از اینستاگرام پادان دیدن کنید Padan's Instagram

نقد فیلم پیش از نیمه‌شب (Before Midnight)

دسته‌بندی: سینما نقد و بررسی
زمان مطالعه: 4 دقیقه

نقد فیلم پیش از نیمه‌شب (Before Midnight) ساخته ریچارد لینلیتر. سه‌گانه «پیش از…» شامل پیش از طلوع (۱۹۹۵)، پیش از غروب (۲۰۰۴) و پیش از نیمه‌شب (۲۰۱۳)، یکی از منحصر به‌فردترین و تأثیرگذارترین مجموعه‌های سینمایی است که به بررسی مراحل مختلف عشق و رابطه انسانی می‌پردازد. این فیلم‌ها با تمرکز بر دو شخصیت اصلی، جسی (با بازی ایتن هاک) و سلین (با بازی ژولی دلپی)، و با استفاده از دیالوگ‌های عمیق و بداهه‌وار، تصویری واقع‌گرایانه از عشق، زمان و تغییرات زندگی ارائه می‌دهند. هر فیلم در این سه‌گانه، نه تنها ادامه‌ای طبیعی از داستان قبلی است، بلکه به‌طور مستقل نیز قادر به انتقال احساسات و مفاهیم عمیق انسانی است.

فهرست مطالب

نقد فیلم پیش از نیمه‌شب (Before Midnight)

در پیش از نیمه‌شب (Before Midnight)، جسی و سلین دیگر آن دو جوان آرمان‌گرا و سرشار از امید نیستند که در وین و پاریس دیدیم. حالا آن‌ها در آستانه میانسالی، با مسئولیت‌های زندگی مشترک و فرزندان روبرو هستند. این فیلم به‌طور صادقانه‌ای به چالش‌های رابطه‌ای طولانی‌مدت می‌پردازد و نشان می‌دهد که چگونه عشق اولیه می‌تواند تحت تأثیر فشارهای زندگی روزمره قرار گیرد. دیالوگ‌های تیز و طنزآمیز، همراه با بازی درخشان هاک و دلپی، به فیلم عمق و واقع‌گرایی می‌بخشد و تماشاگر را به تفکر درباره ماهیت عشق و رابطه‌های انسانی وامیدارد.

نقدهای جیمز براردینلی، آنتونی الیور اسکات و پیتر تراورز هر کدام از زاویه‌ای متفاوت به بررسی این فیلم پرداخته‌اند. براردینلی بر واقع‌گرایی و جهان‌شمول بودن داستان تأکید می‌کند، اسکات به تحلیل رابطه جسی و سلین و تأثیر زمان بر آن‌ها می‌پردازد، و تراورز بر طنز و درگیری‌های کلامی فیلم تمرکز کرده است. این نقدها نه تنها به درک بهتر فیلم کمک می‌کنند، بلکه نشان می‌دهند که چگونه «پیش از نیمه‌شب» توانسته است با ترکیب عناصر مختلف سینمایی، تجربه‌ای عمیق و ماندگار برای تماشاگران خلق کند.

نقد فیلم پیش از نیمه‌شب (Before Midnight) نوشته جیمز براردینلی

سه‌گانه «پیش از…» ساخته ریچارد لینکلیتر شامل پیش از طلوع (Before Sunrise)، پیش از غروب (Before Sunset) و «پیش از نیمه‌شب» (Before Midnight) به نظر می‌رسد در مسیری مشابه مجموعه «آپ» (Up) ساخته مایکل اپتد (مایکل اپتد) حرکت می‌کند: کاوشی در وضعیت انسان با گذر زمان. زمانی که لینکلیتر و بازیگران، ایتن هاک (Ethan Hawke) و ژولی دلپی (Julie Delpy)، فیلم پیش از طلوع را در سال ۱۹۹۵ ساختند، هیچ فکر نمی‌کردند که این فیلم بخشی از یک مجموعه طولانی‌تر شود. قرار بود این فیلم یک اثر مستقل باشد و به همین دلیل، شاید رمانتیک‌ترین فیلم دهه خود بود.

پایان مبهم و جذاب فیلم، همراه با علاقه‌ای صادقانه‌ای به شخصیت‌ها (هم از سوی سازندگان و هم تماشاگران)، لینکلیتر، هاک و دلپی را بر آن داشت تا نه سال بعد، دوباره به جسی و سلین بپردازند. اکنون، با ساخت دنباله‌ای دیگر، این فرصت را داریم که ببینیم این شخصیت‌ها از سال ۲۰۰۴ تاکنون چگونه تکامل یافته‌اند. با توجه به اشاراتی که فیلم‌سازان داشته‌اند، جای تعجب نیست اگر حداقل یک فیلم دیگر از این مجموعه (احتمالاً در سال ۲۰۲۲) یا حتی بیشتر ساخته شود. با توجه به سن افراد درگیر، دلیلی ندارد که نتوانیم همراه با جسی و سلین پیر شویم.

از طلوع تا نیمه‌شب؛ سفر عاشقانه جسی و سلین

سه فیلمی که در حال حاضر این مجموعه را تشکیل می‌دهند، هر کدام لحن و هدف متفاوتی دارند. تنها شباهت آن‌ها این است که همه پرحرف و عمیق‌اند. این فیلم‌ها با دیالوگ پیش می‌روند، دیالوگ‌هایی که بسیاری از آن‌ها حالتی بداهه‌وار دارند. کار دوربین ریچارد لینکلیتر ساده و بی‌آلایش است. او از نماهای طولانی لذت می‌برد که به شخصیت‌ها اجازه می‌دهد به طور طبیعی با هم تعامل داشته باشند. فیلم اول، پیش از طلوع، بر اساس فیلم‌نامه‌ای از پیش نوشته شده ساخته شد. دنباله‌ها به شیوه‌ای کارگاهی و با مشارکت نزدیک هاک و دلپی در فرآیند نوشتن به وجود آمدند. این فیلم‌ها حاصل همکاری جمعی هستند.

از شور اولیه تا واقعیت زندگی

فیلم‌های «پیش از…» مراحل مختلف عشق را نشان می‌دهند. در پیش از طلوع، ما شاهد غرق شدن در شور و هیجان عشق در نگاه اول هستیم. این فیلم رمانتیکی ناب است، با دو نفری که می‌خواهند زمان را به‌دلیل لذت بردن از لحظه، متوقف کنند. در پیش از غروب، افسوس با خوش‌بینی در جنگ است. با گذر زمان، جسی و سلین سعی می‌کنند دوباره به هم وصل شوند و ببینند آیا جرقه‌ای که آن‌ها را نه سال پیش به هم نزدیک کرد هنوز زنده است؟ پایان فیلم نشان می‌دهد که ممکن است این جرقه وجود داشته باشد.

نقد فیلم پیش از نیمه‌شب (Before Midnight) - جسی و سلین در ماشین
دوره ماه عسل مدتهاست به پایان رسیده. آن‌ها در حال کشف این هستند که حفظ یک رابطه پس از پایان روزهای شاد و بی‌خیال چقدر سخت است.

اکنون، در پیش از نیمه‌شب، با چیزی کاملاً متفاوت روبرو هستیم. پیش از طلوع و پیش از غروب فاصله‌ای نُه‌ساله را نشان می‌دادند که جسی و سلین از هم جدا بودند. پیش از غروب و پیش از نیمه‌شب نیز فاصله‌ای مشابه را نشان می‌دهند، با این تفاوت که این بار آن‌ها این زمان را با هم سپری کرده‌اند. اکنون، مانند هر زوج متعهد و طولانی‌مدتی، آن‌ها در کنار هم با مشکلات زندگی دست و پنجه نرم می‌کنند. دوره ماه عسل مدتهاست به پایان رسیده. آن‌ها در حال کشف این هستند که حفظ یک رابطه پس از پایان روزهای شاد و بی‌خیال چقدر سخت است.

واقع‌گرایی در سینمای عاشقانه

نقد فیلم پیش از نیمه‌شب (Before Midnight)
این فیلم نسخه هالیوودی از یک اختلاف زن و شوهری ارائه نمی‌دهد. بالا و پایین شدن بحث نه اغراق‌آمیز است و نه کم و کاستی دارد

قوت پیش از نیمه‌شب در این است که همه چیز چقدر واقعی به نظر می‌رسد. گفت‌وگوی محوری فیلم، که بین جسی و سلین در یک اتاق هتل اتفاق می‌افتد، به‌دلیل جهان‌شمول بودنش، قدرتمند و عمیق است. این فیلم نسخه هالیوودی از یک اختلاف زن و شوهری ارائه نمی‌دهد. بالا و پایین شدن بحث نه اغراق‌آمیز است و نه کم و کاستی دارد. وقتی این سکانس بیست و چند دقیقه‌ای را تماشا می‌کردم، با این احساس قوی که خودم این را تجربه کرده‌ام، غرق شدم. حس واقع‌نمایی فیلم بسیار قدرتمند است. این‌ها مسائلی هستند که هر زوجی با آن‌ها روبرو می‌شود.

این‌ها نحوه شروع، اوج و شاید پایان دعواهای واقعی زندگی هستند. صحنه‌هایی مانند این می‌توانند آغاز، پایان یا چیزی بین این دو باشند. لینکلیتر، دلپی و هاک این را می‌فهمند و ما را در حدس زدن نگه می‌دارند. تنش‌هایی وجود دارد که آیا ما شاهد پایان رابطه‌ای هستیم که شروع غیرمنتظره آن تقریباً بیست سال پیش روایت شد.

زمان و تغییرات: از جوانی تا میانسالی

نقد فیلم پیش از نیمه‌شب (Before Midnight) جسی و سلین در پیش از طلوع و پیش از غروب
وقتی اولین بار جسی و سلین را ملاقات کردیم، آن‌ها در اوایل دهه ۲۰ زندگی‌شان بودند و از مسئولیت‌ها رها بودند. در پیش از غروب، تعهدات بزرگسالی شروع به سنگین‌تر کردن بار آن‌ها کرده بود. اکنون، در ۴۱ سالگی، آن‌ها صاحب دو دختر دوقلو هستند.

همچنین در پیش از نیمه‌شب چیزی درباره تغییرات ما با گذر زمان وجود دارد. وقتی اولین بار جسی و سلین را ملاقات کردیم، آن‌ها در اوایل دهه ۲۰ زندگی‌شان بودند و از مسئولیت‌ها رها بودند. در پیش از غروب، تعهدات بزرگسالی شروع به سنگین‌تر کردن بار آن‌ها کرده بود. اکنون، در ۴۱ سالگی، آن‌ها صاحب دو دختر دوقلو هستند. آن‌ها در تعادل بین کار و خانواده تلاش می‌کنند، و شرایط برای جسی به‌خصوص سخت است، زیرا او به‌شدت آگاه است که نقشش به‌عنوان پدری غایب برای پسر ۱۴ ساله‌اش باعث شده بسیاری از لحظات مهم را از دست بدهد لحظاتی که هرگز بازنمی‌گردند.

ساختار پیش از نیمه‌شب؛ از تعامل با دیگران تا مواجهه با خود

پیش از نیمه‌شب را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد. بخش اول کاری می‌کند که هیچ‌کدام از فیلم‌های قبلی انجام نداده‌اند: جسی و سلین با شخصیت‌های دیگر به‌صورت معناداری تعامل می‌کنند. یک سکانس ۲۰ دقیقه‌ای شام وجود دارد که به نظر می‌رسد از فیلم‌نامه‌ای از اریک رومر (Eric Rohmer) الهام گرفته شده است (با این تفاوت که به جای فرانسوی، به انگلیسی است). سپس، در حدود نیمه فیلم، پیش از نیمه‌شب تغییر می‌کند و تقریباً یک ساعت از جسی و سلین را به ما نشان می‌دهد که در حال راه رفتن و صحبت کردن هستند.

اما این بار، لبه تیزتری در گفت‌وگوهای آن‌ها وجود دارد. رگه‌هایی از تلخی و خستگی از جهان در جملات آن‌ها دیده می‌شود. این‌ها هنوز همان افرادی هستند که در ۲۳ سالگی ملاقات کردیم و در ۳۲ سالگی دوباره دیدیم، اما آن‌ها متفاوت نیز هستند. رمانتیسم در آن‌ها جای خود را به واقع‌گرایی داده است. سن و آشنایی کار خود را کرده‌اند. هیچ چیز تعجب‌آوری در این مورد وجود ندارد، جز این که این موضوع چیزی است که به ندرت در فیلم‌ها هر فیلمی به آن پرداخته می‌شود.

مکان‌ها به عنوان شخصیت‌های مکمل، از وین تا یونان

نقد فیلم پیش از نیمه‌شب (Before Midnight)
همان‌طور که وین پیش از طلوع یک شخصیت مکمل بود و پاریس در پیش از غروب چیزی بیش از یک لوکیشن بود، یونان نیز در اینجا نقش مشابهی ایفا می‌کند

همان‌طور که وین پیش از طلوع یک شخصیت مکمل بود و پاریس در پیش از غروب چیزی بیش از یک لوکیشن بود، یونان نیز در اینجا نقش مشابهی ایفا می‌کند، اگرچه مناظر زیبای طبیعت در یک‌چهارم پایانی فیلم که در یک اتاق هتل اتفاق می‌افتد، محدود می‌شود. لوکیشن‌ها هرگز اقدامات در فیلم‌های «پیش از…» را تعریف نکرده‌اند، اما به روند داستان رنگ و بوی خاصی می‌دهند.

همان‌طور که اتفاقات «پیش از طلوع آفتاب» هرگز نمی‌توانست رخ دهد اگر هر دو شخصیت در یک محیط خارجی نبودند، و اتفاقات «پیش از غروب آفتاب» نیز نمی‌توانست به این شکل رخ دهد اگر سلین در خانه خود نبود، «پیش از نیمه‌شب» نیز دوباره مکانی را می‌طلبد که چندان آشنا نیست.

بازیگران و شخصیت‌ها؛ مرز بین واقعیت و داستان

دلپی و هاک این شخصیت‌ها را به خوبی می‌شناسند. وسوسه‌انگیز است که بپرسیم چقدر از این مطالب خودزندگینامه‌ای (autobiographical) است. بازیگران آن‌قدر متقاعدکننده هستند که ممکن است مرز بین واقعیت و داستان محو شود، هرچند که ممکن است چنین چیزی وجود نداشته باشد. از نظر ظاهری، سال‌ها به دلپی لطف بیشتری داشته‌اند تا به هاک (یا حداقل این‌طور به نظر می‌رسد). او تقریباً همان‌جور است کمی مسن‌تر، البته، اما هنوز جذاب و وقتی لبخند می‌زند، می‌درخشد. هاک گذر زمان را سخت‌تر تحمل کرده، هرچند که ممکن است این به آرایش و مدل موی او مربوط باشد. با این حال، چهره او خطوط بیشتری دارد و نشان‌دهنده رنج و زحمت است.

از فانتزی تا واقعیت؛ پایان یک رابطه یا شروع جدید؟

برای این مجموعه، عناوین فیلم‌ها لحن آن‌ها را پیش‌بینی کرده‌اند. پیش از طلوع به راحتی سبک‌ترین و خوش‌بینانه‌ترین فیلم است. مانند همه داستان‌های عاشقانه، این یک فانتزی است. پیش از غروب باقی‌مانده آن فانتزی را با نگرانی‌های واقعی‌تر در هم می‌تند. پیش از نیمه‌شب فیلمی تاریک‌تر است. فانتزی تبخیر شده است. این یک تجربه شدیدتر و گاهی ناراحت‌کننده است. با این حال، در پایان، هنوز جایی برای امید و خوش‌بینی وجود دارد. اما رابطه جسی و سلین هرگز به جایگاه سابق خود بازنمی‌گردد. این خاصیت دنباله‌هاست. با پیشرفت شخصیت‌ها و روابط آن‌ها، لایه‌های اضافی پیچیدگی ممکن است داستان را به جهات غیرمنتظره‌ای ببرد.

سینما به عنوان حقیقت؛ یادآوری ژان-لوک گدار

ژان-لوک گدار (Jean-Luc Godard) جمله معروفی دارد: «سینما حقیقت است در ۲۴ فریم بر ثانیه.» اغلب، وقتی با فیلم‌های پرزرق و برق و پر از جلوه‌های ویژه مواجه می‌شویم، به راحتی این موضوع را فراموش می‌کنیم. چیزی مانند «پیش از نیمه‌شب» لازم است تا به ما یادآوری کند که «حقیقت» به چه معناست. این چیزی ظریف است، که به راحتی می‌توان تمام یا بخشی از آن را از دست داد. هیچ اشکالی در فرار از واقعیت وجود ندارد؛ من بسیاری از فیلم‌های فرار از واقعیت را دوست دارم.

اما مواجهه با چیزی صادقانه و واقعی روی پرده بزرگ، چیزی نادر و قدرتمند است. این تجربه به گونه‌ای با شما می‌ماند که هیچ چیز دیگری نمی‌تواند. «پیش از نیمه‌شب» داستانی است، اما می‌تواند یک مستند باشد.

نوشته جیمز براردینلی برگرفته از ریل‌ویوز

نقد فیلم پیش از نیمه‌شب (Before Midnight) نوشته آنتونی الیور اسکات

زمان کجا رفت؟ آیا واقعاً نه سال از آخرین باری که سلین و جسی را در پاریس دیدیم، گذشته است؟ زمانی که آن‌ها شعله‌های عشقی را دوباره برافروختند که نه سال قبل از آن در وین جرقه زده بود؟ خوشبختانه (برای ما و برای آن‌ها) آن‌ها هنوز با هم هستند، صاحب دو دختر دوقلوی شیرین و بلوند شده‌اند و به آرامی، یا شاید با تلوتلو خوردن، وارد دهه چهارم زندگی‌شان شده‌اند. و البته، چون توسط ژولی دلپی و ایتن هاک بازی می‌شوند، سلین و جسی هنوز هم از بیشتر ما خوش‌تیپ‌تر هستند و هنوز چیزهای زیادی برای گفتن درباره خود، یکدیگر و دنیا دارند.

پیش از نیمه‌شب؛ سومین بخش از سه‌گانه ریچارد لینکلیتر

«پیش از نیمه‌شب»، سومین بخش از گزارش‌های ارسطویی ریچارد لینکلیتر از دنیای خودمحوری نسل ایکس، آن‌ها را در یونان می‌یابد، در پایان یک تعطیلات تابستانی که دل‌چسب بوده، اما نه کاملاً بی‌دغدغه. این دو هرگز آدم‌های راحتی نبوده‌اند، با وجود تلاش‌هایشان برای حفظ آرامش و خونسردی. برای اقامت در پلوپونز، هانک (سیموس دیوی-فیتزپاتریک)، پسر جسی از ازدواج قبلی‌اش در آمریکا، به آن‌ها ملحق شده است. ازدواجی که زمانی که جسی در فیلم پیش از غروب پروازش به خانه را از دست داد، به طور قطعی به پایان رسید. رفتن پسرش باعث می‌شود جسی به فکر فرو رود.

جسی و سلین؛ بین عشق و مسئولیت

جسی آرزو می‌کند که بتوانند زمان بیشتری را با هم بگذرانند و می‌خواهد امکان نقل مکان به شیکاگو از خانه‌شان در پاریس را بررسی کند تا به هنک نزدیک‌تر باشد و ترتیبات حضانت را که او را نزد مادر بی‌نام و به راحتی شیطان‌صفتش نگه داشته، به چالش بکشد. سلین، شاید با عجله نتیجه‌گیری می‌کند و شاید از روش‌های منفعل-تهاجمی جسی آگاه است، پیشنهاد او برای فکر کردن به این نقل مکان را به عنوان یک درخواست برای عملی کردن آن تفسیر می‌کند.

آن‌ها درباره این موضوع بحث خواهند کرد، اما نه فقط یا عمدتاً درباره این موضوع، در طول روزی که شامل یک رانندگی آرام از فرودگاه، یک وعده غذای طولانی با دوستان و یک بازدید اجباری از یک هتل در یک شهر ساحلی دل‌انگیز است. در یک نقطه، اشاره‌ای ضمنی به «سفر به ایتالیا»، فیلم بزرگ روبرتو روسلینی در سال ۱۹۵۴ درباره فروپاشی یک ازدواج در یک مکان مدیترانه‌ای زیبا، وجود دارد. در آن فیلم، آفتاب درخشان شکاف‌های رابطه بین شخصیت‌های جورج سندرز و اینگرید برگمان را آشکار می‌کند، که به نظر می‌رسد تحت تأثیر ارواح تمدن‌های ناپدید شده قرار دارند.

سلین و جسی، موجوداتی از زمانه‌ای دیگر

جسی و سلین، اگرچه موجوداتی از زمانه‌ای دیگر هستند، در معرض یک ناخوشی مشابه قرار دارند. شکایت‌های آن‌ها از یکدیگر ممکن است پیش‌پاافتاده و خاص باشد او شلخته است؛ او وسواسی است اما، مثل همیشه، مشاجرات و انحرافات آن‌ها به چیزی بزرگ‌تر اشاره می‌کند.

منظورم این نیست که آن‌ها درباره ایده‌های بزرگ صحبت می‌کنند، اگرچه این یکی از عادت‌های آن‌هاست. جسی، که یک نویسنده است، مدتی را صرف پرتاب ایده‌هایی برای رمان جدیدش در کنار یک همکار مسن‌تر و یک همسایه یونانی می‌کند، و یک سری معماهای فلسفی همیشگی معنای عشق، ماهیت زمان، تفاوت بین مردان و زنان در حالی که  فلفل‌های پر شده می‌خورند، مطرح می‌شوند (در جمعی که شامل آتینا راشل تسانگاری، کارگردان «آتنبرگ»، و آریان لابد، ستاره آن فیلم، است.)

گفت‌وگوها، قلب تپنده فیلم

این گفت‌وگوها گاهی جالب، گاهی آزاردهنده و به طور چشمگیری وفادار به ریتم‌ها و اصطلاحات گفتار واقعی هستند. این گفت‌وگوها تقریباً تمامی اکشن فیلم را تشکیل می‌دهند، اگرچه مقداری راه رفتن، رانندگی و یک تلاش ناموفق برای رابطه نیز وجود دارد. اما کلمات فقط به طور اتفاقی یا سطحی موضوع فیلم هستند. آن‌ها نشان‌دهنده تلاش جسی و سلین و آقای لینکلیتر برای کنترل جریان تجربه، یافتن معنا و دور نگه داشتن یک اضطراب وحشت‌ناک و بی‌نام هستند.

سه‌گانه «پیش از…»: حماسه عاشقانه یک نسل

نقد فیلم پیش از نیمه‌شب (Before Midnight)
سبک فیلمبرداری لینکلیتر آن‌قدر ظریف و بی‌آلایش است و هاک و دلپی آن‌قدر با قاطعیت در نقش‌هایشان فرو رفته‌اند، که چالش و اصالت فیلم‌ها به راحتی نادیده گرفته می‌شود.

پیش از طلوع، پیش از غروب و پیش از نیمه‌شب فیلم‌های متواضع و دل‌چسبی هستند که در کنار هم حماسه عاشقانه بزرگ یک نسل را تشکیل می‌دهند، نسلی که در ذهن عموم و مطب‌های درمانگران ما با شرط‌بندی‌های محتاطانه، طنزهای آسان و سردرگمی دائمی تعریف می‌شود. سبک فیلمبرداری لینکلیتر آن‌قدر ظریف و بی‌آلایش است و هاک و دلپی آن‌قدر با قاطعیت در نقش‌هایشان فرو رفته‌اند، که چالش و اصالت فیلم‌ها به راحتی نادیده گرفته می‌شود.

همچنین به راحتی می‌توان با احساسات شما نسبت به جسی و سلین حواس‌تان پرت شود، که تقریباً به اندازه‌ای که اعصاب یکدیگر را به هم می‌ریزند، ممکن است اعصاب شما را نیز به هم بریزند.

جنیوس و صداقت سه‌گانه

اما این بخشی از نبوغ و همچنین صداقت این چرخه فیلم‌هاست. به سختی می‌توان یک زوج عاشق در تاریخ اخیر سینما پیدا کرد که تلاش کمتری برای جلب نظر تماشاگران انجام دهند. تمام توجه آن‌ها به یکدیگر معطوف است، و بقیه ما به عنوان شاهدانی صمیمی، می‌خندیم، ناراحت می‌شویم و گاهی گریه می‌کنیم، وقتی که آن‌ها از طفره‌روی خجالتی به صداقت بی‌رحم و برعکس حرکت می‌کنند. خشم سلین یک بی‌حوصلگی فمینیستی کلی نسبت به مردان و یک رنجش خاص از خودشیفتگی جسی هم هیجان‌انگیز و هم شوک‌آور است. روشنفکری رویایی جسی می‌تواند جذاب باشد، اما شما همچنین می‌توانید ببینید که چگونه رضایت او خشم سلین را برمی‌انگیزد.

از عشق جوانی تا واقعیت زندگی مشترک

اگر این بار این صحنه‌ها خنده‌دارتر و تکان‌دهنده‌تر از قبل هستند، به این دلیل است که شرایط تغییر کرده است. پیش از طلوع یک داستان عاشقانه تلخ و شیرین درباره جوان‌ها بود آیا ما واقعاً می‌توانستیم آن‌قدر جوان باشیم؟ آیا واقعاً الان آن‌قدر پیر هستیم؟ با تمام وقت دنیا برای چشیدن حسرت‌ها و یادگیری از اشتباهات.پیش از غروب یک کمدی درباره فرصت‌های دوم بود، که به سمت یک پایان خوش به تأخیر افتاده حرکت می‌کرد.

نقد فیلم پیش از نیمه‌شب (Before Midnight)
پیش از نیمه‌شب نسبت به دو فیلم قبل چیزی نادرتر و پرخطرتر است. در کتاب جدیدش، «من انجام می‌دهم و انجام نمی‌دهم»، ژانین بسیجر، محقق فیلم، تاریخچه «فیلم ازدواج» را دنبال می‌کند،

اما پیش از نیمه‌شب چیزی نادرتر و پرخطرتر است. در کتاب جدیدش، «من انجام می‌دهم و انجام نمی‌دهم»، ژانین بسیجر، محقق فیلم، تاریخچه «فیلم ازدواج» را دنبال می‌کند، ژانری گریزان و شاید افسانه‌ای که سعی دارد یکی از رایج‌ترین و مرموزترین روابط انسانی را به تصویر بکشد. او در سینمای مدرن می‌نویسد: «داستان‌های ازدواج کم‌تر و کم‌تر دراماتیک شدند، به سمت یک حرکت تقریباً سینما وریته به سوی واقع‌گرایی کند شدند، بدون هیچ راه‌حل یا توضیحی که پیدا شود، و قطعاً بدون هیچ توضیحی درباره اینکه چه چیزی یک زوج را با هم نگه می‌دارد.»

ازدواج نکرده‌ها، اما درگیر واقعیت‌های زندگی مشترک

اگرچه سلین و جسی ازدواج نکرده‌اند، پیش از نیمه‌شب تقریباً دقیقاً با این توصیف مطابقت دارد، که به این معناست که این فیلم به طور ظریف‌ای با طبیعت شکننده و ناقص رابطه آن‌ها هماهنگ است. ما آن‌ها را مدت‌هاست که می‌شناسیم، و آن‌ها نیز یکدیگر را مدت‌هاست که می‌شناسند، اما ما نمی‌دانیم، از یک لحظه به لحظه دیگر، آینده آن‌ها چه خواهد بود، یا چه چیزی آن‌ها را به پیش می‌برد.

عدم قطعیت؛ واقعیتی ترسناک که سینما از آن فرار می‌کند

این نوع عدم قطعیت، یک واقعیت ترسناک از زندگی، چیزی است که بیشتر فیلم‌ها از آن اجتناب می‌کنند. ما ترجیح می‌دهیم به تفکر جادویی پایان‌های مرتب، طرح‌های منظم و قوس‌های شخصیتی واضح پناه ببریم. پیش از نیمه‌شب یک پارادوکس شگفت‌انگیز است: فیلمی که با اشتیاق به ایده ناقص بودن متعهد است و خودش بسیار نزدیک به کمال است.

برگرفته از نیویورک‌تایمز نوشته آنتونی الیور اسکات

نقد فیلم پیش از نیمه‌شب (Before Midnight) نوشته پیتر تراورز

نقد فیلم پیش از نیمه‌شب (Before Midnight) - جسی و سلین در ماشین
این فیلم تقریباً کامل است. اما در عین حال، در نشان دادن دستش بسیار زیرکانه عمل می‌کند.

این فیلم پر از گفت‌وگو است عاشقانی که با هم درگیر می‌شوند تا حرف آخر را بزنند. این فیلم پر از روابط است آشنایی دنج و حس‌برانگیز تا زمانی که همه چیز به شدت تبدیل می‌شود. هرچه یک داستان عاشقانه مدرن باشد، پیش از نیمه‌شب آن را به سطحی جدید می‌برد. این فیلم تقریباً کامل است. اما در عین حال، در نشان دادن دستش بسیار زیرکانه عمل می‌کند. چه چیزی در مورد دو عاشق، جسی (ایتن هاک) و سلین (ژولی دلپی)، که نوجوان نیستند یا حتی خون‌آشام؟ مدرن است؟ و یونان آفتابی، جایی که فیلم در آن اتفاق می‌افتد، باستانی است.

با این حال، ریچارد لینکلیتر، کارگردان فیلم که فیلمنامه را با بازیگران نوشته است، فیلم را با تازگی مشتاقانه و ناشیانه یک بوسه اول پر می‌کند. چه اتفاقی می‌افتد؟ هیچ چیز. و همه چیز. دیالوگ‌ها می‌خوانند، سپس می‌سوزانند. حتی خنده‌ها هم جای زخم به جا می‌گذارند. ممکن است خودتان را جمع کنید. من او نیستم. او من نیست. اما، بی‌خیال. در کنار هم، با تمام پیچیدگی‌های صمیمی‌شان، جسی و سلین ما هستیم.

تاریخچه یک رابطه: از وین تا یونان

نقد فیلم پیش از نیمه‌شب (Before Midnight) - جسی و سلین در یونان
این زوج یک تاریخچه دارند. ما هر نه سال یک بار در یک مکان عجیب و غریب (اتریش، فرانسه، یونان) با آن‌ها همراه می‌شویم.

البته، این زوج یک تاریخچه دارند. ما هر نه سال یک بار در یک مکان عجیب و غریب (اتریش، فرانسه، یونان) با آن‌ها همراه می‌شویم. پیش از نیمه‌شب سومین فیلم است، پس از پیش از طلوع (۱۹۹۵) و پیش از غروب (۲۰۰۴)، که در آن جسی و سلین به طور آتشین درباره رابطه‌شان صحبت می‌کنند. اگر خوش‌شانس باشیم، آن‌ها هرگز متوقف نخواهند شد. سه‌گانه «پیش از…» داستان عاشقانه تعیین‌کننده یک نسل است. و پیش از نیمه‌شب، پر از طنز، دل‌شکستگی و عشق مسحورکننده، بهترین تا به امروز است.

آغاز یک رابطه: از قطار وین تا پاریس

تازه‌واردها باید بدانند که این آمریکایی تنبل و این زیبای پاریسی اولین بار در دهه بیست‌سالگی‌شان به عنوان غریبه‌هایی در قطار به سمت وین با هم آشنا شدند. جسی از خوشحالی در آسمان‌هاست. سلین فکر می‌کند او فقط می‌خواهد «یک دختر فرانسوی را در قطار ملاقات کند، با او رابطه داشته باشد، هرگز او را دوباره نبیند و یک داستان عالی برای تعریف کردن داشته باشد.»

نه سال بعد، جسی، با یک همسر و پسر در خانه در آمریکا، آن داستان عالی را به یک کتاب پرفروش تبدیل کرده است. حالا جسی در تور کتاب‌فروشی در پاریس است. سلین، یک فعال محیط زیست، یک دیدار را ترتیب می‌دهد تا ببیند آیا این دو سی‌وچندساله هنوز احساسات حل‌نشده‌ای دارند که باید روی آن‌ها کار کنند. مطمئناً دارند.

چالش‌های جدید در دهه چهارم زندگی

پیش از نیمه‌شب ما را به اینجا و اکنون برای سلین و جسی طلاق‌گرفته می‌آورد. در دهه چهل‌سالگی‌شان، با دو دختر دوقلوی کوچک، آن‌ها در پاریس زندگی می‌کنند. اما بطور رسمی ازدواج نکرده‌اند. در یونان در تعطیلات، جسی از احساس گناه به خاطر فرستادن پسرش، هنک (سیموس دیوی-فیتزپاتریک)، به خانه مادرش می‌لولد. در راه از فرودگاه، جسی و سلین نمی‌توانند فشار سن و مسئولیت را انکار کنند. سلین می‌گوید: «اگر امروز برای اولین بار همدیگر را ملاقات می‌کردیم…»

طنز و درگیری؛ گفت‌وگوهایی که زخم می‌زنند

این یک سراشیبی لغزنده است، و پیش از نیمه‌شب پر از این لحظات است، که باعث می‌شود توپ‌های سریع کلامی خنده‌دار و تندوتیز به پرواز درآیند. در یک شام خداحافظی با زوج‌های دیگر، آن‌ها به عشق در عصر دیجیتال حمله می‌کنند. این منجر به یک نبرد فوق‌العاده در یک سوئیت هتل در آخرین شب آن‌ها در یونان می‌شود.
بازی درخشان هاک و دلپی: نقش‌هایی که مانند پوست دوم هستند

نقد فیلم پیش از نیمه‌شب (Before Midnight) - از راست به چپ ژولی دلپی، ایتن هاک و ریچارد لینکلیتر
از اولین صحنه تا آخرین صحنه، هاک و دلپی می‌درخشند، نقش‌هایشان را مانند پوست دوم به تن می‌کنند و لینکلیتر با مهارت احساساتی را که در فضای بین کلمات درگیری‌شان می‌جوشد، دنبال می‌کند.

از اولین صحنه تا آخرین صحنه، هاک و دلپی می‌درخشند، نقش‌هایشان را مانند پوست دوم به تن می‌کنند و لینکلیتر با مهارت احساساتی را که در فضای بین کلمات درگیری‌شان می‌جوشد، دنبال می‌کند. اگرچه فیلمنامه‌ای که شایسته جایزه است، تب و زودگذری عشق را به تصویر می‌کشد، اما نسبت به نقص‌های انسانی نیز به طور فراموش‌نشدنی سخاوتمند است، حتی زمانی که تیرهای طنزآمیز خون می‌ریزند. حواس‌تان باشد، اسکار، این یکی یک نگهدارنده است.

برگرفته از رولینگ‌استون نوشته پیتر تراورز

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *