از اینستاگرام پادان دیدن کنید Padan's Instagram

نقد فیلم ۲۸ هفته بعد

دسته‌بندی: نقد و بررسی
زمان مطالعه: 2 دقیقه

نقد فیلم ۲۸ هفته بعد؛ این فیلم  به عنوان دنباله‌ای بر «۲۸ روز بعد» ساخته دنی بویل، تلاشی است برای گسترش جهان آخرالزمانی و پرتنش زامبی‌ها در لندنی متروکه و ویران. این فیلم، به کارگردانی خوان کارلوس فرسنادیلو، با روایتی که از بحران اولیه به بازسازی و سپس فروپاشی دوباره می‌رسد، سعی دارد حس وحشت و تعلیق را با تمرکز بر شخصیت‌های جدید و مضامین اجتماعی و سیاسی حفظ کند.

نقدهای جیمز براردینلی، فیلیپ فرنچ و آنتون برگ‌استورم، هر یک از زاویه‌ای متفاوت به این فیلم نگاه می‌کنند و جنبه‌های مختلفی از سبک کارگردانی، روایت و تأثیرات آن را مورد بررسی قرار می‌دهند. این نقدها در مجموع تصویری چندوجهی از فیلمی ارائه می‌دهند که در عین داشتن لحظات قدرتمند، با چالش‌هایی در اجرا و اصالت دست‌وپنجه نرم می‌کند.

نقد فیلم ۲۸ هفته بعد

براردینلی با انتقاد از سبک کارگردانی آشوبناک فرسنادیلو، به‌ویژه در صحنه‌های اکشن، معتقد است که این رویکرد مانع از لذت بردن مخاطب از داستان و شخصیت‌ها می‌شود، در حالی که فرنچ فیلم را به دلیل استفاده هوشمندانه از مکان‌های آشنای لندن و ریتم نفس‌گیرش ستایش می‌کند و آن را از نظر احساسی و بصری برتر از فیلم اول می‌داند. برگ‌استورم اما دیدگاهی متعادل‌تر ارائه می‌دهد و با اشاره به نقاط قوت فیلم در بازتاب مضامین سیاسی و اجتماعی، به‌ویژه در دوران پساکووید، آن را اثری قابل‌قبول اما نه استثنایی می‌بیند.

نقد فیلم ۲۸ هفته بعد نوشته جیمز براردینلی

یک هفته دیگر، یک دنباله ناامیدکننده دیگر برای تابستان. و این‌گونه پیش می‌رود…

در واقع، فیلمنامه «۲۸ هفته بعد» آن‌قدرها هم بد نیست. البته، تکراری است و بخش زیادی از آن از فیلم «۲۸ روز بعد» محصول سال ۲۰۰۳ بازیافت شده، اما عناصر جالبی دارد و خون و خونریزی کافی ارائه می‌دهد که طرفداران ژانر وحشت ممکن بود از آن لذت ببرند… اگر، یعنی، سبک کارگردانی خوان کارلوس فرسنادیلو نبود.

نقد فیلم ۲۸ هفته بعد
خوان کارلوس فرسنادیلو

ظاهراً فرسنادیلو معتقد است که روش درست فیلم‌برداری صحنه‌های اکشن، تکان دادن شدید دوربین و چرخاندن آن به‌صورت دیوانه‌وار به چپ و راست است، که عملاً فهمیدن آنچه در جریان است را غیرممکن می‌کند (و تماشاگرانی که دچار بیماری حرکت می‌شوند را به مرز تهوع می‌رساند). انگار این به‌اندازه کافی بد نبود، در اتاق تدوین، فرسنادیلو اطمینان حاصل کرد که هیچ نمایی بیش از یک ثانیه طول نکشد. همچنین، مبارزه نهایی در تاریکی رخ می‌دهد، که این امر درک اکشن را دشوارتر می‌کند. من تا کمی بعد متوجه نشدم که شخصیتی مرده است، تا وقتی که مشخص شد آن فرد دیگر در اطراف نیست.

مشکل سبک کارگردانی

کاش این مشکل به «۲۸ هفته بعد» محدود می‌شد. متأسفانه، این موضوع روزبه‌روز رایج‌تر شده است. این روش خوبی برای پوشاندن اشتباهات و تشویق به تنبلی است. وقتی مخاطب نمی‌تواند تصویر واضحی ببیند، چه اهمیتی دارد که مبارزه‌ای خوب طراحی شده باشد؟ (شکایتم برای فیلم تازه اکران‌شده «محکوم» هم مشابه بود.) در «۲۸ هفته بعد»، این موضوع مایه سرخوردگی است چون من به آنچه در جریان بود علاقه‌مند بودم، اما رویکرد فیلم‌ساز توانایی من را برای لذت بردن از هر صحنه‌ای که شامل مبارزه، تعقیب و گریز یا نوع دیگری از اکشن بود، از من گرفت.

دنباله‌ای مستقیم

«۲۸ هفته بعد» دنباله‌ای مستقیم برای «۲۸ روز بعد» دنی بویل است، هرچند هیچ‌یک از شخصیت‌های فیلم اول بازنگشته‌اند. در عوض، گروه جدیدی از افراد را دنبال می‌کنیم، از اولین برخوردهای وحشتناکشان با آلوده‌ها در جریان وحشت اولیه در بریتانیا تا تلاش‌هایشان برای بازجمعیت‌سازی لندن شش ماه بعد. دان (رابرت کارلایل) و آلیس (کاترین مک‌کورمک) دو فرزند دارند، تامی (ایموجن پوتس) و اندی (مکینتاش ماگلتون). بچه‌ها در زمان شیوع در اسپانیا هستند، در حالی که دان و آلیس مخفی شده‌اند. وقتی مخفیگاهشان توسط گروهی از آلوده‌ها کشف می‌شود، دان بزدلانه فرار می‌کند و فرض می‌کند آلیس کشته شده است.

۲۸ هفته بعد، بچه‌ها به خانه بازمی‌گردند، اما طولی نمی‌کشد که مشخص می‌شود بحران تمام نشده است. اعضای ارتش ایالات متحده، از جمله پزشک ارشد (رز بیرن)، تک‌تیرانداز (جرمی رنر) و خلبان هلیکوپتر (هارولد پرینو)، تلاش می‌کنند اپیدمی جدید را مهار کنند، اما این بیماری بیش از حد سریع و خشن گسترش می‌یابد و راه‌حل نهایی را فعال می‌کند: کد قرمز.

نیمه اول: آماده‌سازی و شخصیت‌پردازی

نیمه اول و بهتر فیلم عمدتاً به آماده‌سازی و توسعه شخصیت‌ها اختصاص دارد. اینجا جایی است که فرصتی برای شناختن قهرمانان جدید و بینشی درباره برنامه بازگرداندن لندن به شهری زنده و پویا از شهر ارواح شش ماه گذشته به ما داده می‌شود. اما وقتی فیلم به علامت یک ساعته نزدیک می‌شود، به تعقیب و گریزی طولانی تبدیل می‌شود، با افرادی که شلیک می‌کنند، فریاد می‌زنند و توسط آلوده‌ها تکه‌تکه می‌شوند در حالی که در راهروها و تونل‌های تاریک می‌دوند و تماشاگر ناامیدانه سعی می‌کند بفهمد چه اتفاقی در جریان است. باید پذیرفت که در فیلم زامبی محدودیت‌هایی برای آنچه می‌توان انجام داد وجود دارد، اما ذره‌ای اصالت یا انسجام مورد استقبال قرار می‌گرفت. (احساس می‌کنم فیلم ممکن است روی تلویزیون بهتر از پرده بزرگ عمل کند.)

وفاداری به ظاهر فیلم اول

نقد فیلم ۲۸ هفته بعد
صرف‌نظر از صحنه‌های اکشن، ظاهر فیلم به فیلم قبلی وفادار است. لندن کثیف و رنگ‌پریده به نظر می‌رسد: شهری مرده و در حال پوسیدن که گاهی به نظر می‌رسد

صرف‌نظر از صحنه‌های اکشن، ظاهر فیلم به فیلم قبلی وفادار است. لندن کثیف و رنگ‌پریده به نظر می‌رسد: شهری مرده و در حال پوسیدن که گاهی به نظر می‌رسد به‌راحتی در جهانی که آلفونسو کوارون در «فرزندان انسان» خلق کرده جا می‌گیرد. نماهای هوایی و دور از خیابان‌های خالی و ساختمان‌های متروکه ترسناک هستند، اما اینجا بیش از «۲۸ روز بعد» ترسناک نیستند. این فیلم توسط آژانس‌های مسافرتی بریتانیا برای تبلیغ تعطیلات به لندن استفاده نخواهد شد.

مقایسه با «۲۸ روز بعد»

«۲۸ روز بعد»، اگرچه خیلی اصیل نبود، پرتعلیق و جذاب بود. «۲۸ هفته بعد» هیچ‌کدام از این‌ها نیست. شخصیت‌ها به‌اندازه کافی همدلی‌برانگیز یا جالب نیستند. بچه‌ها کلیشه‌ای هستند و فیلمنامه چندان به بزرگسالان اهمیت نمی‌دهد. رابرت کارلایل، کاترین مک‌کورمک و رز بیرن به‌طور شرم‌آوری کم استفاده شده‌اند. مقایسه کنید با سیلیان مورفی، نائومی هریس و برندن گلیسون از فیلم اول، که همگی شخصیت‌هایی بهتر توسعه‌یافته و همدلی‌برانگیزتر داشتند.

تنش در فیلم‌های وحشت از اهمیت دادن تماشاگران به سرنوشت شخصیت‌ها ناشی می‌شود. ارتباط مخاطب با قهرمانان «۲۸ روز بعد» آن را به تجربه‌ای جذاب تبدیل کرد. نبود چنین ارتباطی در «۲۸ هفته بعد» این فیلم را به مجموعه‌ای از سکانس‌های مشخص‌شده با لحظات شوک‌آور، اکشن پرهیجان (و اغلب آشوبناک) و خونریزی استایلیزه تقلیل می‌دهد همه بدون تعلیق.

نقص‌های اساسی

حیف است، چون ایده اساسی گسترش خط داستانی معرفی‌شده در «۲۸ روز بعد» جذاب است. مشکل این است که افرادی که مسئول آوردن این به پرده بودند، تصمیماتی گرفتند که منجر به محصولی عمیقاً ناقص شد. توصیه‌ام به فرسنادیلو: دفعه بعد که فیلم می‌سازی، اجازه بده تماشاگران ببینند چه اتفاقی در زمان واقعی می‌افتد، به‌جای اینکه مجبور شوند بر اساس نتایج حدس بزنند. تکنیک و سبک بیش از هر مشکل دیگری در تضعیف اثربخشی این تریلر زامبی مقصر هستند.

نوشته جیمز براردینلی از سایت ریل‌ویوز

نقد فیلم ۲۸ هفته بعد نوشته فیلیپ فرنچ

اگر زامبی‌ها شما را نگیرند، تک‌تیراندازها خواهند گرفت. و از آنجا که این لس‌آنجلس دوردست نیست، بلکه لندن آشناست، «۲۸ هفته بعد» قلب شما را به تپش وا خواهد داشت.

پیش‌زمینه آخرالزمانی

در فیلم «چیزهایی که در راهند» (۱۹۳۶)، یکی از فیلم‌های برجسته علمی‌تخیلی، اچ.جی. ولز جنگی را تصور کرد که در سال ۱۹۴۰ آغاز می‌شود و تا دهه ۱۹۶۰ ادامه می‌یابد. تا آن زمان، بخش اعظم جهان به بیابانی تبدیل شده بود که هزاران نفر از افراد آلوده و زامبی‌مانند مبتلا به «بیماری سرگردانی» در آن پرسه می‌زدند و توسط بازماندگان خوش‌شانس‌تر به محض دیده شدن تیرباران می‌شدند. او مکان اصلی داستانش را «هرشهری» نامید، که در واقع مجموعه‌ای استودیویی متشکل از نشانه‌های آشنای لندن بود که در اطراف میدان پیکدیلی گرد هم آمده بودند.

«۲۸ هفته بعد»، دنباله‌ای بر «۲۸ روز بعد»، این سناریو را تکرار می‌کند، با این تفاوت که، همان‌طور که عنوان نشان می‌دهد، مقیاس زمانی فشرده شده و برخلاف دیدگاه ولز، بخش سومی که در آن جهان بازسازی می‌شود، وجود ندارد.

کارگردانی و مقایسه با فیلم اول

«۲۸ هفته بعد» دومین فیلم بلند کارگردان اسپانیایی خوان کارلوس فرسنادیلو است، که اولین فیلم بلندش، تریلر تمثیلی درخشان «اینتاکتو»، به نظرم دست‌کم گرفته شده بود. من فکر می‌کنم فیلم جدید او از «۲۸ روز بعد»، که کارگردانش دنی بویل اینجا به‌عنوان همکار تهیه‌کننده فعالیت می‌کند، برتر است. در آن فیلم، فاجعه‌ای توسط فعالان حقوق حیوانات که میمون‌هایی را از آزمایشگاهی در کمبریج آزاد می‌کنند، جایی که دانشمندان روی ویروسی مرگبار آزمایش می‌کنند، به راه می‌افتد. در عرض چند روز، زامبی‌های گوشت‌خوار کشور را تسخیر کرده‌اند و تنها چند بازمانده در لندن و تعداد انگشت‌شماری سرباز در خارج از منچستر باقی مانده‌اند.

شروع پرتنش

این دنباله در میانه ماجرا آغاز می‌شود، با این فرض که ما فیلم قبلی را می‌شناسیم، و حس عذاب‌آور ملموسی وجود دارد وقتی سه نسل از بریتانیایی‌ها در خانه‌ای با پنجره‌های تخته‌شده و نور شمع، از غذاهای ذخیره‌شده زندگی می‌کنند. فقط وقتی دری باز می‌شود، متوجه می‌شویم که آفتاب درخشانی در حومه سبز و دلپذیر بیرون وجود دارد. ناگهان، گروهی وحشی از موجودات دیوانه حمله می‌کنند؛ آن‌ها به همان اندازه ترسناک اما بسیار چابک‌تر از همتایانشان در «شب مردگان زنده» جورج رومرو هستند.

نقد فیلم ۲۸ هفته بعد
جرمی رنر در صحنه‌ای از فیلم ۲۸ هفته بعد

سکانسی پنج‌دقیقه‌ای و خیره‌کننده دنبال می‌شود که شامل نماهای نزدیک با تدوین سریع از شوک و خونریزی و یک نمای دنباله‌دار از هلیکوپتر از دان (رابرت کارلایل) که برای زندگی‌اش می‌دود، است. برای افزودن به وحشت، او همسرش را رها می‌کند.

بازسازی و طنز تلخ

پس از این شروع تکان‌دهنده، با یک مونتاژ واقعی که ما را از مراحل مختلف فاجعه ملی عبور می‌دهد، آرام می‌شویم. بیست و هشت هفته بعد، ویروس مسیر خود را طی کرده و همه‌چیز تحت کنترل است. ارتش آمریکا وارد شده، کناری وارف و جزیره سگ‌ها را به منطقه‌ای سبز تبدیل کرده و فرآیند بازسازی را آغاز کرده است. وقتی کلمات «بازسازی» و «منطقه سبز» را می‌شنویم، فوراً به عراق فکر می‌کنیم و به‌درستی فرض می‌کنیم که این طنزی است. به هر حال، ما برای دیدن یک فیلم وحشت آمده‌ایم، نه فیلمی در ستایش آخرین ابرقدرت که امیدی تازه به ملتی درهم‌شکسته می‌آورد.

لحظاتی از امید وجود دارد وقتی دان بزدل با فرزندانش که از وحشت شش ماه گذشته با فرستاده شدن به اردوگاه پناهندگان در اسپانیا در امان مانده‌اند، دوباره متحد می‌شود. پدرشان حالا برای آمریکایی‌ها به‌عنوان مدیر یک برج مسکونی در داک‌لند کار می‌کند. سپس دوباره به تعلیق، اکشن و وحشت بازمی‌گردیم.

تشدید بحران

ابتدا، دختر نوجوان دان و برادر کوچکش از منطقه سبز فرار می‌کنند تا به خانه قدیمی‌شان در لندن متروکه بازگردند. آنجا مادرشان را پیدا می‌کنند که معلوم می‌شود حامل ویروس است. سپس وحشتی ایجاد می‌شود وقتی منطقه سبز و نواحی اطراف به میدان نبرد تبدیل می‌شوند. پس از تغییر به وضعیت قرمز، دستور رها کردن هدف‌گیری انتخابی صادر می‌شود. در صحنه‌ای از کشتار که با حملات هوایی و گلوله‌های آتشین در دره‌های داک‌لند دنبال می‌شود، مردم متوجه می‌شوند که اگر زامبی‌ها شما را نگیرند، تک‌تیراندازها خواهند گرفت.

نقد فیلم ۲۸ هفته بعد
صحنه‌ای از فیلم ۲۸ هفته بعد

در تلاش برای نجات کودکان، هم برای خودشان و هم به این دلیل که خونشان ممکن است منبعی برای واکسن باشد، یک پزشک نظامی نگران (رز بیرن) آن‌ها را با پای پیاده و ماشین در سراسر لندن هدایت می‌کند. قلبم در هر قدم از راه می‌تپید.

استفاده از مکان‌های آشنا

یکی از نقاط قوت بزرگ فیلم، نحوه استفاده آن از مناظر و مکان‌های آشنای لندن، قدیمی و جدید، از کلیسای سنت پل، ستون نلسون سیاه‌شده و پل تاور تا ساختمان گرکن، پل میلنیوم و استادیوم جدید ومبلی است. این آشنایی وحشت را تقویت می‌کند و همچنین تغییری از دیدن تخریب نیویورک و لس‌آنجلس در بلاک‌باسترهای آخرالزمانی آمریکایی است. همه‌چیز با چنان سرعت نفس‌گیر و گیرایی پیش می‌رود که کسی به ناسازگاری‌های خاصی فکر نمی‌کند یا نمی‌پرسد چرا هیچ سرباز یا رهبر سیاسی بریتانیایی در اطراف نیست.

اگرچه لحن کلی ممکن است ضدآمریکایی تلقی شود، شخصیت‌های اصلی همدلانه، به‌جز کودکان فراری، همگی در ارتش آمریکا هستند پزشک زن، خلبان هلیکوپتر سیاه‌پوست و تک‌تیراندازی منزجر که به کمک قربانیان تعیین‌شده‌اش روی می‌آورد. اما فیلم بی‌رحم است و نه‌تنها در نحوه‌ای که هیچ‌کس را از طاعون و گلوله در امان نمی‌گذارد. موضوع تکان‌دهنده این است که جاده منتهی به جهنم روی زمین با نیت‌های خوب هموار شده است، از دانشمندان خوش‌نیت و فعالان حیوانات که فیتیله را روشن می‌کنند، تا کسانی که با شفقت و شرافت اخلاقی الهام گرفته‌اند.

نوشته فیلیپ فرنچ از سایت گاردین

نقد فیلم ۲۸ هفته بعد نوشته آنتون برگ‌استورم

فیلم «۲۸ هفته بعد» ساخته خوان کارلوس فرسنادیلو به هیچ وجه دنباله بدی برای «۲۸ روز بعد» دنی بویل و الکس گارلند نیست، اما تأثیر مشابهی با فیلم اصلی که هنوز هم دارد (همان‌طور که در نقدم استدلال کردم) ندارد. یکی از دلایل این است که، در نگاه به گذشته، «۲۸ هفته بعد» در میان انبوه فیلم‌های زامبی که در دو دهه اول قرن بیست‌ویکم، از «سپیده‌دم مردگان» در سال ۲۰۰۴ تا «جنگ جهانی زامبی» در سال ۲۰۱۳، یا حتی آثار جدیدتر مانند «آخرین بازمانده از ما» شبکه اچ‌بی‌او، رواج یافتند، کمتر برجسته است.

در حالی که فرسنادیلو جنبه‌هایی از زیبایی‌شناسی مستقل بویل را حفظ کرده، «۲۸ هفته بعد» بیشتر شبیه دیگر فیلم‌های وحشت و هیجان‌انگیز آن دوره به نظر می‌رسد و حس می‌شود. به‌عنوان یک فیلم زامبی، به جز تصویر نسبتاً واقع‌گرایانه‌ای از مهار نظامی‌شده عفونت، چیز زیادی به این ژانر اضافه نمی‌کند. همچنین نگرانی‌های فیلم اول درباره سیاست‌های شخصی و اجتماعی بقا را گسترش داده و توسعه می‌دهد.

شروع در میانه بحران

«۲۸ هفته بعد» با گروهی از بازماندگان که در کلبه‌ای در مناطق روستایی مخفی شده‌اند، آغاز می‌شود. این گروه شامل دان (رابرت کارلایل) و همسرش آلیس (کاترین مک‌کورمک) است. در ابتدا گیج شدم که این اتفاق چه زمانی رخ می‌دهد، اما به زودی متوجه می‌شویم که این صحنه ابتدایی در زمانی است که آلوده‌ها هنوز در سراسر بریتانیای کبیر در حال تاخت‌وتاز هستند.

لحظه عاطفی کلیدی

نقد فیلم ۲۸ هفته بعد
صحنه‌ای از فیلم ۲۸ هفته بعد

وقتی آلوده‌ها به کلبه حمله می‌کنند، دان موفق به فرار می‌شود، اما تنها با رها کردن آلیس. دان همسرش را از پنجره زیرشیروانی کلبه می‌بیند در حالی که آلوده‌ها او را محاصره کرده‌اند و ما با وحشت تماشا می‌کنیم که او فقط برمی‌گردد و می‌دود. این صحنه تأثیرگذارترین لحظه عاطفی فیلم است. صحنه‌ای است که به وحشت عمق‌هایی که انسان‌ها برای بقا به آن فرو می‌روند، خراش می‌اندازد. این صحنه همچنین چارچوب اخلاقی فیلم را تعیین می‌کند: در حالی که بقیه فیلم را تماشا می‌کنیم، تصمیم دان را در برابر انتخاب‌های دیگر شخصیت‌ها می‌سنجیم.

پرش زمانی و شروع داستان اصلی

مانند فیلم اول، پرشی در زمان با عنوان تأخیری فیلم نشان داده می‌شود و سپس داستان به‌طور واقعی آغاز می‌شود. بیست و هشت هفته پس از اینکه ویروس خشم برای اولین بار در میان انسان‌ها گسترش یافت و آن‌ها را به موجوداتی دیوانه، خشمگین و حیوانی تبدیل کرد، به نظر می‌رسد عفونت فروکش کرده است. نیروهای ناتو بریتانیای کبیر را ایزوله کردند و آلوده‌ها از گرسنگی مردند. حالا، پس از هفته‌ها بدون هیچ عفونت جدیدی و با به نظر آمدن اینکه آلوده‌ها غیبشان زده، نیروهای نظامی ایالات متحده شروع به بازگرداندن شهروندان بریتانیایی می‌کنند که یا در زمان شیوع عفونت خارج از جزیره بودند یا در اوایل موفق به تخلیه شده بودند.

بازگشت‌کنندگان به یک «منطقه سبز» امن در جزیره سگ‌ها فرستاده می‌شوند، شبه‌جزیزه‌ای که در رودخانه تیمز در منطقه بزرگ‌تر لندن پیش می‌رود.

معرفی شخصیت‌ها و روایت شبکه‌ای

در جزیره سگ‌ها، فیلم ما را با مجموعه‌ای از شخصیت‌های اصلی آشنا می‌کند؛ داستان‌های متعدد و همپوشان، هرچند هر یک نسبتاً نازک، نشان‌دهنده قصدی برای تقلید از سبک روایت شبکه‌ای محبوب در تریلرهای اجتماعی و ژئوپلیتیک دهه ۲۰۰۰ (به عنوان مثال، به «ترافیک» در سال ۲۰۰۰ یا «سوریانا» در سال ۲۰۰۵ نگاه کنید) است. این رویکرد روایی به تماشاگر اجازه می‌دهد سطوح مختلف این جامعه را دنبال کند و خوشبختانه، گروه بازیگران بسیار عمیق است.

بازی‌های برجسته

رابرت کارلایل، که در اوایل فیلم بیشترین زمان را با او می‌گذرانیم، بازی به‌خصوص قوی‌ای به‌عنوان بیوه و پدری عاطفی ارائه می‌دهد. تماشای استقبال دان از فرزندان بازگشته‌اش که هنگام شیوع عفونت در مدرسه‌ای در خارج از کشور بودند، و اینکه چگونه سعی می‌کند از توضیح دقیق آنچه برای مادرشان اتفاق افتاده اجتناب کند، دردناک است.

همچنین با یک تک‌تیرانداز آمریکایی، دویل با بازی جرمی رنر، آشنا می‌شویم. رنر شاید اولین نسخه از شخصیت‌های جنگجوی خوش‌قلب و بسیار شایسته‌اش را بازی می‌کند که در فیلم‌های متعددی (از جمله هاوک‌آی در فیلم‌های انتقام‌جویان) ظاهر شده‌اند. رز بیرن در نقش اسکارلت، افسر پزشکی ایالات متحده که نگران بازگشت ویروس است، حضور دارد. ادریس البا، که فیلمنامه از او کم استفاده کرده، نقش فرمانده نیروهای ایالات متحده را با مقداری از لهجه و تکبر شخصیتش، استرینگر بل، از سریال «وایر» شبکه اچ‌بی‌او بازی می‌کند. دیدن هارولد پرینو به‌عنوان دوست خلبان هلیکوپتر دویل لذت‌بخش بود.

با حضور پرینو در اینجا و دنباله‌های ماتریکس چند سال قبل، حیف است که پرینو را در فیلم‌های بزرگ و سرگرم‌کننده بیشتری ندیدیم. او جذبه‌ای فوق‌العاده روی پرده دارد.

بازتاب‌های سیاسی و اجتماعی

نقد فیلم ۲۸ هفته بعد
ادریس البا در نمایی از فیلم ۲۸ هفته بعد

این یک حقیقت بدیهی است که فیلم‌ها برای مخاطبان مختلف در زمان‌های مختلف متفاوت عمل می‌کنند. در سال ۲۰۰۷، عبارت «منطقه سبز» فوراً اشغال مداوم عراق توسط ایالات متحده در طول جنگ عراق (۲۰۰۳–۲۰۱۱) را تداعی می‌کرد، با «منطقه سبز» آن در بغداد، منطقه امن در پایتخت برای نیروهای ایالات متحده، مقامات بازسازی و روزنامه‌نگاران خارجی. امروز، بازتاب‌های فیلم از جنگ علیه ترور و جنگ عراق بیشتر به پس‌زمینه محو می‌شوند، مانند آثار تاریخی جالب. در مقابل، در سال ۲۰۲۵، علاقه فیلم به سیاست‌های کنترل عفونت پس از بحران کووید در سال‌های اخیر به پیش‌زمینه می‌آید.

ارتباط با دوران پساکووید

«۲۸ هفته بعد» نگرانی فیلم اصلی درباره میزان تلاش انسان‌ها نه تنها برای بقا بلکه برای حفظ سیستم‌ها و نهادهای اجتماعی‌شان را ادامه داده و گسترش می‌دهد. در جهان پساکووید، پیشنهاد فیلم که درمان ممکن است به اندازه بیماری بد باشد، به دل می‌نشیند، همان‌طور که تصویرش از ناکارآمدی سیستمی هنگام بروز بحران. تمام برنامه‌ریزی‌ها و اصرار بر اینکه همه‌چیز کاملاً تحت کنترل است به سرعت تبخیر می‌شود، بخشی به دلیل غرور فرض کردن اینکه ویروس را کاملاً درک کرده و می‌توان آن را کنترل کرد. حتی بیش از نشت آزمایشگاهی در شروع «۲۸ روز بعد»، «۲۸ هفته بعد» به‌صورت بازگشتی موضوعیت جدیدی پیدا می‌کند.

به نظر من، این دلیل اصلی برای تماشای «۲۸ هفته بعد» امروز است، حتی اگر مضامین سیاسی با تبدیل شدن روایت به مجموعه‌ای از فرارها و تعقیب‌وگریزهای تشدیدشونده، از هر دو طرف آلوده‌ها و نیروهای ایالات متحده که به دنبال خاموش کردن هر اپیدمی جدید هستند، غرق شوند.

سبک فیلم‌سازی

فیلم‌سازی فرسنادیلو بسیار متعلق به زمان خود به نظر می‌رسد، ترکیبی از ویژگی‌های پرهزینه و زیبایی‌شناسی کم‌هزینه، که هم با فیلم واقعی و هم دیجیتال فیلم‌برداری شده است. برای مثال، فرسنادیلو بسیاری از برش‌های سریع و پراکنده را حفظ کرده، در حالی که در زمان‌های دیگر، اکشن در مقیاس بزرگ‌تر نظامی است و به‌تبع آن واضح‌تر فیلم‌برداری شده، با صحنه‌هایی از تک‌تیراندازها که از پشت‌بام‌ها شلیک می‌کنند، هلیکوپترهایی که در اطراف پرواز می‌کنند، و جت‌های جنگنده آماده برای انداختن بمب‌های آتشین.

همچنین لحظاتی از تازگی وجود دارد، مانند هدایت یک شخصیت از دیگران در تاریکی مطلق با استفاده از دید در شب: تضاد بین توانایی یک شخصیت (و تماشاگر) برای دیدن و کوری شخصیت‌های دیگر برای تعلیق و غافلگیری استفاده شده است.

ارزیابی کلی

در مجموع، «۲۸ هفته بعد» فیلمی با برخی ویژگی‌های خوب، چند اشتباه، اما چیز کمی است که عالی باشد. به جز یک چرخش روایی هوشمندانه، داستان به جایی می‌رود که انتظارش را داریم، بدون دستیابی به سادگی تقریباً کهن‌الگویی «۲۸ روز بعد». به همین ترتیب، به جز برخی مضامین که پساکووید مرتبط‌تر هستند، چیز قابل‌توجه دیگری برای ضرورت بازبینی فیلم یا تماشای آن برای اولین بار وجود ندارد، جز تمایل به تکمیل سری قبل از دیدن فیلم جدید.

امتیاز: ۶ از ۱۰

نوشته آنتون برگ‌استورم از سایت تری‌برادرزفیلم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *