینما است.2ReelViews – Bridge on the River Kwai, The (United Kingdom, 1957)

نقد پل رودخانه کوای نوشته مایک کپلان

پل رودخانه کوای یک درام گیرا و استادانه ساخته شده است که با مهارت در تمام بخش‌ها اجرا شده است. قدرت این فیلم تنها تا حدی به جذابیت گیشه‌ای ویلیام هولدن و، به میزان کمتر، الک گینس وابسته است. آنچه کوای را به یک موفقیت هنری و مالی برای تهیه‌کننده سام اشپیگل ارتقا می‌دهد، سرگرمی جذابی است که ارائه می‌دهد، از جمله صحنه‌هایی که در میان بهترین خاطرات سینمایی جای خواهند گرفت.

کیفیت فنی و بستر تولید

از نظر فنی، این فیلم نشان‌دهنده دقت و شایستگی‌ای است که در این پروژه با بودجه بیش از ۳ میلیون دلار به کار رفته است. فیلم در پس‌زمینه عجیب و غریب جنگل‌ها و کوه‌های بخارآلود سیلان (نماینده برمه) فیلم‌برداری شده است. این فیلم با ۱۶۱ دقیقه مدت زمان، طولانی است و بدون داستان‌های عاشقانه پیش می‌رود. داستانی درباره بیهودگی جنگ به طور کلی، پیام زیرین آن هرگز مانع پیشرفت روایت نمی‌شود. فیلم پر از شخصیت‌های مردانه است و زنان در آن نقش حاشیه‌ای دارند.

فیلمنامه و کارگردانی

نقد پل رودخانه کوای
پیر بول فیلمنامه را از رمان خودش اقتباس کرده و نقاط داستانی جزئی را برای استفاده بهتر از مدیوم سینما تغییر داده است.

پیر بول فیلمنامه را از رمان خودش اقتباس کرده و نقاط داستانی جزئی را برای استفاده بهتر از مدیوم سینما تغییر داده است. این یک کار عالی در فیلمنامه‌نویسی است (به‌ویژه با توجه به اینکه اولین تجربه بول در این زمینه بود) و دیالوگ‌هایی دارد که شخصیت‌ها را واقعی و قابل درک می‌کند. دیوید لین، کارگردان، از جایی که فیلمنامه تمام می‌شود، کار را ادامه داده و بازیگران را به سوی مجموعه‌ای از اجراهای درخشان هدایت کرده است. این یک کار برتر است که از پس‌زمینه به‌طور کامل استفاده می‌کند.

داستان و شخصیت‌های اصلی

داستان کاملاً «مردانه» است و حول سه مرد می‌چرخد: ویلیام هولدن، الک گینس و سسوئه هایاکاوا. هایاکاوا فرمانده یک اردوگاه زندانیان ژاپنی است که هولدن، یک ملوان آمریکایی که خود را به عنوان فرمانده جا زده، در آن زندانی است. گینس یک سرهنگ بریتانیایی است که گروه جدیدی از زندانیان را فرماندهی می‌کند. او مردی سخت‌گیر و پایبند به قوانین جنگ است که بلافاصله با هایاکاوا بر سر اصرار او مبنی بر کار اجباری افسران و سربازان روی پل راه‌آهن رودخانه کوای درگیر می‌شود.

گینس پیروز می‌شود و سپس مردانش را برای ساخت یک پل باشکوه هدایت می‌کند تا شایستگی سربازان بریتانیایی را در هر شرایطی ثابت کند. در همین حال، هولدن فرار می‌کند و به امنیت می‌رسد، اما متقاعد می‌شود تا همراه جک هاوکینز و کماندوهای بریتانیایی برای منفجر کردن پل بازگردد.

اوج داستان و صحنه‌های به‌یادماندنی

مأموریت جسورانه کماندوها لحظاتی پیش از تکمیل کشف می‌شود. گینس، که حالا به دلیل «افتخار» ساخت پل از نظر روانی نامتعادل شده، با کماندوها مقابله می‌کند تا اینکه در لحظات مرگ خود به‌طور تصادفی روی اهرم انفجار می‌افتد و مأموریت را در یکی از صحنه‌های برجسته فیلم کامل می‌کند.

در میان تعلیق رو به افزایش، صحنه‌های به‌یادماندنی‌ای وجود دارد، به‌ویژه صحنه‌ای که هنگ شکست‌خورده گینس با سوت زدن آهنگ هنگ خود وارد اردوگاه می‌شود. دیگر صحنه‌های برجسته شامل لحظه‌ای است که سربازان بریتانیایی پیروزی گینس بر هایاکاوا را جشن می‌گیرند و جلسه‌ای آرام اما قدرتمند که در آن گینس و افسرانش مسئولیت ساخت پل را بر عهده می‌گیرند.

بازیگری و اجراها

نقد پل رودخانه کوای
اجراهای قابل توجهی از شخصیت‌های کلیدی وجود دارد، اما فیلم بدون شک متعلق به گینس است. او پرتره‌ای فراموش‌نشدنی از یک افسر ارتش بریتانیایی معمولی، سخت‌گیر، قاطع و آرام در پایبندی به قوانین، خلق می‌کند.

اجراهای قابل توجهی از شخصیت‌های کلیدی وجود دارد، اما فیلم بدون شک متعلق به گینس است. او پرتره‌ای فراموش‌نشدنی از یک افسر ارتش بریتانیایی معمولی، سخت‌گیر، قاطع و آرام در پایبندی به قوانین، خلق می‌کند. این اجرایی با قدرت و وقار عظیم است. هایاکاوا، که زمانی ستاره فیلم‌های صامت آمریکایی بود و مدت‌ها از سینما غایب بود، نیز به‌عنوان افسر ژاپنی تأثیرگذار است و او را ترکیبی از خشونت و دقت ناشی از آموزش مادام‌العمر و نیاز به جلب رضایت مافوق‌هایش به تصویر می‌کشد.
هولدن یک شخصیت‌پردازی محکم دیگر ارائه می‌دهد، ساده، باورپذیر و همیشه دوست‌داشتنی در نقشی که نقطه محوری داستان است.

هاوکینز به‌عنوان رئیس کماندوها خوب است و حمایت خوبی از جفری هورن (یک کماندوی جوان)، جیمز دونالد (جراح ارتش بریتانیا)، آن سیرز (پرستار بریتانیایی که به‌صورت گذ ۴۸-Character Response: وجود دارد و از M.R.B. چاکراباندو، رهبر روستاییان بومی که به مأموریت کماندوها کمک می‌کند.

تولید و جنبه‌های فنی

نظارت کلی اشپیگل بر تولید یک کار درجه یک است، از مفهوم او درباره داستان به‌عنوان یک فیلم بزرگ، تا انتخاب بول به‌عنوان فیلمنامه‌نویس تازه‌کار، تا انتخاب هوشمندانه بازیگران و دستیاران فنی. در بخش فنی، مجموعه‌ای از اعتبارات برتر وجود دارد: فیلم‌برداری هیجان‌انگیز تکنیکالر جک هیلدیارد، تدوین پیتر تیلور و موسیقی مالکوم آرنولد که به‌خوبی با حال و هوای داستان و اکشن هماهنگ است.3Variety – The Bridge on the River Kwai

منابع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *